از حجاریان تا سلیمانی، کدام رسانه‌ها زمینه ساز ترورند

شما حتی اگر در یک رسانه صرف فلسفی کار کنید خواسته یا ناخواسته پایتان به نزاع هایی کشیده می شود که هرجور حساب کنید بالاخره ربط و نسبتی با دوقطبی پیدا می کند اما دوقطبی داریم تا دوقطبی. از رسانه های ورزشی خاصه فوتبالی که حیات و مماتشان دامن زدن به دوقطبی های رایج است و آگاهانه و ناآگاهانه ترویج خرافه و جهل می کنند اگر بگذریم غالب رسانه ها ذیل سیاست تعریف می شوند. حتی فرهنگی ترین نشریات ما هم با گرایشات سیاسی شان تا حدودی هویت پیدا می کنند. این که چنین اتفاقی خوب است یا بد فعلا مد نظر ما نیست، هرچند ناگفته پیداست در سرزمینی که همه چیز با متر و معیار سیاست سنجیده می شود قطعا یک جای کار که چه عرض کنم بلکه خیلی جاهای کار می لنگد. اما برگردیم به سخن اصلی خودمان.
گفتیم که همه رسانه ها به نوعی آغشته دوقطبی بازی اند. اما آیا پرداختن به دوقطبی و یا قرار گرفتن در یک قطب و انکار قطب دیگر همیشه امری ناپسند است؟ گمان نمی کنم. فی المثل اگر دو قطبی عقلانیت و یا بی تدبیری راه بیفتد و شما در رسانه مورد نظرتان طرف عقلانیت را بگیرید و با کسانی که دشمن عقل و عقلانیتند در بیفتید و اصلا برای رونق رسانه تان ق..

شما حتی اگر در یک رسانه صرف فلسفی کار کنید خواسته یا ناخواسته پایتان به نزاع هایی کشیده می شود که هرجور حساب کنید بالاخره ربط و نسبتی با دوقطبی پیدا می کند اما دوقطبی داریم تا دوقطبی. از رسانه های ورزشی خاصه فوتبالی که حیات و مماتشان دامن زدن به دوقطبی های رایج است و آگاهانه و ناآگاهانه ترویج خرافه و جهل می کنند اگر بگذریم غالب رسانه ها ذیل سیاست تعریف می شوند. حتی فرهنگی ترین نشریات ما هم با گرایشات سیاسی شان تا حدودی هویت پیدا می کنند. این که چنین اتفاقی خوب است یا بد فعلا مد نظر ما نیست، هرچند ناگفته پیداست در سرزمینی که همه چیز با متر و معیار سیاست سنجیده می شود قطعا یک جای کار که چه عرض کنم بلکه خیلی جاهای کار می لنگد. اما برگردیم به سخن اصلی خودمان.

گفتیم که همه رسانه ها به نوعی آغشته دوقطبی بازی اند. اما آیا پرداختن به دوقطبی و یا قرار گرفتن در یک قطب و انکار قطب دیگر همیشه امری ناپسند است؟ گمان نمی کنم. فی المثل اگر دو قطبی عقلانیت و یا بی تدبیری راه بیفتد و شما در رسانه مورد نظرتان طرف عقلانیت را بگیرید و با کسانی که دشمن عقل و عقلانیتند در بیفتید و اصلا برای رونق رسانه تان قطب مخالفتان را به شدت نقد کنید و نسبت به عواقب ترویج بی عقلی هشدار بدهید و حتی برخی از کارهای آن ها را آگراندیسمان و به تعبیر خودمان کمی پیازداغ ماجرا را هم زیاد کنید، کسی می تواند نسبت به شما خرده بگیرد؟ بازهم مثال بزنم:‌اگر دوقطبی اتهام زنی و اصل بر برائت راه بیفتد چطور؟ می گویید پاسخ این مثال ها کاملا روشن است. حق با شماست. من دارم چیزهایی را طرح می کنم که کاملا بدیهی است و پاسخ آن ها هم روشن. علاوه بر این چه کسی است که بپذیرد در دو قطبی عقلانیت و بی تدبیری، طرفدار بی تدبیری است؟ آن که من او را در قطب بی تدبیری تعریف می کنم خود را عین عقل و بلکه عقل کل می داند و باز احتمالا به همین اعتبار او مخالفانش را بی تدبیر و بی عقل می داند. به قول شیخ اجل: اگر ز روی زمین عقل منعدم گردد به خود گمان نبرد هیچ کس نه نادانم این جا بهتر است قضاوت را به مخاطبان رسانه ها و یا افکار عمومی بسپاریم. آیا آن رسانه ای که مدعی اخلاق مداری و عقلانیت است در چشم اکثر مخاطبان و رسانه شناسان و اهل فرهنگ هم همین تعریف را دارد؟ آیا در جامعه آن روزنامه ای که بین ما رسانه ای ها به روزنامه عصبانی معروف است مثلا به روزنامه مهربان و منصف شهرت دارد؟ این الفاظ و عبارات برساخته من و شخص دیگری نیست. الفاظ و عباراتی است که هنوز ف آن را بر زبان نیاورده اید مخاطبتان تا فرحزاد رفته است و برگشته است. حتی اگر برساخته من و شما باشد باید تامل کنیم چرا دیگران آن را پذیرفته اند. خواهش می کنم نگویید این چیزها را رسانه ها القا کرده اند. رسانه بدون پیش زمینه فرامتنی هیچ کاره است که اگر فقط به القای رسانه ها بود امروز صدا و سیما باید بیشترین نفوذ را در جامعه ما می داشت که ندارد. ظاهرا یک بار بچه های بالا به بهزاد نبوی گفته بودند شما شایع کردید که بنویسید خاتمی و بخوانید ناطق نوری؟ نبوی گفته بود من که چنین چیزی نگفتم اما بر فرض صحتِ چنین موضوعی شما هم می توانستید بگویید بنویسید ناطق نوری و بخوانید خاتمی. گفتند خب این حرف خیلی در جامعه در نمی گرفت. گفت پس به جای این حرف ها بروید فکر کنید چرا آن اولی در می گیرد و این دومی در نمی گیرد. ماجرا به دوم خرداد ۷۶ و انتخابات ریاست جمهوری بر می گردد. منظور این که اگر هم شخصی و یا رسانه ای تعبیری ساخت و آن تعبیر مورد اقبال جمعی قرار گرفت و حافظه فردی و جمعی آن را ثبت کرد باید به چرایی آن اندیشید و نه این که با اتهامِ دیگری خیال خود را راحت کرد و هیچ مسئولیتی را متوجه خود ندانست. فی المثل همان روزنامه عصبانی و همگنانش بارها و بارها به خبرآنلاین القابی بخشیده اند که همواره مایه انبساط خاطر ما بوده اما تا حالا کسی را ندیده ام که به پیروی از دوستان به ما بگوید: لجن آنلاین و یا جمل آنلاین و یا حق العمل کار. اگر هم کسی در جمعی این الفاظ زیبا را به کار ببرد بعید می دانم کسی متوجه شود منظور گوینده چه رسانه ای است. اما کافی است جایی بگویید آن روزنامه عصبانی. دیگر لازم نیست چیز دیگری بگویید و یا اصلا به طعنه بگویید آن روزنامه مهربان! بازهم نتیجه یکی است. اما و اما دوقطبی سازی آن هم صرفا برای اثبات خود و انکار دیگری غالبا حاصل خوبی در پی نخواهد داشت. برگردیم و ببینیم چه کسانی مبدع این دوقطبی های رایج در جامعه بودند و هستند. چه کسانی مردم را به دو دسته باحجاب و بی حجاب، مقاوم و سازشکار، غربگرا و اسلامگرا، ولایی و غیر ولایی،انقلابی و ضدانقلاب تقسیم کرده و می کنند. چه کسانی برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود و یا بهره برداری جناحی حاضر شدند همه مفاهیم دینی و ملی را ذبح کنند. چه کسانی برای رای آوردن کاندیدای مورد نظرشان پای خدا و ائمه و امام زمان را وسط کشیدند؟ چه کسانی مخالف یک کاندیدا را که در قانون با یک کاندیدای دیگر حق و حقوق مساوی داشت دشمن خدا و پیغمبر معرفی کردند؟ چه کسانی به راحتی به دیگران لقب منافق و فتنه گر و معاند و جاسوس بخشیدند و حتی یک بار بابت این همه اتهام که مثل ریگ روان نثار دیگران کردند عذرخواهی نکردند؟ اصلا برای این که حرف های کلی نزنیم و جای حاشا برای این دوستان همیشه طلبکار باقی نگذاریم بهتر است مصداقی تر سخن بگوییم. چه کسانی زمینه ترور سعید حجاریان را فراهم کردند؟ در همان روزهای پس از ترور یکی از تئوری پردازان مورد علاقه همین جماعت عصبانی در زاهدان ظاهر شد. توجه بفرمایید در زاهدان. و در محفلی که پرسش و پاسخ دانشجویان را هم در پی داشت در جواب سائلی که گفت: این کسانی که طرفدار ترور حجاریان هستند چطور می توانند سنگ دفاع از ولایت را به سینه بزنند در حالی که رهبر انقلاب این ترور را محکوم کردند؟ آن نظریه پرداز محترم فرمودند: بعد از ترور خلیفه سوم هم ظاهرا حضرت علی(َع) ناراحت بودند در حالی که در دل شادمان بودند! دوقطبی سازی و تفرقه افکنی و زمینه جنگ داخلی را فراهم آوردن از این آشکار تر هم دیده بودید؟ کسی برود در زاهدان و درباره خلیفه سوم چنین سخنی بگوید و مهم تر از همه این که برای اثبات نظریات خود چنین دروغ آشکاری را به امام صادقان و شجاعان و جوانمردان عالم نسبت دهد؟ اصلا باورتان می شود؟ بازهم بگویم: چه کسانی زمینه حمله به وزرای دولتی مستقر و قانونی را آن هم پس از گذشت بیست سال از انقلاب صادر کردند و بعد هم وقتی در نماز جمعه آن حماسه ها آفریده شد مردرندانه تقصیر را به گردن دیگران انداختند؟ چه کسانی در تمامی این سال ها زمینه حمله به فلان سخنرانی و بهمان تجمع را فراهم آوردند و محض رضای خدا و خلق خدا حتی یک بار هم از هیچ کس عذر نخواستند. عذر که بماند حتی یک بار به صراحت از چنین اعمال پلیدی تبرا نجستند. تاریخ معاصر ما پر است از شواهدی که به صراحت نشان می دهد رد پای دوستان همیشه طلبکار را در دوقطبی سازی های کاذب و دامن زدن به خشونت های گسترده فیزیکی و غیر فیزیکی. همین چند روز پیش و در حالی که رهبر انقلاب به صراحت گفت آن ها که می خواهند مردم را به بهانه سلایق مختلف به جان هم بیندازند دشمنند آقای علم الهدی فرموده اند: کسی که بی حجاب در جامعه ظاهر می شود در برابر شرف پیامبر ایستاده است! اگر فردا روزی کسی تحت تاثیر همین جمله آتشین آقای علم الهدی زد و دخل یک دختر به زعم خودش بی حجاب را آورد و ممکلت را به آشوب کشید آیا آقای علم الهدی حاضر است مسئولیت آن را بر عهده بگیرد؟ نمی خواهد جای دوری برویم. کارنامه همین چند روز اخیر را شخم بزنیم و ببینیم کدام رسانه از چه گفتمانی حمایت کرده است. کدام رسانه به سلایق مختلف احترام گذاشته و کدام رسانه دنبال شر و هیاهو بوده. کار دشواری نیست. گواه عاشق صادق در آستین باشد. به تاریخ و گذشته هم نمی خواهیم حوالت بدهیم. همین چند روز اخیر را مبنا قرار دهیم تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. مدعی می گوید خبرآنلاین به همان سیاق القایی منافقین تیتر زد: موجودی حساب آیت الله سلیمانی ۴۲۰ میلیارد تومان بود؟…تا نقشه ترور شخصیت کامل شود. مدعی معتقد است دو ترور صورت گرفته. ترور فیزیکی و شخصیتی. زمینه اولی را سید محمد خاتمی آماده کرده است. با گفتن این جمله: متاسفانه جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تمایل پیدا کرده در حالی که منظور موسسان،‌حکومت آخوندی نبود. و زمینه دومی را هم رسانه های مثل خبرآنلاین. تعابیر مدعی هم خیلی جالب است و طبق معمول مایه انبساط خاطر رندان و اهل اشارت. بخوانید و کیف کنید: مقدمات تحریف، لجن پراکنی و ترور شخصیت، توسط رسانه هایی مانند…کاش می شد این سه کلمه را به دوستان رسانه ای بدهیم و بگوییم با این سه کلمه یاد چه رسانه ای می افتید و بعد نتیجه را به همگان اعلام می کردیم. البته این همه پرسی ربطی به رفراندوم ندارد. این را گفتم چون می دانم دوستان مدعی کلا به کلماتی مثل همه پرسی و انتخابات و رفراندوم و چیزهایی از این دست حساسند. یک بار دیگر به این سه کلمه دقت کنید: تحریف، لجن پراکنی و ترور. مدعی بهتر از هرکس دیگری می داند که شیوه و منش کدام رسانه به شیوه و منش آیت الله سلیمانی نزدیک تر است. منتهی صرف نمی کند حافظه اش را به کار بیندازد و شاید هم تحریف و لجن پراکنی و ترور مانع از آن می شود که انصاف را هم ضمیمه قضاوت هایش کند. و جالب این که به چیزی استناد می کند که هر منصفی می تواند با تامل در آن به خلاف بودن دعوی ایشان پی ببرد. آن تیتر در فضایی که رسانه های متخاصم مشغول پرونده سازی برای آیت الله سلیمانی بودند منصفانه ترین و حرفه ای ترین تیتر ممکن بود. آن تیتر یعنی ای مخاطبی که تا الان زیر فشار و بمباران رسانه ای مخالفان آیت الله سلیمانی بوده ای بیا و اندکی تامل کن. بیا و در باره شایعه ای که صبح تا الان شنیده ای خبرهای متفاوتی بشنو. البته این حرف ها خیلی ساده و بدیهی اند و من شرمنده ام از مخاطب عزیزی که مجبور است این واضحات را بشنود. اما متاسفانه این جا روی سخنم با کسانی است که نه اصلا چیزی به نام رسانه می شناسند و نه اصلا از کار حرفه ای چیزی می دانند. کاری به جز دشنام دادن و اتهام زدن بلد نیستند و اگر سر از رسانه در آورده اند باور بفرمایید اشتباهی صورت گرفته وگرنه این عزیزان الان باید در جای دیگری و به شغل شریف دیگری مشغول می بودند. ای کاش ای کاش ای کاش ساز و کاری وجود داشت تا آدم ها مسئولیت سخنانشان را برعهده بگیرند. قطعا هر رسانه ای تاثیراتی بر جامعه و مردم می گذارد. خبرآنلاین هم از این قاعده مستثنا نیست و حتما در طول فعالیتش اشتباهاتی داشته و چیزهایی منتشر کرده که شاید تاثیر چندان مطلوبی نداشته اما قطعا و حتما رویه اش تفرقه و اختلاف افکنی و مردم را به جان هم انداختن نبوده و با بازی گرفتن جان و مال و خون مردم کاسبی نکرده. ای کاش ساز و کاری وجود می داشت تا همه رسانه ها بابت تاثیری که بر جان و روان یک جامعه و یا حتی یک فرد می گذارند پاسخگو باشند و باز ای کاش اهالی رسانه آن قدر صداقت داشته باشند که تبعات سخنان خود را بپذیرند و پای ادعای خود بایستند. ۵۷۵۷