آقای تاریخ در رسانه
این در حالی است که مختارنامه سریالی است که به نماد تکرار در رسانه تبدیل شده است. جا دارد که به این ادعا از دو زاویه دیگر نگاه کنیم.
کدام جمع
معاون سیما در توجیه تکرار محتارنامه گفته که این درخواست را جمعی از مردم داشته اند. این بیان من را به یاد استفاده ای که پیشترها از واژه « جمعی » می شد می اندازد. دیرزمانی در شهر ما موسم انتخابات مجلس که می رسید در و دیوار پر می شد از تراکتهایی که در آن جمعی از فلان گروه یا قشر و جریان و طیف و طبقه حمایتشان را از فلان نامزد اعلام کرده بودند. وقتی کسی اعتراض هم می کرد که این داستان چیست و فلان قشر یا گروه و ….. اعلام موضع رسمی نکرده است و اصلا تشکل صنفی، سیاسی، مردم نهاد، اجتماعی و تشکیلاتی ای برای این کار ندارد امضای چند نفر نشان داده می شد و استدلال می شد که همین تعداد مصداق واژه «جمع» است. البته بعدترها این روش به ظاهر موجه و قانونی کم اثر و به تدریج منسوخ شد.
حالا ما هم مایلیم از آقای معاون سیما بپرسیم که آن جمع چگونه احصا شده و چه تعداد و چند درصد از مخاطبین رسانه بوده و از آن مهمتر چه نسبتی از جمعیت کشور را که در پوشش رسانه قرارداد شامل شد..
این در حالی است که مختارنامه سریالی است که به نماد تکرار در رسانه تبدیل شده است. جا دارد که به این ادعا از دو زاویه دیگر نگاه کنیم.
کدام جمع
معاون سیما در توجیه تکرار محتارنامه گفته که این درخواست را جمعی از مردم داشته اند. این بیان من را به یاد استفاده ای که پیشترها از واژه « جمعی » می شد می اندازد. دیرزمانی در شهر ما موسم انتخابات مجلس که می رسید در و دیوار پر می شد از تراکتهایی که در آن جمعی از فلان گروه یا قشر و جریان و طیف و طبقه حمایتشان را از فلان نامزد اعلام کرده بودند. وقتی کسی اعتراض هم می کرد که این داستان چیست و فلان قشر یا گروه و ….. اعلام موضع رسمی نکرده است و اصلا تشکل صنفی، سیاسی، مردم نهاد، اجتماعی و تشکیلاتی ای برای این کار ندارد امضای چند نفر نشان داده می شد و استدلال می شد که همین تعداد مصداق واژه «جمع» است. البته بعدترها این روش به ظاهر موجه و قانونی کم اثر و به تدریج منسوخ شد.
حالا ما هم مایلیم از آقای معاون سیما بپرسیم که آن جمع چگونه احصا شده و چه تعداد و چند درصد از مخاطبین رسانه بوده و از آن مهمتر چه نسبتی از جمعیت کشور را که در پوشش رسانه قرارداد شامل شده است.
این سوال نه از سر مخالفت با پخش سریال مختارنامه است و نه قطعا از باب تضعیف اهمیت پخش برنامه های مناسبتی-تاریخی. از این جهت است که معاون محترم رسانه مبانی استدلال خود را به اشتراک بگذارد تا ما هم بدانیم. شاید اگر این مبانی ضعیف باشد رسانه ملی به این صرافت بیافتد که در اقناع افکار عمومی در رابطه با کم کاری اش باید فکر دیگری بکند، رسانه ای که یک دستگاه عریض و طویل و انحصاری ای است و در انحصاری ماندن خود تلاش وافری هم دارد و از قضا سهم بزرگی هم در این وانفسای کسری اعتبارات از بودجه کشور دارد.
کدام تاریخ
این که معاون سیما تریبونی در اختیار دارد و ادعایی می کند ایرادی ندارد، نکته اینجاست که آن تریبون در اختیار اندیشه های دیگر در همین موضوع قرار نمی گیرد تا ادعاهای ایشان عیارسنجی شود. به همین سیاق شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم رویکرد رسانه ملی که با وجود انحصار نتوانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند خود عامل تقویت اقبال مردم به رسانه های دیگر است. از این زاویه اگر نگاه کنیم نه تنها ضرورت دارد که راجع به نظر مردم در تکرار پخش مختارنامه بجای برنامه های جدیدتر، میز نقد شکل بگیرد که به نظر می رسد بد نباشد میز نقدی در رابطه با همان سریال هم با حضور منتقدین آراسته شود. میز نقدی که دو وجه سریال تاریخی-مناسبتی مختارنامه را به نقد و گفتگو بنشیند، وجه هنری و وجه تاریخی.
ممکن است در رابطه با سریال مختار نقدهای تاریخی جدی مطرح نباشد اما اصولا وقتی صحبت از تاریخ می شود باید این امکان فراهم باشد تا چنانچه تحلیل های متفاوت ولی قابل توجه دیگری هم هست فرصت دیده شدن و شنیده شدن داشته باشد. به هر تقدیر جای خالی این رویه در رسانه مشهود است. به عنوان مثال سریال تاریخی معمای شاه هم با متهم به تحریف و یکسویه نگری شده بود از میزهای نقد بی بهره بود.
سریالی تاریخی که گاف های بسیار داشت و حتی خسرو معتضد که بقول خودش به کارگردان مشورت می داده از آن همه گاف خسته شده بود.
این در حالی است که او که آقای تاریخ در رسانه شده است و پای ثابت و تنهای نقل و گاه تحلیل وقایع تاریخ معاصر در آن است نیز اعتراف می کند که مسلماً تاریخ یک رشته علمی است. البته بر این اساس نباید تحلیل این یک موضوع علمی را سالها در تنها رسانه مملکت به یکی سپرد و انتظار داشت مخاطب علاقمند باشد و پای برنامه بنشیند. بر خلاف آن که معتضد می گوید که الان مورخ کم داریم، علم تاریخ در کشورمان از گذشته دور در دانشگاهها کرسی دار بوده است و اگر مجال حضور به اساتید داده نمی شود حتما دلیل دیگری دارد.
شاید دلیلش را بتوان در ادامه صحبت معتضد دید که گفته است همه چیز را که نمیشود گفت، ولی اسناد و مدارکش در تاریخ هست. درست است که همه چیز را از تاریخ نمی شود در رسانه عمومی گفت اما چه ضرورتی دارد که فقط یک چیز هم از میان آن همه چیز گفته شود؟
مبنای این «یکه به قاضی تاریخ رفتن» هر چه باشد نم یتوان با بیان جهت دار و گاه تحریف شده هم به تاریخ ظلم کرد. برای دوری جستن از این هم ضرورت دارد که برنامه های تاریخی بر میزهای نقد و آزاداندیشی استوار شود.
بر خلاف خسرو معتضد که معتقد است تلویزیون محل کنفرانس تاریخی نیست بلکه فیلم تاریخی باید با استفاده از داستانهایی ملودرام و شخصیتهایی گاه تخیلی برای مخاطب جذاب شود، عده ای نیز معتقدند که تلویزیون در سریال های تاریخی باید امانتدار باشد و برنامه های تلویزیونی که به تحلیل تاریخ می پردازند باید کنفرانس تبادل اندیشه های قابل دفاع و کلاس درس باشند، درس از تاریخ.
۵۷۵۷