امت و ملت در اندیشه ایرانی

اجتماع های اولیه انسان بر بنیاد پیوندهای خونی و خویشاوندی شکل گرفته است. با شکل گیری اجتماع، نیاز به انسان راهبر و هدایت کننده ضروری تصور شد؛ لذا با توجه به نقش هر یک از اعضای جوامع اولیه، از مادر سالاری تا پدرسالاری را بوجود آوردند. این تصور اولیه از هدایت گری در جوامع اولیه، بستر شکل گیری حکومت ها را بوجود آورد. با نمود اندیشه حکومت، ضرورت برسازی اجتماع های بزرگ بوجود آمد. بررسی ساختارهای اولیه اجتماع ها ما را به پیوندهای خونی و ارتباطات نسبی می رساند که از درون آن فردی با ویژگی های خاص به عنوان ریش سفید، دانای قوم و شیخ رهبری و حاکمیت بر دیگران را برعهده گرفته است. این نقش حاکمیتی با توجه به ساخت طایفه، قبیله و ایل وظایف مهمی را بر عهده ا قرار می دادند. اما با بوجود آمدن شهرها که از سکونت افرادی از طوایف مختلف بوجود آمده بود، دیگر امکان ادامه مسیر حاکمیت های اولیه نبود. در بستر شهرها که بر اساس یک ویژگی چون امر قدسی یا موقعیت استراتژیک یا یک ممیزه خاصی طوایف و قبایل مختلف را در سرزمین خود جای داده و شهر را بوجود آورده است. شهرها بر مبنای قرارداد پیوندهای اجتماعی را انسجام می دادند. ..

اجتماع های اولیه انسان بر بنیاد پیوندهای خونی و خویشاوندی شکل گرفته است. با شکل گیری اجتماع، نیاز به انسان راهبر و هدایت کننده ضروری تصور شد؛ لذا با توجه به نقش هر یک از اعضای جوامع اولیه، از مادر سالاری تا پدرسالاری را بوجود آوردند. این تصور اولیه از هدایت گری در جوامع اولیه، بستر شکل گیری حکومت ها را بوجود آورد. با نمود اندیشه حکومت، ضرورت برسازی اجتماع های بزرگ بوجود آمد. بررسی ساختارهای اولیه اجتماع ها ما را به پیوندهای خونی و ارتباطات نسبی می رساند که از درون آن فردی با ویژگی های خاص به عنوان ریش سفید، دانای قوم و شیخ رهبری و حاکمیت بر دیگران را برعهده گرفته است. این نقش حاکمیتی با توجه به ساخت طایفه، قبیله و ایل وظایف مهمی را بر عهده ا قرار می دادند. اما با بوجود آمدن شهرها که از سکونت افرادی از طوایف مختلف بوجود آمده بود، دیگر امکان ادامه مسیر حاکمیت های اولیه نبود. در بستر شهرها که بر اساس یک ویژگی چون امر قدسی یا موقعیت استراتژیک یا یک ممیزه خاصی طوایف و قبایل مختلف را در سرزمین خود جای داده و شهر را بوجود آورده است. شهرها بر مبنای قرارداد پیوندهای اجتماعی را انسجام می دادند. قراردادها که ضمانت اخلاقی اجرایی داشتند، به آسانی قابلیت شکسته شدن و نقض عهد را داشتند. لذا در راستای تحکیم این نوع قراردادها، منافع و مصالح اقتصای را به صورتی در هم تنیده می کردند که نقض عهد در قراردادها فقط بار معنوی نداشته باشد؛ بلکه ضررهای مادی هم بدان افزوده می شد.

این شرایط در فلات ایران برای اولین بار عیلامی ها تحت تاثیر اندیشه های حکومتی بین النهرین آن را متحول ساختند. فلاتی که سالیان متمادی اقوام مختلفی بدان مهاجرت کرده بودند و آن را به سرزمین زیست اجتماعی و مادی خود تبدیل کرد ه بودند، در راستای تامین رفاه و امنیت بیشتر از حاکمیت های محلی بر قوم خود و شاهی محلی خارج و در فرآیند اتحاد حکومتی مرکزی بر حول ایده شاهنشاه، شاه تمام شاهان محلی را برساختند. این آغاز راهی بود که اقوام مختلف با تنوع ها قومی و فرهنگی با اتحاد و یگانگی می رسیدند. این اتحاد هیچ گاه به مثابه نفتی خود داشته های قومی و فرهنگی نبوده است؛ بلکه در کنار حفظ هویت خود در تعامل با دیگر قوم ها بر پایه مولفه بنیادین شاهنشاه، کل فرهنگ یکپارچه ای را شکل دادند. برسازی کل فرهنگ در فلات ایران از مسیر تعامل خرده فرهنگ ها صورت گرفته است.

مسیری که در دوره عیلامی ها آغاز شد؛ در دوره هخامنشی با شکل گیری ایده حکومت اندیشی ایرانی در بستر تعامل سیاست و دین امتداد یافت. بافت اجتماعی متنوع و متکثر بر محوریت دال مرکزی شاهنشاه که نماد و نشانه اقتدار و حاکمیت دوگانه دینی و سیاسی بود به اتحاد و یگانگی تبدیل می شود. در این اتحاد، تنوع ها و تفاوت ها در بستر اجتماعی خرد خود مورد قبول و احترام واقع می شود؛ در مقابل براساس منافع متقابل و مصالح عالیه، هویتی یکپارچه خارج از تفاوت پیدا می کنند. این روند در بستر تعامل، هویتی فرهنگی متکامل پیدا می کنند. اگر به حاکمیت های ایرانی از عیلامی تا سوزانی توجه کنیم، در می یابیم که از دلایل اقتدار و نفوذ تمدنی ایرانیان پذیرش تنوع ها و رواداری با تفاوت ها بوده است.

این فرآیند حکومت سازی که منجر به شکل گیری اجتماعی گسترده و یکپارچه شده را می توان با مفهوم ملت آن را تعریف کرد. اگرچه مفهوم ملت از مولفه های تازه مولد ناشی از برآمدن دولت_ ملت ها در عصر مدرن است؛ اما با این وجود نوع مناسبات اجتماعی اقوام مختلف که در ذیل یک حاکمیت مشخص در سرزمینی معین در کنار هم هویتی فرهنگی یکپارچه از این نوع بر می سازند را باید با مفهوم ملت تعریف کرد. در مفهوم ملت، اجتماعی انسانی در ذیل حاکمیتی مشخص در سرزمینی معین مورد توجه است. انسان هایی که با در کنار هم زیستن از برای امنیت و رفاه به برسازی حکومت اقدام می کنند. حکومت نیز براساس خواسته ها، باورها و نیازهای آن جمعیت، تلاش می کند تا با ایجاد مولفه های اتحاد وهمبستگی، هویتی جمعی مشترک از تفاوت ها و تنوع ها ارائه دهد. از این چشم انداز، آن چه در بستر سرزمینی ایران در عهد باستان رخداده، تلاشی از نوع ملیت سازی بوده است. اقوام و طوایف زبانی و فرهنگی مختلفی که در ادوار مختلف به فلات ایران کوچ کرده بودند در تلاشی متکی بر یک ایده حکومت اندیشانه، از تنوع ها اتحادی جمعی در ذیل مفهوم حکومت ایجاد کردند. در حکومت اندیشی ایرانی از دوره عیلامی به بعد، دال مرکزی به نام شاهنشاه، مهم ترین نماد همبستگی جمعی تصور می شد. فردی با صفاتی همزاد اهورامزدا، قدرتی را بدست می گیرد تا خیر عمومی را با تکیه بر منافع و مصالح جمعی محقق کند. درست است که این تصور از باوری دینی پدیدار می شود که آن نیز ناشی از سلطه گفتمان دینی به عنوان منبع آگاهی در عهد سنت بوده است. اما وارسی ایده حکومت اندیشی ایرانی در عهد باستان ما را با زیست جمعی متکی بر ایده پذیرش کثرت در وحدت بوده است. تلاشی که از رهیافت آن همزیستی مسالمت آمیز اقوام گوناگون در ذیل حاکمیتی یگانه را نمود می بخشد. این ملیت سازی رمز بقای ایران در طول تاریخ بوده است.

آن چه که باعث می شود تا اقوام مختلف یک کلیت منسجمی را شکل دهند، باور حاکمیت در پذیرش غیریت ها از جانب حکومت و قبول مبنای اتحاد از سوی اقوام بوده است. از این چشم انداز در پندار اجتماعی ایرانیان می توان سخن از اقوام ایرانی را دریافت. این تصور بسترربرسازنده ملیت در حکومت اندیشی ایرانی بوده است. لذا عرب، ترک، کرد، بلوچ و لر در کنار دیگر گویش های زبانی و خرده فرهنگ ها در کنار هم مفهوم ملت ایران و ایران را شکل می دهند. این اقوام کنار هم و در مساعی مشترک کل فرهنگ ایران را ساختند. در فرهنگ ایرانی و نمود زبانی آن فارسی، اثر و نشان از همه این اقوام را می توان یافت؛ از این جهت است که ایران با تمام این اقوام معنا و مفهوم پیدا می کند و بدون آن ها از تصور ساقط می شود. این امکان مبنایی، مهم ترین عامل ملیت سازی در فلات ایران بوده است.

در مقابل این تجربه ملیت سازی ما با مفهوم امت روبرو می شویم. اگر مفهوم ملت از مناسبات جمعی و عرفی شکل گرفته، مفهوم امت، ریشه در نگرش و باورهای دینی دارد. این مفهوم برای اولین بار در بستر حکومت نبوی در مدینه در پیمان نامه معروف به صحیفه النبی در عرصه سیاسی اسلامی مطرح شده است. البته اجتماعی که بر محوریت ایمان به خداوند یکتا در بینش اسلامی، اجتماعی از مومنان یا امت را شکل می دهد. در قرآن، امت فارغ از تصور سیاسی و بر مبنای ایمان به خداوند یکتا برساخته می شود؛ اما این مفهوم با هجرت پیامبر از مکه به مدینه و ایجاد حکومت، کاربردی سیاسی به خود می گیرد. در بند اول از پیمان نامه صحیفه النبی آمده:((این، نوشته و پیمان نامه ای است از محمد پیامبر تا در میان مومنان و مسلمانان قبیله قریش و مردم یثربی و کسانی که پیرو مسلمانان شوند و به آنان بپیوندند و با ایشان در راه خدا پیکار کنند به اجرا در می آید. آنان در برابر دیگر مردمان، یک امت هستند.)) در این عبارت به نیکی بستری شکل گیری حکومت نبوی در مدینه را می توان درک کرد که همانا دین بوده است. این جماعت بر پایه دین اجتماع مبتنی بر قبیله را رها و جامعه نوین بر محور دین را شکل داده اند. در این جامعه حتی پیش از شکل گیری حکومت در مدینه، به استناد کتاب قرآن، امت خوانده شده اند.

براین اساس در قیاس دو مفهوم ملت وامت، با دو برسازی اجتماعی روبرو هستیم. در ملت با وجود تنوع های قومی، زبانی و فرهنگی یکومبنای مشترک عرفی بر آمده از امر حکومت، اتحاد و وحدت را بوجود می آورد. لذا هرکس با هر کیش و آیینی، عقیده و باوری به این اجتماع ملحق شود، ناگزیر از پذیرش حاکمیت دولت خواهد بود؛ در مقابل دولت نیز موظف به احترام به تفاوت ها خواهد بود. اما عرصه عمومی و مجال سیاست ورزی، محلی برای یگانگی و وحدت خواهد بود. در مفهوم امت، این مبنای برسازی جامعه دین خواهد بود که در آن جایی برای تنوع ها و تفاوت ها وجود ندارد؛ زیرا مبنای جامعه دین مدار، ایمان به مبدا برازنده هستی است. در این جامعه می بایست ضمن پذیرش حاکمیت امر دین، تفاوت ها در چهارچوب دین معنا پیدا می کند. از این رو می توان افرادی را در ذیل حاکمیتی دیگر غیر مسلمانان تصور کرد، اما عضوی از امت بزرگ مسلمانان باشند. امت مفهومی دینی است که افراد بدون توجه به مرزهای حاکمیتی خود را در پیوندی با فرد هم کیش خود تصور می کنند.

اکنون با درک معنایی این دو مفهوم، باید اذعان کرد که در دوران مدرن، چیزی که بیش از همه مورد نیاز جوامع با ساختارهای حکومتی نوین است، مفهوم ملت است. ملت در یک عرصه سرزمینی و با وجود یک حاکمیت برآمد از مردمان متعلق به آن سرزمین برساخته می شود. با شکل گیری دولت های مدرن که مرز یکی از مولفه های مقوم آن است، کاربرد مفهوم امت و گرایش به امت گرایی در تضاد با غایت متصور از دولت مدرن دارد. در دولت مدرن، منافع و مصالح عمومی در دامنه مرزها معنا و مفهوم می شوند. در این نقطه است که توجه به مصالح امت گرایی، هنگامی که در تضاد با منافع عمومی پیدا کند، حاکمیت های مدرن، از چشم انداز منافع عمومی ملت خود بدان توجه می کنند.

در ایران با تاریخ طولانی و پرفراز و نشیب آن، این دو مفهوم تجربه شده است. یعنی همان طور که در عصر ساسانی شاهد پیوندهای اجتماعی از نوع ملت گرایی هستیم در دوره ای از تاریخ سوزانی که موبدان زمام امور بدست گرفته بودند، تلاش کردند که از مبنای زرتشت گرایی مناسبات اجتماعی و سیاسی را به پیش ببرند. لذا با ورد و ایرانیان به جهان اسلام، مناسبات اجتماعی برساخته این دوم مفهوم برای آنان ملموس بوده است. اما آن چیزی که در طول تاریخ جغرافیای ایرانی و ساختار جمعی آن را حفظ کرده، تصور ملیت گرایی بوده که همواره غیریت ها در کنار هم پیوندی مستحکم و استواری در ذیل حکومت به اتحاد و یگانگی می رسیدند. امروز نیز باید توجه داشت که این مفاهیم در پندار اجتماعی ایرانیان ملموس و قابلیت عینی دارد.هر سخنی خارج از تصور ملیت گرایی از نوع ایرانی امکان اجرایی و سیاست ورزی نخواهد داشت.

۶۵۶۵