بحثی عجیب بین فیلسوفان درباره ریاضیات و طبیعیات

کجا در حکمت اشراق، موسیقی، هندسه و ریاضیات دارید؛ یکی از تفاوت‌های بارز این دو این است که در حکمت مشاء نگاه جامعی وجود دارد اما در اشراق، فقط و فقط «حکمت» مبنا قرار می‌گیرد.چرا حکمت اشراقی فاقد جامعیتی است که حکمت مشایی دارد؟
سهروردی در مقدمه الهیات‌المشارع و المطارحات تطبیق شگفتی میان ریاضیات و طبیعیات دارد که بحث عجیبی است! می‌گوید: بحث مهمی میان حکما و فلاسفه وجود دارد که برخی ریاضیات را اشرف از طبیعیات می‌دانند و برخی طبیعیات را اشرف از ریاضیات و هر دو در حکم مطلق یا اطلاق حکم خطا می‌کنند. هم آنانی که ریاضیات را بر طبیعیات شرافت می‌دهند در اطلاق این حکم خطا می‌کنند و هم آنها که طبیعیات را؛ او اطلاق را قبول ندارد.
شیخ اشراق می‌گوید: شکی نیست که ریاضیات اشرف بر طبیعیات است. چون ریاضیات به ناحیه تجرد و جنس آن به حضرت اعلی نزدیک‌تر است، اما قابل حمل بر ماده است. اما، به چهار دلیل طبیعیات اشرف بر ریاضیات است. اولین دلیل این است که محور بحث طبیعیات «حرکت» است و در ریاضیات، مقدار! در «حرکت» مبدا اول یا واجب‌الوجود مطرح می‌شود. بنابراین واجب الوجود یکی از مباحث مکنون در جان طبیعیات است ک..

کجا در حکمت اشراق، موسیقی، هندسه و ریاضیات دارید؛ یکی از تفاوت‌های بارز این دو این است که در حکمت مشاء نگاه جامعی وجود دارد اما در اشراق، فقط و فقط «حکمت» مبنا قرار می‌گیرد.چرا حکمت اشراقی فاقد جامعیتی است که حکمت مشایی دارد؟

سهروردی در مقدمه الهیات‌المشارع و المطارحات تطبیق شگفتی میان ریاضیات و طبیعیات دارد که بحث عجیبی است! می‌گوید: بحث مهمی میان حکما و فلاسفه وجود دارد که برخی ریاضیات را اشرف از طبیعیات می‌دانند و برخی طبیعیات را اشرف از ریاضیات و هر دو در حکم مطلق یا اطلاق حکم خطا می‌کنند. هم آنانی که ریاضیات را بر طبیعیات شرافت می‌دهند در اطلاق این حکم خطا می‌کنند و هم آنها که طبیعیات را؛ او اطلاق را قبول ندارد.

شیخ اشراق می‌گوید: شکی نیست که ریاضیات اشرف بر طبیعیات است. چون ریاضیات به ناحیه تجرد و جنس آن به حضرت اعلی نزدیک‌تر است، اما قابل حمل بر ماده است. اما، به چهار دلیل طبیعیات اشرف بر ریاضیات است. اولین دلیل این است که محور بحث طبیعیات «حرکت» است و در ریاضیات، مقدار! در «حرکت» مبدا اول یا واجب‌الوجود مطرح می‌شود. بنابراین واجب الوجود یکی از مباحث مکنون در جان طبیعیات است که آن را در ریاضیات نداریم.

بعد بیان می‌کند که بحث از مبدأ، بحث جوهری است اما در ریاضیات بحث از «مقادیر» است که جنبه عرضی دارند و البته جوهر بر عرض اشرف است پس طبیعیات اشرف بر ریاضیات است.

دلیل دوم اینکه طبیعیات به چرایی (لمی) می‌پردازد نه « انی»؛ یعنی بحث شرافت علت بر معلول؛ این هم دال بر شرافت طبیعیات است.

سوم اینکه علوم طبیعی مصداق خارجی دارند اما علوم ریاضی مصداق خارجی ندارند و جز تصورات چیزی نیستند. (از نظر افلاطون آنچه در جهان ماده وجود دارد ناقص است، حال آنکه در نزد شیخ اشراق این طور نیست) طبیعیات امکان صدق دارند، اما در ریاضیات اینطور نیست.

چهارم اینکه در علوم طبیعی، طبیعیات متعرض بحث «نفس» می‌شوند اما ریاضیات نه! سهروردی معتقد است که پس از بحث واجب الوجود، اشرف مباحث، مساله «نفس» است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه».

لذا بنابر دلیل چهارم که ادامه بحث «نفس» در طبیعیات است، طبیعیات اشرف بر ریاضیات است. با همه این توضیحات باید تأکید کنم که: آنکه تمامی المشارع و المطارحات را می‌خواند متوجه می‌شود که جناب شیخ اشراق، طبیعیات را مصادره به مطلوب کرده است در خدمت الهیات و استقلال ذاتی برای طبیعیات قائل نیست.

* رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی