سیاست انتزاع و دولت منتزع

این عبارت را وام می گیرم تا خوانش خودم را از این گونه دولت بیان کنم .بدین معنا که این گونه از دولت هم در عرصه داخلی با جامعه و مردم دچار شکاف و فاصله‌ی عمیق و مشهود می شود .جامعه و تحولات اجتماعی را نمی فهمد و این وضعیت انقدر استمرار می یابد که در مرحله ای دیگر توان فهم جامعه را هم از دست می دهد و حتی اگر بخواهد هم ممکن نیست …این وضعیت گاهی آنقدر حاد می شود که موضع گیری های مقامات دولتی مورد تمسخرمردم قرار می گیرد زیرا با واقعیات فاصله دارد زیرا مقامات در جهان خود ساخته خود زندگی می کنند و هر انچه با تصورات انها سازگار نیست را غیر واقعی می پندارند و از این غافل هستند که انها هستند در جهان متوهمانه زیست می کنند..ظهور عینی این گونه از دولتها در شکل گیری ارزش های رسمی و غیر رسمی و دو زیستی شدن ادمها قابل مشاهده است…در پوشش و ظاهر و سبک زندگی ها دوگانه سازی شکل می گیرد… حکومت سبک زندگی خود را تبلیغ می کند اما جامعه راه دیگری می رود و هر دو به هم بی اعتنا هستند.
در عرصه جهانی هم دولتهای منتزع درک درستی از جهان نوین و تحولات سریع ان ندارند..و به همه رویدادها با رویکرد تهدید و دسیسه می..

این عبارت را وام می گیرم تا خوانش خودم را از این گونه دولت بیان کنم .بدین معنا که این گونه از دولت هم در عرصه داخلی با جامعه و مردم دچار شکاف و فاصله‌ی عمیق و مشهود می شود .جامعه و تحولات اجتماعی را نمی فهمد و این وضعیت انقدر استمرار می یابد که در مرحله ای دیگر توان فهم جامعه را هم از دست می دهد و حتی اگر بخواهد هم ممکن نیست …این وضعیت گاهی آنقدر حاد می شود که موضع گیری های مقامات دولتی مورد تمسخرمردم قرار می گیرد زیرا با واقعیات فاصله دارد زیرا مقامات در جهان خود ساخته خود زندگی می کنند و هر انچه با تصورات انها سازگار نیست را غیر واقعی می پندارند و از این غافل هستند که انها هستند در جهان متوهمانه زیست می کنند..ظهور عینی این گونه از دولتها در شکل گیری ارزش های رسمی و غیر رسمی و دو زیستی شدن ادمها قابل مشاهده است…در پوشش و ظاهر و سبک زندگی ها دوگانه سازی شکل می گیرد… حکومت سبک زندگی خود را تبلیغ می کند اما جامعه راه دیگری می رود و هر دو به هم بی اعتنا هستند.

در عرصه جهانی هم دولتهای منتزع درک درستی از جهان نوین و تحولات سریع ان ندارند..و به همه رویدادها با رویکرد تهدید و دسیسه می نگرند.از ارتباطات بین المللی می هراسند و به توافق و همکاری های بین المللی با شک نگاه می کنند و همواره تصور می کنند سرشان کلاه خواهد رفت به همین خاطر به جهان و محیط بین المللی بی اعتماد هستند. به نظر میاد این دولتها از انجا که در محیط داخلی به مردم اعتماد ندارند و با انها احساس بیگانگی می کنند همین حس منفی را به محیط بین المللی سرایت می دهند به عبارت دیگر می پندارند هر کس صاحب قدرت است به دنبال غارت و چپاول و تظاهر وفریب فرودستان است و از آنجا که دولتهای منتزع این چنین هستند باور دارند در محیط بین المللی هم جز این نخواهد بود و درکی از برابری و عدالت ومساوات ندارند…با گردشگری و مناسبات و تبادلات بین المللی به شدت مخالف هستند و انها را دام بیگانگان می دانند.

و نکته مهم و انتهایی اینکه دولتهای منتزع همواره در بحران بسر می برند و در مواجهه با مسایل غافلگیر می شوند و از انجا که با علوم انسانی بیگانه اند و دانشمندان مستقل و صریح را بر نمی تابند و در حاشیه قرار می دهند و در محاصره افراد متملق و سودجو هستند نمی توانند اینده و تحولات را درست پیش بینی کنند و هر وقت دچار مشکلی می شوند به موضوع نگاه امنیتی دارند زیرا از درک و تحلیل اجتماعی آن عاجز هستند و واکنش های انفعالی و تشدید کننده نشان می دهند.

راه برون رفت دولتهای منتزع از سیاست انتزاع آشتی با علوم انسانی بویژه علوم سیاسی و روابط بین الملل است..نشانه و مصداق ان نیز وجود رابطه مستقیم بین واقع گرایی دولتها و رونق علوم انسانی در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته است…

البته دولتهایی که دغدغه توسعه ندارند بیشتر از هر سیاستی از سیاست انتزاع تبعیت می کنند.

۶۵۶۵