بلاگ

آیا جز بازداشت، راه دیگری نمانده؟

عدم موفقیت دولت رئیسی در اقتصاد، مذاکرات برجام و سیاست خارجی، حالا دارد در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی هم ظاهر می‌شود. بازداشت آقای تاجزاده و سینماگران، آقایان «مصطفی آل‌احمد و محمد رسول‌اف»، روی دیگر براه انداختن بگیر و ببندهای حجاب است. از اصولگرایان رادیکال بجز اعمال قدرت، انتظار دیگری نمی‌رود. آنان در مهار تورم، ایجاد اشتغال، جلوگیری از گرانی، گسترش فقر، بی‌عدالتی و فساد، مسئلۀ کم‌آبی کشور، حل بحران مذاکرات هسته‌ای، بهبود رابطه با همسایگان و دنیا، همانقدر می‌توانند موفق بشوند که در رفع ناامیدی در میان جوانان، کاهش سرخوردگی تحصیلکرده‌های کشور و سایر مصیبت‌هایی که کشور را گرفتار کرده. هنر آنان خلاصه شده در نشان دادن قدرت.
اما از چهره‌های دلسوز نظام انتظار اعتراض به سیاست‌های انقلابی تندروها می‌رود. از جناب سید محمد خاتمی، حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری، غلامحسین کرباسچی، حسین مرعشی و سایر دلسوزان نظام و کشور انتظار می‌رود که سکوت‌شان را ادامه ندهند.
دوش در حلقهٔ ما قصهٔ گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسلهٔ موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت
باز مشتاق کمانخانهٔ ابروی تو بو..

بار دیگر گشت اِکراه؟!

شهری است که ویران میشود، نه فرونشستن بامی…
باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی…
معنا و مقصود از سیاست بازداشت و حبس چهره‌های مستقل و منتقد صنفی، فرهنگی-هنری و مدنی-سیاسی چیست؟ هشدار و هراس‌افکنی جهت بازدارندگی از گسترش جنبش مطالبه‌گری و حسابرسی، روشنگری و شفافیت، و اصلاح‌گری اساسی؟ تجربه‌ی سده‌ی گذشته و بویِژه دهه‌ی آخر مگر نشان نداد که نتیجه‌ی سیاست سرکوب و حبس و حصر و حذف جنبش اصلاحی جز تقویت گفتمان براندازی و خیزش‌های قهرآمیز و خشونت‌آلود معطوف یه درگیری و فروپاشی در اقصی نقاط کشور نبوده است؟‌!
نکته‌ای آن‌قدر عیان و آشکار و بی‌نیاز از بیان که نمی‌تواند برای مسئولان مغفول مانده باشد. پس می‌ماند این فرض که جریانی در حاکمیت قصد دایر کردن امر را داشته باشد میان از سویی مدارا و بردباری و سازش و تحمل وضع بحرانی موجود، و از دیگر سو غلبه‌ی قهر و قهقرا و گزاف‌گویی‌های گفتمانی افراط و تفریطی. همان روشی که در بهار عرب در برخی سرزمین‌ها تحربه شد و به تخریب و فروپاشی سراسری این کشورها انجامید.
در شرایطی که مردم در رنج از بحران فوق طاقت معیشتی و در خشم از سوءمدیریت‌ و فساد و اختلاس و..

فرازهایی از شکوای سبز

ای آنکه از خیانت های چشم آگاه است و از پنهانی های دل با خبر!‌
ای آنکه آینده را می‌داند و نیامده را می‌شناسد!
ای آنکه او را جز او نمی‌شناسد و از او جز او خبر ندارد!
ای آن که زمین را از آب انباشت و هوا را با آسمان مسدود کرد!
ای کسی که مهربانترین نامها و کریمترین اسمها از آن اوست!
ای بخشنده‌ای که عطاهایش هرگز تمام شدنی نیست، جاده کرامتش انتها ندارد و باران مهرش توقف نمی‌پذیرد!
ای برانگیزنده همت کاروانیان برای نجات یوسف در خشکسالی بیابان!
و ای در آورنده او از چاه،
و ای گمارنده او به سلطنت پادشاهی از پس عبودیت و بندگی!‌
و ای بازگرداننده او به یعقوب، پس از آنکه چشمهایش به سپیدی نشست!‌ و او همچنان خاموش و خویشتندار بود.
ای بردارنده و برطرف کننده غم و اندوه و ابتلا از ایوب،
ای بازدارنده دستهای ابراهیم از ذبح فرزند ارجمندش! فرزندی که در نهایت عمر و منتهای پیری نصیبش شده بود.
ای آنکه دعای ذکریا را مستجاب کرد و یحیی را بدو بخشید، و او را تنها و بی کس فرو نگذاشت! ‌
ای آنکه یونس را از شکم ماهی نجات داد!
****
ای آنکه دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و نجاتشان داد و فرعون و سپاهیان را غر..

۲۲ تضاد عجیب در جامعه ما

این ۲۲ مورد دریافتی از وضعیت این تضادهای پیش روی ماست که می خوانید:
۱- در کشور عزیزمان نشستن زنان و مردان کنارهم در تاریکی رمانتیک سینماها و در اوج هیجانات کنسرت‌ها مشکلی ندارد اما در استادیوم‌های کاملا روشن و باز آنهم با حضور کلی دوربین، مشکل دارد!
۲- مسئولین عزیزمان به کشورهایی که بیشتر فحش می‌دهند بیشتر از بقیه مردم، برای گرفتن گرین کارت و رفتن به آنجاها (به بهانه‌ مارموریت؛ ادامه تحصیل خود و خانواده‌شان؛ سرمایه گذاری؛ خرید و…) سر و دست می‌شکنند!
۳- اصولا مسئولین دلسوزمان از زمان قاجار تا حالا کشوری را که ساخته و پرداخته خودشان بوده را خیلی قبول نداشته و ندارند! مثلا احمدشاه حاضر بود در سوئیس کاهو بفروشد اما در ایران یک شاه نباشد!
۴- به گواه تاریخ، مسئولین ما همیشه در دوران زنده بودن‌شان برای رفتن به اروپا و آمریکا له‌له زده‌اند اما بعد از مرگ‌شان وصیت سفت و سختی کرده‌اند که حتما در خاک وطن و ترجیحا در یک مکان زیارتی دفن شوند! وطن خوب است اما بعد از مرگ !
۵- مردم ما از سن ۶ سالگی بدون تعصب خاصی عاشق مهاجرت به هر کشوری که نامش ایران نباشد، می‌شوند! اما وقتی تیم ملی‌مان به یک ک..