دو رکن اصلی دعوت و بعثت
پیامی که هدف آن تهذیب بندگان [یزَکِّیهِم]، آموختن آیات الهی و حکمت به ایشان [یعَلِّمُهُمُ] ، برداشتن زنجیرها [یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ]، و ارائه تصویری از یک زندگی اخلاقی بر اساس اسوه بودن رسول الله است [لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة].
اساس این دعوت، بندگی خداوند [لِیعْبُدُون] و به عبارت رساتر، رواج توحید و یکتاپرستی [قولوا لا اله الا الله تفلحوا] و گذشتن از منیّتهای فردی و قومی است. آدمی که اسماء الهی را تعلیم یافته [وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماء]، و در نهاد فطرتش تعهد بر بندگی خالقش نقش بسته [أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی]، بار دیگر در این عالم، با بعثت، پیام الهی و هدایتگرانه رسول را می شنود تا با پرهیز از شرک، راه توحید و بندگی را بپیماید [وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئا].
این دعوت اساسش شناخت خداوند و پرستش اوست، و حاصل آن داشتن یک زندگی اخلاقی ـ الهی است که چهارچوب اصلی آن اخلاق نبوی، فقه اسلامی، شعور انسانی و باور به قیامت با امید به لقاء پروردگار و بهره مندی از عفو و بخشش و مغفرت اوست.
رسولان الهی، تلاش کردهاند تا ..
پیامی که هدف آن تهذیب بندگان [یزَکِّیهِم]، آموختن آیات الهی و حکمت به ایشان [یعَلِّمُهُمُ] ، برداشتن زنجیرها [یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ]، و ارائه تصویری از یک زندگی اخلاقی بر اساس اسوه بودن رسول الله است [لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة].
اساس این دعوت، بندگی خداوند [لِیعْبُدُون] و به عبارت رساتر، رواج توحید و یکتاپرستی [قولوا لا اله الا الله تفلحوا] و گذشتن از منیّتهای فردی و قومی است. آدمی که اسماء الهی را تعلیم یافته [وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماء]، و در نهاد فطرتش تعهد بر بندگی خالقش نقش بسته [أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی]، بار دیگر در این عالم، با بعثت، پیام الهی و هدایتگرانه رسول را می شنود تا با پرهیز از شرک، راه توحید و بندگی را بپیماید [وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئا].
این دعوت اساسش شناخت خداوند و پرستش اوست، و حاصل آن داشتن یک زندگی اخلاقی ـ الهی است که چهارچوب اصلی آن اخلاق نبوی، فقه اسلامی، شعور انسانی و باور به قیامت با امید به لقاء پروردگار و بهره مندی از عفو و بخشش و مغفرت اوست.
رسولان الهی، تلاش کردهاند تا در این دعوت، در مقام یک مبشر و منذر، هادی و معلم و مرشد و یک اسوه عملی، راه را به بشر بنمایانند. راهی که از دالان اخلاق و فقه می گذرد و بنیادش بر معرفت الهی و درک این است که فقط اوست که هست و ما بقی تنها نشانی از اویند و در سمت و سوی او بهره ای از وجود دارند.
پیامبر که به دعوت مبعوث گشت، سیاه و سفید را برابر شمرد، عرب را با عجم به یک چشم نگریست، فقیر و غنی را برابر خداوند و در صف نماز در کنار هم نشاند، و از قول خداوند گفت که برترین شما متقی ترین شماست و بس [إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم]. در قرآن هیچ نشانی از منیت های فردی و جمعی، عربی و عجمی، قومی و قبیله ای دیده نمی شود.
در این دعوت الهی و بعثت، ماهیت دعوت انبیاء یکی است و آنچه خداوند به موسی و عیسی و محمد داده، پیام واحد دارد، چنان که خود تأکید کرده است که: لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِه. این انبیاء هر کدام در میان قوم و قبیلهای بودند اما ماهیت دعوت آنان یکسان و یکی بود. خداوند با تأکید بر این مطلب و در ادامه آن از آدمیان می خواهد که: أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیه دین را اقامه کنند و میان آن به عنوان این که این دین از این طایفه و آن یکی از دیگری است، تفرقه ایجاد نکنند.
افتخار اسلام بر این اساس بوده و هست که بعثت الهی رسول الله، برای همه بشر بوده و این دعوت فارغ از هر نوع نگاه تبعیضانه میان همه اقوام به پیش رفته است. همین شعار بوده است که بربرها و ایرانیان و هندیان و رومیان همه بر آن اساس، به اسلام گرویدند و اسلامشان نه از ترس شمشیر امویان و عباسیان، بلکه به عشق نگاه برابراندیشانه اسلام بود که برای آدمی حرمت می نهاد و هر کسی را از هر قوم و قبیله ای می پذیرفت و تفرقه میان مردمان ایجاد نمی کرد. این باعث تأسف است که اساس اسلام، احترام به انسان و کرامت انسانی باشد، اما امروز بیشترین اختلاف بین کشورهای اسلامی و اقوام مسلمان به عنوان عرب و عجم باشد. این نشان از آن است که ما در ادعای اسلام، صادق نیستیم. باید گفت غالب جماعات سیاسی، کسانی هستند که نعمت خدا را می شناسند و به اسم آن بر سریر قدرت می نشینند و سپس آن نعمت ها را با این قبیل رفتارهای قوم گرایانه انکار می کنند. [یعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ ینْکِرُونَها].
اگر آسمان به زمین بیاید، و یا زمین به آسمان، دعوت انبیاء همان است که در قرآن آمده است که: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یوحی إِلَی أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا رسول هم که اشرف آدمیان است، بشری است مانند شما، فقط به او وحی می شود بر این که خدا یکی است. هر کسی که امید دیدار پروردگار را می برد، باید عمل صالح انجام دهد و در حین عمل صالح در عبادت پروردگارش شرک نورزد.
رسولان آمدهاند که آدمی را به دو چیز، استفاده از نعمات زندگی و عمل صالح دعوت کنند. (یا أَیهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلیم). ای رسولان! از پاکیزه ها بخورید و عمل صالح انجام دهید. من به آنچه می کنید آگاهم. برای من این قشنگ ترین و زیباترین آیت قرآنی است. اول دعوت به بهره مندی از یک زندگی خوب، و دیگر انجام عمل صالح. اینها دو رکن اصلی دعوت و بعثت انبیاء هستند. بهتر است حکومت های مدعی اسلام و توده های مسلمان و همه ما، بر پایه این دو اصل، برنامه ریزی کنیم.