اندیشه فقهی و اصولی شیخ طوسی

علی‌رغم اینکه آن عالم پر ابهت، فکر بابرکتی دارد، اما گویی مشتی بر سر مغزها فرود می‌آید و تا مدتی فکرها و اندیشه‌های دیگر به کما فرو می‌روند. درست مثل اینکه صدای مهیبی برخیزد و از آن صدا همه گوش‌ها کر شود و مغزها از کار افتد! در تاریخ اندیشه اسلامی ما نظیر این مسئله را فراوان داریم که ابهت و عظمت فردی، چه از جهت علمی و چه از جهت سیاسی، تا مدت‌ها همه امور را متاثر از خود سازد. در عرصه اجتهاد و گستره علوم عقلی چند نفر از این دست عالمان را می‌توانیم مثال بزنیم. یکی «شیخ طوسی» است که در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری، به مثابه یک ستاره درخشان، به اجتهاد شیعی ساختار بخشید. شیخ طوسی در «مقدمه مبسوط» به این نکته اشاره می‌کند که عده‌ای می‌گویند شیعه اجتهاد ندارد، ولی من می‌خواهم با تالیف مبسوط، اجتهاد و تفقه شیعی را تبیین کنم. انصافا این کار را هم با بنیادگذاری روش «تفریع فروع بر اصول» انجام می‌دهد و با کار خودش چنان هنگامه‌ای به پا می‌کند که ما تا یک قرن پس از او، کار جدیدی در این زمینه نمی‌توانیم ببینیم. تمام کسانی که تا یک قرن پس از شیخ طوسی ظهور کردند، همگی پیرو و مقلد او بودند. اولی..

علی‌رغم اینکه آن عالم پر ابهت، فکر بابرکتی دارد، اما گویی مشتی بر سر مغزها فرود می‌آید و تا مدتی فکرها و اندیشه‌های دیگر به کما فرو می‌روند. درست مثل اینکه صدای مهیبی برخیزد و از آن صدا همه گوش‌ها کر شود و مغزها از کار افتد! در تاریخ اندیشه اسلامی ما نظیر این مسئله را فراوان داریم که ابهت و عظمت فردی، چه از جهت علمی و چه از جهت سیاسی، تا مدت‌ها همه امور را متاثر از خود سازد. در عرصه اجتهاد و گستره علوم عقلی چند نفر از این دست عالمان را می‌توانیم مثال بزنیم. یکی «شیخ طوسی» است که در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری، به مثابه یک ستاره درخشان، به اجتهاد شیعی ساختار بخشید. شیخ طوسی در «مقدمه مبسوط» به این نکته اشاره می‌کند که عده‌ای می‌گویند شیعه اجتهاد ندارد، ولی من می‌خواهم با تالیف مبسوط، اجتهاد و تفقه شیعی را تبیین کنم. انصافا این کار را هم با بنیادگذاری روش «تفریع فروع بر اصول» انجام می‌دهد و با کار خودش چنان هنگامه‌ای به پا می‌کند که ما تا یک قرن پس از او، کار جدیدی در این زمینه نمی‌توانیم ببینیم. تمام کسانی که تا یک قرن پس از شیخ طوسی ظهور کردند، همگی پیرو و مقلد او بودند. اولین نفری که نقد شیخ طوسی را آغاز می‌کند، عالمی است که آنگونه که می‌گویند، نوه شیخ طوسی نبوده، بلکه به نظر من نتیجه او بوده است. نام این عالم «ابن‌ادریس حلی» است. کار محمد ابن‌ادریس حلی در حوزه تماما مصروف به نقادی جدش شیخ طوسی بوده، به نحوی که همه آراء او را به چالش کشیده و زیر سوال برده است. این نقد ابن‌ادریس باعث شد که نقادی شیخ طوسی پس از چندین دهه آزاد شود و جریان سیال اندیشه دوباره راه بیفتد.

کار پراهمیتی که علامه حلی انجام داد و باعث شد جایگاهی مهم در تاریخ تفقه شیعی داشته باشد این بود که با نفی حجیت مطلق اخبار تنها قبول اخباری که متصف به ویژگی‌های خاصی هستند و قرار دادن دلیل عقل به عنوان منبع چهارم‏ استنباط، روش متکلمان پیش از شیخ طوسی نظیر سید مرتضی را تکمیل کرد. علامه حلی نخستین فقیه شیعی است که از ادله اربعه سخن می‌گوید و عقل را چهارمین ادله محسوب می‌کند. علاوه بر آن در مکتب حلّه برای نخستین بار نهاد اجتهاد به رسمیت شناخته شد. چه اینکه کاری که فقیهان پیشین انجام می‏دادند، عنوان استخراج و استنباط بر آن می‏گذاشتند. شیخ بهایی بر آن بود که آغاز تقسیم اخبار و ظهور اصطلاحات خاص در حدیث‌شناسی از علامه حلی آغاز شده است.

شیخ طوسی در واقع کامل‌کننده و نظام‌دهنده است و نه بنیانگذار. به بیان دقیق‌تر شیخ طوسی بنیانگذار مکتب تفریع است که تا یک قرن بی‏ چون و چرا مورد پیروی قرار گرفت. بنا به گفته شیخ طوسی، فقه‏ امامیه همواره از سوی مخالفان کوچک شمرده شده و به قلّت فروع‏ و مسائل فقهی منتسب شده است. در دیدگاه منتقدان شیعه، نفی قیاس‏ و اجتهاد، راه را بر کثرت مسائل و تفریع بر اصول می‏بندد. شیخ طوسی این‏ دیدگاه را ناشی از جهل به مذهب تشیع و تأمل اندک نسبت به اصول‏ می‏داند. چه اینکه همه مسائل مذکور توسط اهل سنّت در اخبار ما موجود بوده و از سوی امامان معصوم به صورت تصریحی یا تلویحی ذکر شده‏ است.

برخی از بزرگان شیعه خود را در چارچوب منقولات و منصوصات پایبند کردند و به هیچ وجه اجازه ندادند برای تحصیل احکام شریعت، عقل دخالت کند. علمایی نظیر شیخ صدوق و شیخ مفید از همین دسته هستند که محور را به نقل و نص می‌دهند و بسیار نقلی می‌اندیشند. در برابر این دسته، گروه دیگری از علمای شیعی قرار دارند که مهمترین آنها شیخ طوسی است. او کتابی با عنوان «المبسوط فی فقه الامامیه» دارد و در مقدمه آن تعبیر تندی را نسبت به مخالفان خویش به کار می‌برد و می‌گوید: «هولاء مقلده…» شیخ طوسی کسانی که تنها به اخبار عمل می‌کنند را مقلد می‌نامد و آنها را مجتهد نمی‌داند. کتاب مبسوط مهمترین اثر شیعه در مورد اجتهاد در دوران غیبت کبری است. به نظر من شیخ طوسی دو کار بسیار مهم انجام داده که به این توسعه در فقه شیعی منجر شده است. یکی اینکه پای عقل را بیشتر به این مباحث کشیده و دیگری اینکه حجیت خبر واحد را پذیرفته است. پیش از شیخ طوسی علماء شیعی از پذیرش حجیت خبر واحد احتراز می‌کردند و در نتیجه دستشان برای کشف امر شرعی تنگ بود. اگر شیخ طوسی این حجیت را برای خبر واحد قائل نمی‌شد، ولو اینکه پای عقل را هم به میان آورده بودیم، اجتهاد نمی‌توانست تا این اندازه توسعه پیدا کند. این در حالی است که در حوزه علمیه حله که پس از فروپاشی حوزه بغداد، با حمله سلاجقه به بغداد تأسیس شد، برخی از فقیهان به رغم نظریه شیخ طوسی مبنی بر حجیت و اعتبار خبر واحد، معتقد شدند که خبر واحد به دور از قرینه اطمینان‌بخش، مطلقاً حجیت ندارد. امروزه دست خط خواجه نصیرالدین طوسی در مبحث حجیت خبر واحد در دسترس است. او در حاشیه نسخه خطی کتاب «‌غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع‌« که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است با دست خط خود نوشته است: «الخبر الواحد لایوجب علماً و عملاً» منظور از این جمله آن است که خبر واحد ایجاد علم و عمل نمی‌کند. پس در پاسخ به پرسش شما باید به کرسی نشاندن حجیت خبر واحد را به عنوان مهمترین اقدام شیخ طوسی مطرح کرد. زیرا اگر خبر واحد حجت نباشد، اجتهاد محدوده بسیار ضیقی خواهد داشت.

در یک کلام از شیخ طوسی گرفته تا علامه حلی، از خواجه نصیرالدین طوسی گرفته تا محقق کرکی، از شیخ انصاری تا آخوند خراسانی، همگان به نوبه خود و به نحوی پای عقل را به حکم شرعی گشوده‌اند. نگاه من به اجتهاد نیز به عنوان یک نهاد دیرپای شرعی، نگرشی عقلایی و منطبق بر سیره سلسله بزرگانی است که نامشان را بردم.

۶۵۶۵