آرایش دور دوم و تثلیث سیطره اردوغان
بر اساس تحلیل آخرین داده ها و روندهای این انتخابات می توان موارد ذیل را مطرح کرد:
تاکتیک های اردوغان و حمایت سنان اوغان از اردوغان
پس از مرحله ی نخست انتخابات، بلافاصله آقای اردوغان فعال تر در عرصه تبلیغات داخلی ظاهر شد و طبق برخی گزارش ها به شکلی خستگی ناپذیر تا روزانه هشت جلسه مذاکره یا تبلیغات انتخاباتی برگزار کرد و تلاش کرد در ادبیات و تاکتیک های خود، رای دهندگان به گروه های اپوزیسیون را به سوی خود جلب کند. او گروه های مختلف اجتماعی را در تبلیغات خود هدف قرار داد؛ از شعارهای ملی گرایانه و هیجانی گرفته تا قرائت قرآن کریم و حتی استخدام «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» در یک سخنرانی که مشخصا برای جذب بخشی از آراء علوی ها به کار گرفته شد. یکی از مذاکرات نیز، به گفت و گو های او با آقای سنان اوغان در استانبول و پشت درهای بسته اختصاص داشت. خبری از توافق های احتمالی این مذاکره منتشر نشد، اما حمایت آقای اوغان از آقای اردوغان موفقیت مذاکرات را آشکار ساخت. در یادداشت قبل درباره اهمیت رای ۵ درصدی آقای سنان اوغان برای حفظ اپوزیسیون در کوران رقابت انتخاباتی نکاتی تقدیم شد. توضیح داده شد، ا..
بر اساس تحلیل آخرین داده ها و روندهای این انتخابات می توان موارد ذیل را مطرح کرد:
تاکتیک های اردوغان و حمایت سنان اوغان از اردوغان
پس از مرحله ی نخست انتخابات، بلافاصله آقای اردوغان فعال تر در عرصه تبلیغات داخلی ظاهر شد و طبق برخی گزارش ها به شکلی خستگی ناپذیر تا روزانه هشت جلسه مذاکره یا تبلیغات انتخاباتی برگزار کرد و تلاش کرد در ادبیات و تاکتیک های خود، رای دهندگان به گروه های اپوزیسیون را به سوی خود جلب کند. او گروه های مختلف اجتماعی را در تبلیغات خود هدف قرار داد؛ از شعارهای ملی گرایانه و هیجانی گرفته تا قرائت قرآن کریم و حتی استخدام «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» در یک سخنرانی که مشخصا برای جذب بخشی از آراء علوی ها به کار گرفته شد. یکی از مذاکرات نیز، به گفت و گو های او با آقای سنان اوغان در استانبول و پشت درهای بسته اختصاص داشت. خبری از توافق های احتمالی این مذاکره منتشر نشد، اما حمایت آقای اوغان از آقای اردوغان موفقیت مذاکرات را آشکار ساخت. در یادداشت قبل درباره اهمیت رای ۵ درصدی آقای سنان اوغان برای حفظ اپوزیسیون در کوران رقابت انتخاباتی نکاتی تقدیم شد. توضیح داده شد، اپوزیسیون تنها در شرایطی می تواند شانس پیروزی داشته باشد که یا رای جدیدی به میدان آورد (که دشوار است) و یا بالای نود درصد رای آقای سنان را جذب کند و آقای اردوغان هم نتواند هیچ رایی به آراء خود اضافه کند. حال نه تنها اپوزیسیون نتوانست آقای اوغان را به سوی خود جلب کند، بلکه او را در ائتلاف اقای اردوغان می بیند.
آرایش آراء در دور دوم
چنان که می دانیم در پایان دور نخست، ترکیب آراء به ترتیب آقای اردوغان ۴۹.۵ درصد، آقای قلیچدار اوغلو ۴۴.۸۸ درصد و آقای سنان اوغان ۵.۲ درصد بود. بدون احتساب آراء آقای سنان، وضعیت اراء حدود ۵۲.۵ برای آقای اردوغان در برابر ۴۷.۵ برای آقای قلیچدار اوغلو قرار می گرفت. از این روی تصمیم آقای سنان اوغان برای حمایت از هر یک از دو کاندیدا به ویژه آقای قلیچدار اوغلو بسیار تعیین کننده ارزیابی می شد. روز دوشنبه آقای سنان رسما اعلام کرد که با اردوغان به آینده مباررزه بی وقفه با تروریسم امیدوار تر است و اردوغان نیز گفت که در بسیاری از سیاست ها با سنان اوغان اشتراک دارد. هم اینک با حمایت آقای اوغان از آقای اردوغان و تقسیم آٰراء ائتلاف او، می توان گفت شانس اپوزیسیون ترکیه و مشخصا آقای کمال قلیچداراوغلو رو به افول گذاشت و احتمال پیروزی آقای قلیچدار اوغلو برای کسب بیش از ۵۰ درصد اراء به حداقل رسید به ویژه که با اتخاذ گفتمان ملی گرایانه افراطی از سوی آقای قلیچدار اوغلو به گونه ای که خبر از اخراج میلیونها مهاجر می داد، احتمالا تاثیر منفی نیز بر بخشی از حامیان لیبرال خود نیز گذاشته باشد.
علاوه، با پیروزی ائتلاف آقای اردوغان در انتخابات پارلمانی که همزمان بادور اول ریاست جمهوری برگزار شد، وضعیتی در ترکیه ایجاد شده که گروهی از جوانانی که با حمایت از اپوزیسیون به دنبال «تغییر» بودند، اینک در دو راهی رای به «ثبات» یا رای به «چالش و تعارض» بین ریاست جمهوری و پارلمان مردد شده اند و به نظر می رسد تعدادی از آراء که قبلا در اختیار اپوزیسیون بود، در شرایط جدید به سبد اقای اردوغان واریز شود.
همچنین در شرایطی که بیش از ۸۸ درصد واجدین شر ایط در دور اول رای داده اند، به دشواری می توان انتظار داشت که رای دهنده جدیدی به فضای انتخابات وارد شود، اما چه بسا در فضایی که تا حدی نتیجه انتخابات روشن شده، با ناامیدی تعدادی از طرفرداران اقای قلیچدار اوغلو و همچنین اطمینان از پیروزی گروهی از طرفداران آقای اردوغان، درصدی از مشارکت (به رغم اجباری بودن انتخابات) کاهش یابد و همچنین تعدادی از افرادی که دور اول به آقای قلیچلدار رای داده اند در دور دوم روی اسب برنده شرط ببندند و به کمپین اقای اردوغان وارد شوند.
گرچه نظر سنجی جدیدی از وضعیت آراء در دور دوم منتشر نشده اما بر اساس آنچه گفته شد و با روند فعلی، وضعیت آراء آقای اردوغان از اطمینان بیشتری برخوردار است و بیراه نیست که پیروزی با تکرار حداقل ۵۳ درصد آراء برای او پیشبینی شود، اگرشکاف از این بیشتر نباشد. مگر آن که اتفاق خارق العاده ای روی دهد و مردم تصمیم ناگهانی دیگری بگیرند که از محاسبه معمول خارج باشد.
دلایل راهبردی تداوم سیطره ی اردوغان:
سه گانه ی (تثلیث) اسلام گرایی، ملی گرایی و توسعه گرایی
اردوغان که از سال ۱۹۹۹ شهردار استانبول شد و از سال ۲۰۰۳ در بالاترین سطح قدرت ترکیه سربرافراشت، تاکنون سه دوره نخست وزیری و دو دوره ر یاست جهوری را پشت سر گذاشته و اینک در آستانه آغاز دور سوم ریاست جمهوری خود است.
اردوغان توانسته است در ترکیه همزیستی های دشواری را نوید دهد، که می تواند در این منطقه ی حساس جهان که از حاکمیت های دگم، وابسته یا غیر مردمی و حاکمان مادام العمر و سلطنت های موروثی و جمهوری های اسمی و شکاف ها و تعارضات فراوان و عمیق فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و مذهبی رنج می برد، مورد توجه باشد. او توانسته تا حدی سه گفتمان اسلام خواهی، توسعه طلبی و ملی گرایی را به هم آمیزد که در اثبات و تثبیت خودش نیز نقش اساسی داشته است. از جمله مشکلات بسیاری از جریانات اسلامی خواهی یا ملی گرایانه که بزودی کم فروغ می شوند در ستیز قرار دادن اسلام خواهی و ملی گرایی با یکدیگر است. اردوغان چنان این دو را ممزوج کرده است که توانسته حتی احزاب دست راستی نظیر حزب «حرکت ملی» که به راست گرایی افراطی شهرت دارد با حزب «عدالت و توسعه» همراه کند و در مذاکرات دور دوم انتخابات نیز توانست آقای اوغان سنان و بخش بزرگی از ائتلاف ملی گرای او را که به ائتلاف اتا در این انتخابات شهرت دارد به خود جذب کند. ستیز عمیق او با «پ ک ک» نیز در چارچوب همین ملی گرایی او تعریف می شود.
از دیگر خصوصیات آقای اردوغان، تلاش برای در تعارض قرار ندادن اسلام خواهی با توسعه گرایی است. آقای اردوغان تا حد زیادی توانسته است فی ما بین این مقولات اساسی، موازنه بر قرار کند. از توسعه ی زیربناهای اقتصادی و ارتباطی ترکیه که از شاخصه های آن صنعت بنادر، راه و ترابری و هواپیمایی و فرودگاهی و توریسم آن است و تا تحول در عرصه علمی و تکنولوژی و نظامی و دیپلماسی به گونه ای که ترکیه را در چهار راه رفت و آمد و روابط جهانی و یکی از مقاصد اصلی سرمایه گذاران کشورهای همسایه قرار می دهد. آقای اردوغان شخصا قرآن می خواند و همسرش حجاب دارد و در نماز جماعت اهل سنت شرکت می کند و حتی مجلس عاشورا برای شیعیان برپا می کند و در هیبت یک میراث دار امپراتوری عثمانی در عرصه ی روابط منطقه ای نیز به ارتباط به کشورهای مسلمان اهمیت ویژه می دهد و با تشکیلات اسلامی نظیر اخوان ارتباط ویژه دارد و خود را مدعی فلسطین می داند و در این حال جامعه ترکیه را درگیر منازعات سبک زندگی مذهبی مطلوب خود نمی کند. به بیان دیگر او پرچم اسلام خواهی را به دست می گیرد اما ادعای شریعت ندارد و با سپر دین و مذهب، حاکمیت را به ستیز کسی نمی برد و چه بسا چون با ادعای دین به ستیز کسی نمی رود به مخالفان حکومت هم بهانه برای دین ستیزی در پوشش مخالفت با حاکمیت نمی دهد. او با توسعه اقتصادی ترکیه، تا حدی به شعارهای عدالت خواهانه ی خود نیز وفادار بوده و در جلب رای بخش بزرگی از طبقه ضعیف جامعه ترکیه موفق بوده است تا حدی که حتی در مناطق زلزله زده که انتقادات فراوانی به عملکرد و کارآمدی حکومت وارد شده بود، توانست رای معنی داری را به خود جلب کند.
طرفداران آقای اردوغان او را شخصیتی استوار و روئین تن می دانند و شعبده بازی های او در سیاست خارجی را به رسمیت می شناسند. او سیاست خارجی منعطفی دارد و تابو سازی در سیاست خارجی او راه ندارد. او توانسته است ترکیه را در دیپلماسی جهانی ارتقا دهد وهم با همه وابستگی های گذشته به غرب و عضویت در ناتو، در بسیاری از تحولات منطقه ای از جمله جنگ اوکراین راهبرد مستقلی را دنبال نماید و در نقش میانجی ظاهر شود. قابل درک است که تا چه اندازه عضویت در ناتو و بلوک غرب بودن با نقش مستقل در بحران اوکراین نیازمند تردستی است.
راهبردهای منفی آقای اردوغان
گرچه منصفانه باید گفت آزادی در ترکیه از بسیاری از کشورهای مدعی منطقه قوی تر است. با این همه، به آقای اردوغان در تضمین و توسعه ی آزادی و آزادیخواهی به دلیل تمرکزگرایی (سنترالیسم) که بر ساخت قدرت ترکیه حاکم کرده، باید نمره منفی داد. بیست سال حضور او در قدرت و تمامی شریان های سیاسی و اقتصادی و تریبون های رسمی، به همراه کاریزمای شخصیتی و رفتارهای پوپولیستی اش، فضا را برای اپوزیسیون و رقبای او دشوار ساخته است. در همین انتخابات اخیر، بخش اعظم رسانه های اصلی و رسمی ترکیه در اختیار آقای اردوغان بود و بنا بر بعضی برآوردها، شاید سهم او از تبلیغات در رسانه های رسمی و اصلی بیش از هشت برابر رقیب بود. طبیعتا در چنین شرایطی شکست دادن او دشوار تر از یک رقابت در شرایط نسبتا برابر است.
بی جهت نیست که آقای اردوغان به عنوان شخصیتی اقتدار گرا شناخته می شود که اقتدارگرایی را به بخش های مختلفی از ساختار حاکمیت ترکیه تزریق کرده است. او اگر اجازه می داد که فردی غیر از خودش کاندیدا شود آن گاه هم ارزیابی دقیق تری از جایگاه حزب خود و اندیشه اش دست می یافت و هم به رقابتی منصقانه تر تن داده بود. شاید به همین دلیل است که در برخی کشورها نظیر آمریکا به هیچ کس اجازه بیش از دو بار حضور در راس قدرت داده نمی شود تا قدرت بر محور یک فرد دچار تصلب نشود؛ چنان که دیدیم آقای اوباما به دلیل هشت سال حضور در راس قدرت باید برای همیشه از رقابت های ریاست جمهوری کنار بماند تا هدف انتخابات که چرخش قدرت است در کاریزمای یک فرد، به قدرت مادام العمر ولو منتخب دچار نشود. البته هر مدل از دموکراسی مشکلات خود را دارد و دموکراسی آمریکایی نیز مشکلات ویژه خود را دارد این نوشتار محل تحلیل آن نیست.
از دیگر راهبردهای منفی آقای اردوغان، قطبی شدن جامعه ترکیه است به گونه ای که بیش از ۴۴ درصد جامعه در یک سو و طرفداران آقای اردوغان در سوی دیگر صف بندی آشتی ناپذیری پیدا کرده اند.
تورم و کاهش ارزش لیر ترکیه در دوره اخیر و فشاری که بر طبقات کم در آمد وارد می شود به همراه شکل گیری باندهای مسلط بر اقتصاد و سیاست و گزارش ها از فساد دولتی و حزبی از دیگر انتقاداتی است که منتقدان بر حزب اردوغان وارد کرده اند.
انتخابات به مثابه مولد (ژنراتور) قدرت و مشروعیت
انتخابات فعلی ترکیه قطعا یک انتخابات صد در صد منصفانه نیست، اشکالات مهمی به ویژه در عرصه تبلیغات برآن وارد است، با این حال باید پذیرفت در همین انتخابات اخیر و فضای رقابتی که آقای اردوغان به آن تن داده است، استانداردهای فراوانی نیز به ویژه در تراز منطقه و انتخابات گذشته ی ترکیه، رعایت شده و از دید ناظران، با مشارکت استثنایی مردم از مشروعیت بالایی برخوردار بوده و لذا تا حد زیادی کاستی های حضور مادام العمرش را کمرنگ نموده است. ممکن است اجباری بودن انتخابات، دلیل رای حداکثری تلقی شود. ولی بپذیریم این همه ی مسئله نیست و واقعی وبودن حق تعیین سرنوشت مردم را به پای صندوق کشانده است. آری، ترکیه یکی از ۲۳ کشوری در جهان است که انتخابات اجباری دارد وبرای آن جریمه در نظر گرفته شده، اما در واقع این جریمه ناچیز (۲۲ لیر ترکیه) معمولا اعمال نمی شود و شرکت نکردن پیامد خاصی ندارد و همچنین مقایسه چندین انتخابات نشان می دهد که مردم ترکیه انتخابات ۲۰۲۳ را رقابتی ترین تشخیص داده اند.
با همه ی اقتدارگرایی های اردوغان در عرصه های مختلف حکومتی که از نمونه هایش تبدیل نظام پارلمانی به ریاستی و سپس رفراندوم برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری در سومین دور متوالی برای بقای خودش بود، اما باید پذیرفت او عمده این تغییرات و ماندن در قدرت را از طریق انتخابات با استاندارد نسبتا قابل قبول بدست آورده است و ماندن او در قدرت از مشروعیت نسبتا قابل قبولی برخوردار بوده است. البته تاکنون کسی «اخلاق شکست» اردوغان را ندیده است چرا که او همواره پیروز بوده و باید دید اگر روزی شکست بخورد، چگونه قدرت را واگذار خواهد کرد.
با این حال، می توان گفت از جمله دلایل موفقیت های پی در پی آقای اردوغان در انتخابات مختلف، همین تن دادن او به نُرم های مردم سالاری و اخلاق رقابت در حد نسبتا قابل قبول، البته نه در حد عالی است. در انتخابات اخیر نیز اگر به رغم برخی زمزمه های اولیه، اعتراض چندانی برانگیخته نشد به این دلیل بود که اولا ترکیه از سنت اخذ وشمارش آراء نسبتا مورد وفاقی برخوردار است و ثانیا حتی اگر همه آراء باطله را نیز به کاندیدای رقیب واگذار می کردند باز، آقای اردوغان سه درصد از رقیب خود پیش می افتاد. لذا گر چه اردوغان متهم است که در انتخابات سال ۲۰۱۸ برخی از رقبا به ویژه رقبای پارلمانی را به اتهام تروریسم از صحنه حذف کرده است، اما به طور کلی، او در سطح ریاست جمهوری از رقابت واقعی با اکثریت حریفان خود نهراسیده و آنان را از عرصه ی سیاسی رد صلاحیت و حذف نمی کند، بلکه بیشتر با انان پنجه در پنجه می شود. همین نکته مهم به او منزلت کشتی گیر قهرمانی را می دهد، که قهرمانی اش را نه در حذف رقیب، که در رقابت علنی و تمام قد و در به چالش کشیدن آنان در پیش روی مخاطبان داخلی و جهانی بدست آورده است و نه از لت و کوب رقبای قدرتمند با اهرم های امنیتی و نظامی و قضایی. از فراخور همین تن دادن به انتخابات است که آقای اردوغان هم خودش و هم ترکیه را قدرتی مضاعف می بخشد.
انتخابات واقعی، تولید مشروعیت و قدرت ملی با کمترین هزینه است. انتخابات، نه تکنولوژی «های تٍک» است که کسی آن را نیازمند دسترسی به علوم و امکانات فوق پیشرفته بداند، و نه ظرفیتی انحصاری است که فلان قدرت خارجی بتواند آن را تحریم کند و نه پروژه ای با ابعاد اقتصادی فوق تصور است که نیازمند سرمایه گذاری نجومی داخلی باشد و دولتی نتواند از عهده ی آن برآید. به عکس انتخابات نیازمند یک اراده ملی و تصمیم سیاسی و حاکمیتی و بهترین راهبرد برای خروج از بن بست ها و چرخش قدرت و ایجاد مشروعیت داخلی و خارجی و تضمین ثبات و وفاق داخلی است و هر چه اما و اگر آن و موانع مشارکت مردم کمتر باشد و فضای انتخاب شدن و انتخاب کردن فراخ تر باشد، به حقیقت خود نزدیکتر است. ترکیه با پذیرش این اصل خود را در صدر منطقه و در پلتفرم جهانی قرار داد و توجهات را به خود جلب کرد. از جمله دلایل این توجه، حقیقت داشتن انتخابات در ترکیه به گونه ای است که به واقع دنیا باور کرده است، اگر مردم ترکیه بخواهند، می توانند عالیترین مقام کشور خود را از طریق صندق رای تغییر دهند و نیازمند راه های دیگر نظیر کودتا و خشونت وشورش و انقلاب نیستند و چنان که دیدیم بیش از ۴۴ درصد مردم فرصت یافتند که رسما به تغییر عالی ترین مقام خود رای دهند و این رای را فریاد بزنند. هر چه قدر کشوری بتواند تغییر عالیترین رهبران خود را به صندوق رای بسپارد به همان میزان می تواند ادعا کند که به حقیقت انتخابات نزدیک شده است و طبیعتا از مواهب آن بهره مند خواهد شد.
جمع بندی
با توجه به داده های انتخاباتی تا روز سه شنبه، پیروزی آقای اردوغان را باید ممکن ترین احتمال انتخابات پیش روی ترکیه فرض کرد مگر آن که در ۴ روز آینده با رخداد استثنایی و زلزله ای انتخاباتی مواجه شویم که فعلا دور از ذهن است. تا این لحظه جریان اپوزیسیون نتوانسته است برگ برنده ای رو کند که بتواند جریان انتخابات را تغییر دهد بلکه عرصه هایی را نیز واگذار کرده است. در عین حال، اپوزیسیون ترکیه می تواند با اصلاح و جامعیت بخشی به گفتمان خود به ویژه، توجه متعادل به ارزش های دینی و ملی گرایانه از جمله استقلال در کنار رویکرد لیبرال خود، برای انتخابات آینده سرمایه گذاری کند و جریان اقای اردوغان نیز بایسته است به پیروزی ۲۷ میلیونی خود در دور اول این انتخابات بسنده نکند و بیش از جلب نظر ۵ درصدی آقای سنان اوغان، به جلب نظر اپوزیسیون ۴۴ درصدی و مشارکت واقعی ایشان در ساخت قدرت و جامعه ترکیه اندیشه کند. از اقتدارگرایی خود فاصله بگیرد و به مطالبات بیش از ۲۴ میلیون اپوزیسیون بزرگ و جوان ترکیه و گفتمان آن به ویژه «آزادیخواهی» توجه نشان دهد، تا ترکیه را از تهدیدات جامعه قطبی شده فعلی نجات دهد.
با استفاده از آنچه بیان شد، به نظر نگارنده شاید بتوان گفت در منطقه خاورمیانه در بلند مدت، آینده از آن جریاناتی خواهد بود که بتوانند به نسبت، سه گانه ای از دیانت، ملی گرایی و توسعه گرایی در بستری از آزادی خواهی و عدالتخواهی را مانیفست خود قرار دهند. و البته شاید بتوان گفت دوری از این مانیفست متوازن، نقش قابل توجهی در وضعیت امروز منطقه و ایران عزیز- چه در میان جریانات حاکمیتی وچه اپوزیسیون- داشته است.