تعامل دین، ادبیات و هنر

بدون بذل توجه به اسطوره و اندیشه یونانی، به حماسه و حکمت یهودی، و به نمادگرایی و پرهیزگاری مسیحی، ادبیات دو هزار و پانصد ساله غرب را نمی‌توان فهمید. به همین نحو شعائر تائویی، احکام جزمی بودایی، و اصول اخلاق کنفوسیوسی در امپراطوری چین به هم پیوستند تا صورت‌های کلاسیک شعر تغزلی، نمایش و داستان منثور چینی را شکل داده، حفظ کنند… در هندوئیسم، یهودیت، مسیحیت و چندین شعبه اصلی بودیسم، در دوره‌های مختلف به طرز مشابه یا متاثر از یکدیگر، علم تاویل‌ های مقدس و غیرمقدس پدید آمده است. نادیده گرفتن این به هم پیوستگی و وابستگی متقابل علوم تفسیری آنها، فهم درست بخش‌ های وسیعی از تاریخ ادبی و دینی جهان را ناممکن می‌سازد. دانشمندان بارها خاطر نشان کرده‌اند که گونه‌ های خاصی از ادبیات، خاصه شعر و نمایش به طور مستقیم از شعائر دینی نشات گرفته‌اند.
داستان های گذشتگان و حکمت ها و مواعظ پیامبران در متون دینی، الهام بخش ادیبان و هنرمندان در خلق آثار ادبی و هنری آنان بوده است. ادبیات عربی و فارسی مشحون از این تأثیرپذیری هاست ؛با نیم نگاهی به متون ادبی قله های ادب فارسی همچون سعدی و حافظ و مولوی ، این نقش پذی..

بدون بذل توجه به اسطوره و اندیشه یونانی، به حماسه و حکمت یهودی، و به نمادگرایی و پرهیزگاری مسیحی، ادبیات دو هزار و پانصد ساله غرب را نمی‌توان فهمید. به همین نحو شعائر تائویی، احکام جزمی بودایی، و اصول اخلاق کنفوسیوسی در امپراطوری چین به هم پیوستند تا صورت‌های کلاسیک شعر تغزلی، نمایش و داستان منثور چینی را شکل داده، حفظ کنند… در هندوئیسم، یهودیت، مسیحیت و چندین شعبه اصلی بودیسم، در دوره‌های مختلف به طرز مشابه یا متاثر از یکدیگر، علم تاویل‌ های مقدس و غیرمقدس پدید آمده است. نادیده گرفتن این به هم پیوستگی و وابستگی متقابل علوم تفسیری آنها، فهم درست بخش‌ های وسیعی از تاریخ ادبی و دینی جهان را ناممکن می‌سازد. دانشمندان بارها خاطر نشان کرده‌اند که گونه‌ های خاصی از ادبیات، خاصه شعر و نمایش به طور مستقیم از شعائر دینی نشات گرفته‌اند.

داستان های گذشتگان و حکمت ها و مواعظ پیامبران در متون دینی، الهام بخش ادیبان و هنرمندان در خلق آثار ادبی و هنری آنان بوده است. ادبیات عربی و فارسی مشحون از این تأثیرپذیری هاست ؛با نیم نگاهی به متون ادبی قله های ادب فارسی همچون سعدی و حافظ و مولوی ، این نقش پذیری را به عیان مشاهده می کنیم.بازتاب واقعه عاشورا و کربلا در ادبیات عربی به ویژه فارسی، چنان فراگیر بوده که هم در خواص و هم در مردم عادی ورد زبان و عمل بوده است که یک نمونه آن را در اشعار محتشم و صدها استقبال از آن توسط شاعران بعدی و نقش آفرینی آن در کتیبه های تکایا و حسینیه ها و تعزیه ها، می توان نشان داد و در این زمینه هزاران کتاب و مقاله و تحلیل و خطابه ارائه شده و همچنان در جریان خواهد بود.این تعامل همچنین در حوزه زیبایی‌شناسی و جامعه‌ شناختی آیات و احادیث و رویدادهائی همچون عاشورا و نوستالوژی انتظار موعود و آینده درخشان، در شعر شاعران و آثار هنرمندان خط و نگارگری و نمایش و فیلم و رسانه ، مورد توجه و مطالعه و تولید آثار واقع شده است.

در قرن پانزدهم شمسی نیز همچون قرون گذشته شاهد تعامل دین، ادبیات و هنر خواهیم بود زیرا چنانکه گفته شد آنها در طول تاریخ حیات خود همواره رابطه‌ ای دوسویه و تعاملی با یکدیگر داشته‌اند.از سویی بسیاری از رشته‌ های هنری استمرار حیات خود را مرهون حمایت‌ های ادیان هستند و در بستری که ادیان برایشان فراهم نموده‌اند، خلعت زندگی و پویایی بر قامت‌ شان استوار مانده است؛ و از سوی دیگر، رشته‌ های مختلف هنری رسانه‌ های مناسبی برای ابلاغ پیام دین به انسان‌ ها بوده‌اند و هر یک از ادیان به تناسب آموزه‌ ها و تعالیم خود، شاخه یا شاخه‌ هایی از هنر را به خدمت گرفته، پیکره پیام خود را به زیور هنر آراسته نموده‌اند تا از این رهگذر پیام خود را در قلوب و اذهان بشریت راسخ تر و پایدارتر نمایند؛ و با این تعامل، پیام‌شان از قدرت نفوذ بیشتری برخوردار گشته و در طول تاریخ ماندگار مانده اند. نگاهی گذرا بر استفاده از خوشنویسی در نگارش قرآن، بهره‌گیری از شعر در انتقال تعالیم اسلامی به خصوص آموزه‌های تشیع و ترغیب ائمه(ع)به شعرسرایی با مضمون مناقب و مراثی، بهره‌ گیری از هنر نمایش در زنده نگاه داشتن واقعه شهادت سالار شهیدان، نقش خطابه در تبلیغات روحانیان و … نشانگر نقش هنر در تبلیغ اسلام است…

به نظر تحلیلگران انواع هنرها از بدوی تا مدرن، حمایت گری مهم‌ تر از دین نیافته‌اند، در عوض دین هم سخنگو و شارحی کارآمدتر از هنر در خدمت خود نگرفته است. در فرهنگ غربی، ادبیات کمتر از سایر هنرها و موسیقی بیش از همه در خدمت دین بوده است.انبوه نقاشی ها و مجسمه ‌های به کار گرفته شده در کلیساها و استفاده از موسیقی در مناسک عبادی مسیحیان نیز خبر از نقش بسزای این هنرها در دین مسیحیت دارند. در فرهنگ اسلام برعکس، ادبیات مهمترین رسانه هنری دین، و موسیقی کم‌ اثر ترین رسانه(به جز صدای خوش در تلاوت قرآن و خواندن مدایح و مراثی) بوده است. در اسلام بعد از ادبیات، و در مسیحیت بعد از موسیقی، معماری بیش از سایر هنرها، ملهم از دین و در خدمت دین بوده و آثار ماندگاری در ساخت بناهای مذهبی و محراب ها و گنبدها و زیارتگاه ها پدید آمده است. در اسلام به جای مجسمه‌ سازی و نقاشی، هنرهای تزئینی مهمی چون خوشنویسی و تذهیب و تشعیر و کتاب‌ آرایی رشد کرده است.علاوه بر تئاتر، سینما و در زمان ما رسانه و فضای مجازی ، محمل‌ اندیشه دینی است و سود این تعامل موثر، به دارائی ها و جیب انسان معاصر ریخته و افزوده خواهد شد!

۶۵۶۵