بایستههای رابطه ایران و افغانستان
کمپین «اخراج اتباع افغانستان، مطالبه ملی» امروز خود را قویتر و محقتر از دوره فعالیت دو سالهاش میبیند و اقدامات وزارت کشور را همراستا با مطالبات خود ارزیابی میکند. در اینباره توجه به چند نکته اساسی ضروری است:
۱) برخورد قانونی با ورود غیرمجاز:
برخورد با اتباع بیگانه فاقد روادید قانونی، حق حاکمیتی ایران است و هیچکس نمیتواند آن را زیر سؤال ببرد. هر تبعه غیرایرانی برای ورود به کشور باید پس از طی مراحل کنسولی و اخذ روادید معتبر از نمایندگیهای ایران، از مرزهای قانونی وارد شود و ورود غیرقانونی مشمول پیگرد قضایی خواهد بود. با این حال، در همه برخوردها باید حاکمیت قانون و رعایت کرامت انسانی در نظر گرفته شود و هرگونه اقدام خارج از چارچوبهای اخلاقی و قانونی بهطور قاطع ممنوع باشد. جمهوری اسلامی ایران کشوری مهاجرپذیر است که همواره از سوی سازمانهای بینالمللی به دلیل رویکرد انسانیاش تقدیر شده است و این تصویر ارزشمند نباید مخدوش شود.
۲) تفکیک تهدید از جمعیت عمومی:
موج برخورد با اتباع همسایه شرقی زمانی شدت گرفت که برخی گزارشهای امنیتی از مشارکت معدودی از آنان در اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی حکایت داشت. این امر کوچکترین جای تساهل باقی نمیگذارد. با این حال انتظار بحق جامعه از نهادهای مسئول، شناسایی و برخورد قاطع با عوامل این جنایات است، نه اخراج گسترده و تنبیه جمعی تمامی اتباع افغانستان. خواست عمومی این است که تروریستها در خاک ایران محاکمه شوند، نه آنکه به کشور خود بازگردند و به تهدیدی بالقوه بدل شوند.
۳) کاهش گسلهای اجتماعی:
چنانکه سرویسهای امنیتی صهیونیستها روی گسل اجتماعی «مهاجران غیرقانونی» سرمایهگذاری کردهاند، راه مقابله درست، کاهش این گسل است؛ نه آنکه سرمایه فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و اقتصادی خود با همسایه شرقی را در مسیر فتنهانگیزی دشمن خرج کنیم. چالش پیشروی ما با صهیونیستها به فضل خداوند مدیریت خواهد شد، اما افغانستان همزبان و همریشه تا همیشه همسایه ماست. همانطور که عدهای در تجاوز اخیر صهیونیستها به ایران در کردستان عراق پرچم اسرائیل را در خیابانها برافراشتند، این تهدید وجود دارد که در مرزهای شرقی نیز جمعیت ناراضی و خشمگین به ابزاری در دست دشمن بدل شود. حیات انگلی اسرائیل بر زخمها و شکافها استوار است و نباید با ایجاد جمعیتی از مهاجران اخراجشده و ناراضی، حضور آنها را در مرزهای شرقی خود تسهیل کنیم.
۴) نقش تمدنی ایران:
ایران، مادر تمدنی کشورهای فارسیزبان است و این واقعیتی تاریخی و مشهود است، نه صرفاً یک ادعای ایرانشهری. پیوندهای عمیق ایران و افغانستان یا درهمتنیدگی دو جامعه را نمیتوان از بین برد. ایران بهترین مقصد تحصیل، سرمایهگذاری و تجارت برای افغانستانیهاست و باید برای این ظرفیت تاریخی، برنامهریزی فعالانه و پیشدستانه داشت؛ همانگونه که بسیاری از کشورهای منطقه برای جذب متخصصان، سرمایهگذاران و کارآفرینان ما برنامههای متنوع طراحی میکنند. متأسفانه ما طی سالیان گذشته فاقد برنامه جامع مهاجرپذیری بودیم و حتی در ساماندهی دقیق مهاجران موجود نیز غفلت کردیم. این فرصتسوزی باعث بروز مشکلاتی همچون سوءاستفاده از یارانههای دولتی، تحصیل رایگان و تجارتهای غیرشفاف شده است؛ در حالیکه با طراحی سازوکارهای شفاف، میتوانستیم منافعی مشترک برای دو ملت خلق کنیم.
۵) نفوذ پایدار ایران:
هیچ کشوری نباید بیش از ایران در افغانستان نفوذ و اثرگذاری داشته باشد؛ این حق تاریخی و فرهنگی ماست. اتباعی که به کشورشان بازمیگردند باید سفیران فرهنگی و هواخواهان ایران باشند و دوران اقامت خود را نقطه عطف زندگیشان بدانند تا بدل به سرمایه معنوی ایران شوند. اقدامات فعلی نهتنها چنین چشماندازی را محقق نمیکند، بلکه هر مهاجر افغانستانی اخراجشده را به ابزار سیاستهای ضدایرانی تبدیل خواهد کرد که ممکن است در آینده علیه منافع امنیتی ایران به کار گرفته شود.
۶) لزوم مدیریت انسانی و هوشمندانه:
ضروری است رئیسجمهور با جدیت به این موضوع ورود کند و از وزارت کشور بخواهد در کوتاهترین زمان ممکن، امکان خوداظهاری برای اتباع غیرمجاز را فراهم و برخورد پلیسی را به پس از این فرصت موکول کند. بسیاری از این افراد داراییهایی دارند که باید فرصت فروش یا انتقال آنها را داشته باشند. همچنین باید اطمینان حاصل شود که اتباع افغانستانی دارای روادید و مجوزهای معتبر، در این روند مورد بیاحترامی قرار نمیگیرند و تصویر امن و انسانی ایران نزد همسایه شرقی حفظ میشود. ایران نباید به کشوری بدل شود که به جای برخورد با خائنان و دشمنان واقعیاش، دست به تنبیه جمعی میزند.
امنیت ملی و اقتدار منطقهای ایران در گروی حفظ تعادل میان برخورد قاطع با عوامل تهدید و صیانت از پیوندهای تاریخی و انسانی با مردم همسایه است. این مسیر، تنها با تصمیمگیری شجاعانه و مدبرانه همه مسئولان محقق خواهد شد.