نگاه حرفه‌ای پیمان معادی و بی‌تجربگی مسئولان فرهنگی

طبعا شرح و بسط این مصاحبه به همراه تیترهای جذاب و فالورپسند در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری به حد کافی قرار خواهد گرفت.
اما آنچه من را بعنوان شنونده این مصاحبه جذاب و شنیدنی برای نگارش متن پیش رو تحریک کرد نه دلیل اختلاف ترانه علیدوستی با فرهاد اصلانی بود؛ نه نوع لباس‌های انتخاب شده در جشنواره و نه علت تاخیر همدردی گروه اعزامی به کن با مردم آبادان بود. بلکه فقط دیدگاه‌های شخصی و قابل احترام خود پیمان معادی بود که به عقیده من نیاز به تحلیل و تشریح برای کسب برخی آموزه‌ها را دارد.
طبق حدس و گمان‌ها معادی به مقوله‌ای که در آن فعالیت می‌کند نگاهی کاملا حرفه‌ای و اخلاق‌مدارانه دارد. دیدگاهی که تاثیرش را در آثار شاخص هنری او به عینه می‌توان دید. معادی قبل از این که یک هنرمند علاقمند و مسلط به فنون و تکنیک حرفه‌اش باشد به شکل متعصب و جدی پایبند اصول خاص و ارزشی است. وقتی اینچنین باشی دیگر برایت فرقی ندارد اینجا باشی یا در آمریکا چون این پایبندی از جنس تظاهرهایی که برخی مسئولین صرفا برای نگهداری از میزشان به اقتضای شرائط و بنابه ملاحظات خاص نشان می‌دهند، نیست. اتفاقا او برعکس تخصصش در این..

طبعا شرح و بسط این مصاحبه به همراه تیترهای جذاب و فالورپسند در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری به حد کافی قرار خواهد گرفت.

اما آنچه من را بعنوان شنونده این مصاحبه جذاب و شنیدنی برای نگارش متن پیش رو تحریک کرد نه دلیل اختلاف ترانه علیدوستی با فرهاد اصلانی بود؛ نه نوع لباس‌های انتخاب شده در جشنواره و نه علت تاخیر همدردی گروه اعزامی به کن با مردم آبادان بود. بلکه فقط دیدگاه‌های شخصی و قابل احترام خود پیمان معادی بود که به عقیده من نیاز به تحلیل و تشریح برای کسب برخی آموزه‌ها را دارد.

طبق حدس و گمان‌ها معادی به مقوله‌ای که در آن فعالیت می‌کند نگاهی کاملا حرفه‌ای و اخلاق‌مدارانه دارد. دیدگاهی که تاثیرش را در آثار شاخص هنری او به عینه می‌توان دید. معادی قبل از این که یک هنرمند علاقمند و مسلط به فنون و تکنیک حرفه‌اش باشد به شکل متعصب و جدی پایبند اصول خاص و ارزشی است. وقتی اینچنین باشی دیگر برایت فرقی ندارد اینجا باشی یا در آمریکا چون این پایبندی از جنس تظاهرهایی که برخی مسئولین صرفا برای نگهداری از میزشان به اقتضای شرائط و بنابه ملاحظات خاص نشان می‌دهند، نیست. اتفاقا او برعکس تخصصش در این مورد بخصوص مانند بسیاری از مسئولین نقش بازی نمی‌کند. معادی و هنرمندانی از این دست؛ آرمان‌هایشان را با تغییرات روز جامعه و مکان جغرافیایی(مثلا کانادا) عوض نمی‌کنند. تقید آنها دلی و کاملا اعتقادی است. اگر هم به قول عده‌ای خام‌اندیش، معادی عاشق بازی در فیلم‌های آمریکایی و محو شیک‌پوشی درجشنواره‌ها و گرفتن جایزه‌های آنها باشد خودش معتقد است؛ عاشق تشویق‌های ده دقیقه‌ای بعد از پخش فیلمش توسط مردم و دست اندرکاران سینماست. امثال معادی برخلاف اتهامات رایج نسبت به فساد اطرافشان بی تفاوت نمی‌مانند.امنیت روانی بانوان برایشان مهم بوده و از زد و بندهای مالی و سواستفاده از قدرت و اغوای شهرت پرهیز می‌کنند. معادی به بازیگری وابسته نیست و بیزنس خودش را دارد. مالیاتش را به موقع داده و کاملا در عقد قرارداد حواسش به همه چیز هست. اما با همه این احوال و در عین حال؛ خود را بخاطر قرار گرفتن در شرائط خاص و استثنایی آنقدر جائزالخطا می‌داند که مردانه و بدون هیچ توجیهی نسبت به قصورش عذرخواهی کند. معادی چون صادقانه به کارش ایمان دارد، صریح و شفاف و بدون هیچ ترس و تعارفی حرفش را می‌زند و این از خصوصیات بارز افراد حرفه‌ای است. بله؛ باید به همین بهانه آنقدر از اینگونه رفتارهای حرفه‌ای گفت تا بتوان با الگو قرار دادن چنین هنرمندانی نه فقط بخاطر بازی‌های زیبا و تاثیرگذارشان بلکه برای ترویج ایدولوژی خاص‌شان و نگاهی که به مقوله هنر و سینما دارند به جوانان مسیر درست را آموخت.

یک حرفه‌ای یا کار نمی‌کند یا خود را با قوانین محل کارش از هر نوعی که باشد وفق می‌دهد،به هر گونه اعتقادی احترام می‌گذارد و عرف اجتماعی را می‌پذیرد. مثل برخی از روشنفکرنماها؛ هم از آخور نمی‌خورد و هم از توبره، اگر قرار بر کارکردن باشد،کارش را می‌کند آنهم بدون غر زدن. خود را به قصد و یا سهو در حاشیه‌ها غرق نمی‌کند از طرفی هم در نقش یک کارشناس همه چیزدان در مورد هر چیزی نظر نمی‌دهد از کارهای نمایشی برای تبدیل شهرت به محبوبیت اجتناب می‌کند. در انتخاب نقش بسیار حساس؛ وسواس؛ با شرائط خاص و گزیده کار می‌شود. شش دونگ به درآوردن نقش و گرفتن حس و حال آن متمرکز می‌شود تا بهترین باشد. اگر قرار باشد نقش پدری فرزند از دست داده در فیلم درخت گردو را بازی کند بخاطر تاثیر نقش ۳ روز در بیمارستان بستری می‌شود! باز به همین خاطر است که وقتی به معادی در داخل، پیشنهاد بازی در عنکبوت و در خارج پبشنهاد بازی در عنکبوت مقدس را می‌دهند؛ نمی‌پذیرد؛ چه به بهانه نداشتن مجوز ساخت داخلی فیلم و مسائل اعتقادی باشد و چه برای ضعف هنری.او به خاطر یک مشت دلار و پیشگیری از برخی مسائل ناخواسته؛ شرکت در تبلیغات و تاک‌شوهای تلویزیونی را نمی‌پذیرد. بیشتر از آنکه حرف بزند به کارش می‌رسد. از حواشی که بخشی از مردمان احساسی و مسئولین آماده تصمیمات هیجانی برایش درست می‌کنند با هوشمندی عبور می‌کند. برای این کار، مردم را به سعه صدر و درک موقعیت قرار گرفته یک هنرمند(خصوصا در جشنواره های بین المللی و هنگام طرح سوالات از پیش طراحی شده) دعوت می‌کند و از طرفی دیگر، مسئولین را به دور از واکنش‌های تند احساسی به مماشات و تعامل در محیطی آرام برای رسیدن به یک راهکار منطقی فرا می‌خواند. اما باز به همه آنها بخاطر داشتن هر گونه توقعی متواضعانه حق می‌دهد.

به گفته خود معادی در آنسوی آبها رفتار حرفه‌ای را به یک نوجوان ۱۷ ساله برزیلی که ناگهان جذب باشگاه‌های بزرگ اروپایی شده؛ می‌آموزند و او را تحت الحفظ با مقرراتی بسیار سخت‌تر از قوانین به ظاهر ارزشی خودمان صیانت می‌کنند. اصولا یک حرفه‌ای درآنجا با فضایی که برایش تعیین شده نمی‌تواند کار خلاف کند. ولی در اینجا هنرمند مانند بچه های خیابانی معمولا صاحبی ندارد اما در اثر یک اتفاق صد تا بابا و ننه و وکیل و وصی پیدا می‌کند. گویا همگان منتظرند خطایی از هنرمندی سربزند تا بعد از آن، هر چه ناکامی در اثر عدم مدیریت صحیح بوده و هست را بر سرشان آوار کنند. وقتی مسئولین نتوانستند از پس برگزاری جشنواره‌ای در حد و اندازه‌های جشنواره‌های معتبر در داخل کشور بربیایند تنها گزینه ممکن این می‌شود که جشنواره‌های معتبر را تخریب و شرکت کنندگانش را به خیلی چیزها متهم کنند.البته همانطور که خود معادی معترف است هر جشنواره‌ای خط و ربط خودش را دارد و هیچ گلی بی‌خار نیست و همین اعتقاد نشان می‌دهد آنچنان که برخی می‌پندارند وی شیفته و واله جشنواره‌ها نیست و بیشتر مواقع برای رعایت پروتکل‌ها مجبور به شرکت در آنهاست.

یکی دیگر از مشکلات هنرمندان با مسئولین این است که قوانین در اینجا کلی و کاملا قابل تفسیر به رای‌اند. به همین خاطر براحتی هر مسئولی می‌تواند یک هنرمند را به هر آنچه که خود به ناهنجاری و تخطی تلقی می‌کند محکوم و بعد هم ممنوع التصویر، توقیف و یا سانسور کند. اصولا دلیل داد و هوارها؛ بست‌نشینی‌ها ؛ بگیر و ببندها ؛ حملات کلامی از نوع خبر بیست و سی و روزنامه‌های توپخانه‌ای بعد از وقوع یک ناهنجاری، عدم وجود قانونی است که تکلیف و مجازات صریح خاطی را مشخص نمی‌کند و در نتیجه این خلا را با رفتارهای پرخاشگرانه جبران می‌کنند.

اگر بعد از اینهمه سال هنوز هنرمندان با این حجم از خودسانسوری‌ها و شگردها در فرار از سوالات هدفمند و تله‌های سیاسی خارج از کشور بازهم درگیر و دار سانسور و توقیف هستند بازهم بخاطر نبودن قوانین صریح و مشاوره‌های حقوقی است. معمولا دستگاه‌های فرهنگی به دلیل عدم تخصص مسئولان؛ توان(و گاه حوصله) وضع چنین قوانینی و البته صیانت و حمایت را ندارند آنها بیشتر ترجیح می‌دهند راه ساده‌تر را که همانا کنترل ؛ نظارت؛ نصیحت و در انتها مچ گیری و محاکمه است انتخاب کنند. که نتیجه این به ظاهر دلسوزی‌ها و ممیزی‌ها می‌شود انگ سانسور؛ خفقان؛ آشفته حالی هنر؛ بلاتکلیفی هنرمند و اوضاع سینمای فعلی. بارها فیلمی بدون هیچ دلیل قانونی توقبف و بعد از سالها باز بدون هیچ دلیلی خاصی مجوز اکران گرفته؛ بعنوان مثال فیلم مارمولک که روزگاری با شتاب از روی پرده اکران سینماها جمع آوری شد بعد از مدتی از تلویزیون ارزشی پخش شد! جالب آنکه برخلاف وحشت توقیف‌کنندگان؛ آب از آب هم تکان نخورد! فیلم‌ها شرائط جامعه را بهم نمی‌زنند بلکه این برخوردهای سلیقه‌ای و من‌درآوردی و روی مخ راه رفتن‌های بیخود و بی‌جهت است که باعث اغتشاش و تشویش اذهان عمومی می‌شود.

و باز دقیقا به خاطر همین ادا و اصول‌هاست که حتی پیمان معادی ۵۲ ساله هم بعد از کسب کلی تجربه بین‌المللی همچنان خود را تشنه یک مشاوره منطقی و از سر خیرخواهی نشان می‌دهد. او بعد از اینهم سال همچنان نمی‌داند در مصاحبه‌های خارج از کشور باید تحریم‌ها را بخاطر تاثیر فراوانشان به فقر اقتصادی مردم، محکوم کند و یا باید با پوزخندی آنها را کاغذپاره بپندارد! وقتی او می‌بیند در کشورهایی (که برخی از آقایان؛ آنها را به لحاظ اخلاقی هم قبول ندارند) قوانینی وضع شده که برای زل زدن بیش از ۲۰ ثانیه‌ای یک کارگردان به بازیگر زنش حکم تعیین کرده اما در اینجا با اینهمه اهن و تلپ هیچ قانون خاصی حتی برای تعریف آزار جنسی نیست حیران می‌ماند. در چنین اوضاعی است که «جنبش می تو» هم در کشور ما تبدیل به تسویه حساب شخصی شده و به جاده خاکی می‌زند و برخی از نظریه‌پردازان و منتقدان تسخیری بنابه سلیقه شخصی بی‌گدار بر هنرمندان می‌تازند و با اهداف گوناگون هر چه می‌خواهند می‌بافند و به ریش سلبریتی‌ها می‌بندند. حتی برای اینکه از کلمه هنرمند استفاده نکنند از واژه سلبریتی بعنوان فحش استفاده می‌کنند!

هنرمندان توسط مسئولین توقیف و ممنوع التصویر می‌شوند اما باز همانها هستند که در سینما می‌مانند و آن مسئولین دلواپس، می‌روند رد کارشان … سینما برای یک مسئول در حد یک پست سازمانی است اما برای هنرمند دغدغه و یک زندگی است. مسئولین چون اشراف چندانی به مقوله هنر ندارند تعصبی هم نسبت به آن ندارند اما در عین حال اگر نمی توان سینما را به آنها شناساند؛ حداقل باید به آنها قدرت تشخیص و تفکیک هنرمندانی مانند پیمان معادی‌ها را آموخت تا بلکه راه و رسم افتخار کردن به چنین سرمایه‌های ارزشمندی را فرا گیرند و آنها را مانند بهرام بیضایی‌ها حیف و میل نکنند.

بله؛ باید مسئولین به کسانی همچون پیمان معادی‌ها مانند یک لژیونر فوتبال که قبل از اجرای تکنیک و تاکتیک‌ها اصول حرفه‌ای فوتبال را بشدت سرلوحه کارهایش قرارداده احترام بگذارند.