آیا در اعتراضات خودآگاهی هست؟
نکته اول: گر چه همواره اغلب، علل فاعلی مشکلات و مسائل پیش روی انقلاب اسلامی به عالم آخرالزمانی کنونی و دشمنی استکبار حاکم بر جهان، باز میگردد، اما نحوه مواجهه ما با مسئله، به عنوان علت قابلی وقایع و مشکلات، محلّ بحث است؛ آن چه که در اختیار ما است و میتواند به همت ما و با امداد و توفیق الهی، چاره مشکلات باشد؛ درست به مانند پیروزی انقلاب در سال ۵۷. البته که چنین توفیقی علاوه بر تذکر و توکّل، مستلزم تفکّر برای گذشت از ابتلائات و اجتناب از غفلت نسبت به کنه مسائل و مشکلات است.
نکته دوم این بود که این تفکر و خود آگاهی بدون نظری حکمی و توجهی کلّی و تاریخی به مسائل انقلاب و وضع کنونی عالم، نمیتواند حاصل شود. چه به مثابه داستان “جستجوی فیل در اتاق تاریک مثنوی”، نگاه حکمی به وضع گذشته، کنونی و دورنمای وضع آینده است که کلّ مسئله و مشکلات مختلف مترتب بر آن را در نظر میآورد و مانع ظاهربینی، اتکاء صرف به عقل جزوی و غافلانه مقایسه خرطوم با ناودان، به مثابه کل هیکل فیل، میشود؛ چنان که از حدیث منسوب به امیرالمومنین، چنین بر میآید؛ “رحم الله امرء عرف من این، فی این و الی این”.
نکته سوم در تامّل..
نکته اول: گر چه همواره اغلب، علل فاعلی مشکلات و مسائل پیش روی انقلاب اسلامی به عالم آخرالزمانی کنونی و دشمنی استکبار حاکم بر جهان، باز میگردد، اما نحوه مواجهه ما با مسئله، به عنوان علت قابلی وقایع و مشکلات، محلّ بحث است؛ آن چه که در اختیار ما است و میتواند به همت ما و با امداد و توفیق الهی، چاره مشکلات باشد؛ درست به مانند پیروزی انقلاب در سال ۵۷. البته که چنین توفیقی علاوه بر تذکر و توکّل، مستلزم تفکّر برای گذشت از ابتلائات و اجتناب از غفلت نسبت به کنه مسائل و مشکلات است.
نکته دوم این بود که این تفکر و خود آگاهی بدون نظری حکمی و توجهی کلّی و تاریخی به مسائل انقلاب و وضع کنونی عالم، نمیتواند حاصل شود. چه به مثابه داستان "جستجوی فیل در اتاق تاریک مثنوی"، نگاه حکمی به وضع گذشته، کنونی و دورنمای وضع آینده است که کلّ مسئله و مشکلات مختلف مترتب بر آن را در نظر میآورد و مانع ظاهربینی، اتکاء صرف به عقل جزوی و غافلانه مقایسه خرطوم با ناودان، به مثابه کل هیکل فیل، میشود؛ چنان که از حدیث منسوب به امیرالمومنین، چنین بر میآید؛ "رحم الله امرء عرف من این، فی این و الی این".
نکته سوم در تامّلی کلّی و تاریخی گفتیم که مفاهیم و معانی چون آزادی، آزادگی، قسط و عدالت اجتماعی که در شعارها و مقاصد انقلاب اسلامی هم مطرح و کانون وحدت شد، مفاهیم و معانی مابعد مدرن بوده است. به این معنی که آزادی از استبداد و رهایی از وابستگی به استعمار که از قبل مشروطه تا بعد نهضت ملی شدن نفت، در سیر مبارزات، مطرح بود، خواه نا خواه، تا قبل کودتای ۲۸ مرداد، تا حدود زیادی، تحت تاثیر اندیشههای جدید لیبرال قرار داشته است؛ چون وقت تاریخی گذشت از مناسبات ستمشاهی، استبدادی و خانسالاری، در عین توجه به افکار جدید، فرا رسیده بود و تا زمان انتقاد به لیبرالیسم با ورود افکار عدالت خواهانه سوسیال و بعد افکار مابعد جدید منجر به انقلاب اسلامی، فکر آزادی خواهی لیبرال، کماکان در غلبه بود. یعنی تا وقت شکست نهضت ملی شدن نفت، آزادی خواهی به معنای منورالفکری، اعتبار عمده داشت و وجوه انتقادی آن مد نظر نبود. بعد با شکست جبهه ملی، دو فکر غالب بعدی، به انتقاد از لیبرالیسم پرداختند. ابتدا تفکرات روشن فکری چپ به انتقاد از آزادی بی حد و حصر سرمایه و سود اندوزی در غرب پرداخت و بعد با انتقادات وارد به حکومت انحصار حزبی در جوامع سوسیالیست، بخصوص شوروی، فکر ممتاز انقلاب با توجهات اسلامی اعتبار خاص پیدا کرد. چه از یک طرف وجوه اباحی آزادیخواهی در بلوک غرب مورد انتقاد افکار اسلامی بود و از طرف دیگر نسبت به انحصار حزبی در بلوک شرق، انتقاد میشد. یعنی فکر دفاع از حاکمیت اسلامی برای رهایی از استبداد، مطامع شخصی، حزبی و حتی اباحیت عمومی، مطرح شد؛ امری که فقط بر اساس گذشت از منیت و مائیت، در سیر تقرب به حضرت حق، معنی پیدا میکرد. از سوی دیگر مفهوم و معنای عدالت اجتماعی هم در تفکر اسلامی با همین آزادی و آزادگی از مطامع و منافع شخصی، گروهی و طبقاتی پیوند میخورد. ملاحظه بفرمایید که این مفاهیم و معانی، بخصوص به معنای اجتماعی، امری مابعد مدرن است و در عوالم گذشته و ماقبل جدید و نیز در دوره قوّت افکار مدرن، امکان طرح به این صورت نداشته است.
نکته چهارم آن است که فهم و درک درست وفاق اجتماعی ایجاد شده در زمان پیروزی انقلاب، منوط به تذکر تاریخی به سیر فکری و اجتماعی است که گفتیم در وضع ما بعد مدرن ایجاد شد. یعنی در حقیقت، این آزادی و آزادگی و قسط و عدالت اجتماعی، در انقلاب اسلامی، بعد از ظهور تعارضات و تناقضات عالم جدید و در وضعی مابعد مدرن طرح شده است. بنا بر این مشکل، تعارضات و گسست اجتماعی از بعد پیروزی انقلاب تا زمان کنونی، به غفلت از این تذکر تاریخی و بازگشت هر یک از دو گروه و صنف سنتی و مدرن یا قدیم جدید، به انگارههای ظاهری تاریخی در دورههای ماقبل مدرن و مدرن، باز میگردد. یعنی درست که در انقلاب اسلامی توجه به معارف اسلامی گذشته برای بازجست حقایق اسلام نبوی و علوی مورد توجه است، اما صرف ظواهر شرعی به معنایی که از پایان عصر صفوی تا قبل مشروطه غالب بود و نسبتی با آزادی و آزادگی و قسط و عدالت اجتماعی نداشت، بالطبع مطمح نظر نیست و اصرار بر آن، صورتی از جمود فکری در مصادیق اعتقادات گروههایی چون خوارج نهروان یا سلفیگری به معنای طالبان، داعش و وهابیت را تداعی میکند.
همچنین بازگشت منورالفکران و روشنفکران به مبانی در بحران سکولار و لائیک مدرن، مانع آن وحدت و وفاق اجتماعی است. بحث در مصادیق این ظاهربینی به معنای قدیم و جدید و آثار آن در گسست اجتماعی کنونی، مجال دیگری میطلبد و به یادداشت بعد موکول میشود.
۶۵۶۵