وکیل اولیاء دم مقتول بودم اما از قاتل دفاع کردم

بامرور واژه به واژه ی چنین پرونده هایی ساعتها ذهن و فکرت درگیر می‌شود که بر انسانی که قرار بوده خلیفه الله بشود چه گذشته که حاضر می شود تن به شنیع ترین اعمال دهد .حکایت این هفته خاطرات وکیل حکایت قتل جوان ورزشکاری است که چندین سال پیش در یکی ازمناطق جنوبی استان به شکلی فجیع به قتل رسیده بود.
زمانی که پدر ومادر مقتول مختصات پرونده و تشریفات رسیدگی را برایم شرح دادند با این شرط وکالتشان را قبول کردم که ابتدا باید پرونده را دقیق مطالعه کنم و در صورتی که شرایط برای انجام امور وکالتی مهیا بود به پرونده ورود خواهم کرد.لذا جهت بررسی و مطالعه ی پرونده به اتفاق یکی از همکاران راهی دادگاه شدیم ، پس از ساعت ها طی مسیر همین که وکالت نامه را تقدیم بازپرس کردم با نگاهی متعجب گفت :مطمئن هستید؟! گفتم از چه؟ گفت: که می خواهید وکیل این پرونده شوید؟ گفتم در حال حاضر همانطور که در لایحه نوشتم فقط برای مطالعه خدمت رسیدم .مشکل پرونده چیست که اینگونه تعجب می کنید.
بازپرس با همان نگاه متعجب گفت:چند صفحه ی اول را که بخوانی خودت میفهمی و بعد با انگشت اشاره به کارتونی که گوشه ی اتاق بود اشاره کرد،حالا نوبت من ..

بامرور واژه به واژه ی چنین پرونده هایی ساعتها ذهن و فکرت درگیر می‌شود که بر انسانی که قرار بوده خلیفه الله بشود چه گذشته که حاضر می شود تن به شنیع ترین اعمال دهد .حکایت این هفته خاطرات وکیل حکایت قتل جوان ورزشکاری است که چندین سال پیش در یکی ازمناطق جنوبی استان به شکلی فجیع به قتل رسیده بود.

زمانی که پدر ومادر مقتول مختصات پرونده و تشریفات رسیدگی را برایم شرح دادند با این شرط وکالتشان را قبول کردم که ابتدا باید پرونده را دقیق مطالعه کنم و در صورتی که شرایط برای انجام امور وکالتی مهیا بود به پرونده ورود خواهم کرد.لذا جهت بررسی و مطالعه ی پرونده به اتفاق یکی از همکاران راهی دادگاه شدیم ، پس از ساعت ها طی مسیر همین که وکالت نامه را تقدیم بازپرس کردم با نگاهی متعجب گفت :مطمئن هستید؟! گفتم از چه؟ گفت: که می خواهید وکیل این پرونده شوید؟ گفتم در حال حاضر همانطور که در لایحه نوشتم فقط برای مطالعه خدمت رسیدم .مشکل پرونده چیست که اینگونه تعجب می کنید.

بازپرس با همان نگاه متعجب گفت:چند صفحه ی اول را که بخوانی خودت میفهمی و بعد با انگشت اشاره به کارتونی که گوشه ی اتاق بود اشاره کرد،حالا نوبت من بود که تعجب کنم! خواندن یک کارتون پرونده با چندین هزار صفحه کار یک صبح تا ظهر نبود و مجبور بودم یکی دو روز در آن شهر بمانم. این شد که تصمیم گرفتیم بدون فوت وقت، مطالعه را شروع کنیم،هنوز صفحه ی اول به دوم نرسیده بود که تکرار عباراتی مانند زنا،لواط ،تجاوز و… روح و روانم را به هم ریخت با تعجب رو به همکارم گفتم این بندگان خدا که جز قتل حرفی نزده بودند، همکارم گفت نه من هم تا جایی که شنیدم گفتند پسرشان با چاقو به قتل رسیده اما اینجا حرف تجاوز و لواط و رابطه نامشروع است! آنقدر حالم بد شد که بازپرس گفت همکاران قبلی هم با تصور قتل به پرونده ورود کردند اما با دیدن برخی اتفاقات در پرونده مانند همین مسائل، استعفا دادند.

چندین صفحه از پرونده را که مطالعه کردم به بهانه ای از دفتر شعبه زدم بیرون ، هنوز ازحیاط دادگاه خارج نشده بودم که انگشتان اشاره و نگاه های غضبناک مردم روی سرم آوار شد،از متلک و کنایه تا تهدید بود که نثارم می‌کردند: ((خجالت بکش از کی می خواهی دفاع کنی…))از نگاه مردم وحرف های رهگذران گیج و منگ بودم که یکی از همدرسان دوران معلمی به دادم رسید ،احوالپرسی با وی بهانه ای شد تا کمی از کنایه ها و نگاه های غضب آلود مردم خلاص شوم،اصلا تصور نمی کردم در کمتر از دو ساعت، آمدنم به این شهر و قبول وکالتِ پرونده مثل توپ صدا کند .همکار جدید وهمدرس قدیمی هم با تعجب گفت: استاد برای قبول وکالت پرونده،مطمئن هستید ؟ گفتم مگر این بنده خدا چه کرده که این همه در شهر علیه وی هجمه و حرف و حدیث مطرح است؟ همکارم گفت: در یک جمله خدمتتون عرض کنم که این بنده خدایی که دستش از دنیا کوتاه است در زمان حیاتش دست از سر هیچ بنی بشری بر نمی داشت یک شهر از وی در رنج و عذاب بودند،دختر و پسر هم نداشت،آنقدر به ناموس مردم تعرض و تجاوز کرد که آه مردم دامنش را گرفت و سر همین کار جانش را داد.

تازه متوجه شدم آن همه نگاه و کنایه برای چیست، اولیای دم ، مادر و پدر کسی بودند که گویی در شهر شهره بوده به شرارت و تجاوز به ناموس دیگران .حالا من بودم و این چالش عظیم ؛ دفاع از خون کسی که شهره بوده به تجاوز و شرارت و چشم ناپاکی به ناموس دیگران ،ادعایی که بنا به اوراق پرونده و مستندات موجود ،ادعای کذبی نبود و گواهی پزشکی قانونی ضمیمه شده در پرونده از پرونده هایی که مقتول،متهم به تجاوز و زنا و..بوده این موضوع را تایید می‌کرد.آیا چنین انسانی خونش مباح است یا نه ؟در همین عوالم بودم که همکار جوانم با جمله‌ای مسیر پرونده را برایم روشن کرد و گفت :بنا به محتویات همین پرونده ای که مقتول را فردی شرور و متجاوز به نوامیس معرفی می کند ،درحال حاضرکسی در مظان اتهام است که جُثه و وضعیت جسمانی اش طوری است که توان و عُرضه ی کشتنِ ِجوان ورزشکار و تنومندی مانند مقتول آن هم با چندین ضربه چاقو نداشته!! شاید قسمت بوده من و شما اینجا باشیم تا نه تنها برای موکلین خودمون بلکه برای متهم پرونده کاری کنیم و با شناسایی قاتل واقعی مانع قصاص متهمی بی گناه شویم.

کلام همکار جوانم نوری شد بر ذهن تاریکم در مواجهه با این پارادوکس، علیرغم جوانی اش جمله ای پرمغز وقابل تامل گفت که شد سبب جسارت و جراتی برای پذیرفتن پرونده بلکه گره ها و چالش های پرونده را حل کنم.

اتفاقی نادر و عجیب !وکیل اولیاءدم بودم و مکلف به دفاع از حقوق متهم به قتل و از این دست پارادوکس ها همراه همیشگی یک وکیل است زمانی که سوگند یاد می‌کند برای احقاق حق و کشف حقیقت تلاش کند نه صرفا برای اثبات ادعای موکلش. اینجاست که باید پاشنه‌ی کفشت را بکشی و یا علی بگویی با توکل به نام اعظم حق وارد پرونده‌ شوی برای کشف حقیقت.

سه روز درگیر مطالعه ی پرونده بودیم و دو هفته طول کشید تا جزء به جزء پرونده را تطبیق دهیم،نکته ی قابل تامل گواهی پزشکی قانونی و شکل جراحت هایی بود که منجر به قتل شده بود!!شش ضربه به سینه و گردن مقتول…مقتول جوانی با۸۹کیلو وزن،۱۸۷سانتی مترقد و متهم به قتل،جوانی بود با۱۶۰سانتی متر!!چطور متهم، قادر بوده به گردن مقتول ضربه بزند؟همین پرسش،شد سرنخ تقاضای بررسی عمق جراحات وشکل ضربات چاقو….پنج سال بعد مشخص شد نوجوانانی که روزگاری از سوی مقتول مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند دریک اقدام جمعی به وی حمله کرده،هریک مدعی بود او، مقتول را به قتل رسانده واین یعنی چالش قضایی در انتساب اتهام قتل مستند به ماده۴۷۹به بعد قانون مجازات *خاصه ماده۴۸۲در خصوص زمانی که به طور مشخص و واضح نمی توان جنایت را به شخص یا اشخاص معینی نسبت داد.شاید سابقه ی اخلاقی مقتول به انضمام چالش های قضایی ناشی از اقرار برخی متهمین و…مهم ترین دلیل بود برای اعلام رضایت خانواده ی مقتول حتی بدون دریافت دیه.

*چنانچه فردی در اثر رفتار عده ای کشته شود اما مشخص نباشد رفتار کدامیک سبب جنایت شده،قصاص ساقط و دیه اعمال می شود/اما چنانچه مقتول در اثر چند ضربه به قتل رسیده وپزشکی قانونی گواهی دهد که قتل حاصل جمع رفتارهای ارتکابی است(شرکت در قتل) حکم قصاص صادر می شود.

وکیل دادگستری-شیراز
۶۵۶۵