خاطرهای خواندنی از آقای خاتمی در نیمه شعبان
شب نیمۀشعبان بر اساس دعوتی که در مجمع روحانیون مبارز از مردم کرده بودیم رفته بودم مسجد ولیعصر در خیابان وزرا تا سخنان آقای خاتمی را هم بشنویم. دعوت با پیامک و ایمیل بود.
روی سادگی و شایدم بدجنسی عصر آنروز با مقامات خیلی عالیرتبه تلویزیون تماس گرفتم و گفتم حالا که کلی سخنرانی در مورد امام زمان پخش میکنید، آقای خاتمی هم فقط میخواهد در بارۀ امام زمان حرفبزند. بد نیست لااقل سخنرانی ایشان را هم پخشکنید.
پیشنهاد دوم هم دادم که فعلاً ضبط کنید تا بعد تصمیم بگیرید.مقامات خیلی عالیرتبه گفتند نمیتوانیم. مسجد ولیعصر با اینکه از بزرگترین مساجد تهران است خیلی قبل از سخنرانی آقای خاتمی پر شده بود. چند نفر مداح و آوازخوان نامی میلادیه خواندند. فضا کاملاً مسجدی بود.
سهیل محمودی شاعر پرآوازهای که شعر خوبش در پس اجرای خوبترش پنهان مانده، مجری مراسم بود و هی میگفت به احترام مسجد کف نزنید. یکبار فقط وقتی آقای خاتمی در مورد شوراینگهبان گفت خیلی احساساتی شدند و یکی گفت تکبیر، کف و تکبیر قاطی شد. من وقتی رسیدم دیدم چادر بزرگی کنار در ورودی مسجد برپاشده و عکسهای آقای احمدینژاد به آن الصاق شد..
شب نیمۀشعبان بر اساس دعوتی که در مجمع روحانیون مبارز از مردم کرده بودیم رفته بودم مسجد ولیعصر در خیابان وزرا تا سخنان آقای خاتمی را هم بشنویم. دعوت با پیامک و ایمیل بود.
روی سادگی و شایدم بدجنسی عصر آنروز با مقامات خیلی عالیرتبه تلویزیون تماس گرفتم و گفتم حالا که کلی سخنرانی در مورد امام زمان پخش میکنید، آقای خاتمی هم فقط میخواهد در بارۀ امام زمان حرفبزند. بد نیست لااقل سخنرانی ایشان را هم پخشکنید.
پیشنهاد دوم هم دادم که فعلاً ضبط کنید تا بعد تصمیم بگیرید.مقامات خیلی عالیرتبه گفتند نمیتوانیم. مسجد ولیعصر با اینکه از بزرگترین مساجد تهران است خیلی قبل از سخنرانی آقای خاتمی پر شده بود. چند نفر مداح و آوازخوان نامی میلادیه خواندند. فضا کاملاً مسجدی بود.
سهیل محمودی شاعر پرآوازهای که شعر خوبش در پس اجرای خوبترش پنهان مانده، مجری مراسم بود و هی میگفت به احترام مسجد کف نزنید. یکبار فقط وقتی آقای خاتمی در مورد شوراینگهبان گفت خیلی احساساتی شدند و یکی گفت تکبیر، کف و تکبیر قاطی شد. من وقتی رسیدم دیدم چادر بزرگی کنار در ورودی مسجد برپاشده و عکسهای آقای احمدینژاد به آن الصاق شده و بلندگویی هم دارند که دارد شعر میخواند و شربت میدادند. بامزه بود.
دم در مسجد آیتالله موسویخوئینی نشسته بود و میزبانی میکرد. خاطرهانگیز بود وجود ایشان. اعضای مجمع هم آمده بودند. خیلی از شاعران و نویسندگان نامی و اهالی فرهنگ و ادب و هنر و مسئولان احزاب هم بودند. طبق معمول جوانان بدنۀ اصلی جمعیت بودند.
هرکس فرصت میکرد با من و یا دیگر اعضا صحبت کند میگفت از این جلسات زیاد بگذارید. واقعاً معلوم بود یک نیاز است. آقای مختاباد هم قطعهای دلنشین خواند.آقای مجید انصاری، دبیر اجرائی مراسم پشت تریبون رفت تا از طرف مجمع خیرمقدم بگوید ولی وارد بحث مربوط به امام زمان شد. برای هیچ منبری چیزی بدتر از این نیست که کسی قبل از سخنرانیش حرفهایی که آماده کرده بزند.
به آقای نظامزاده که کنار هم بودیم گفتم حالا خوبه که آقامجید حرفهایی که آقای خاتمی میخواهد بزند را بگوید! آقای خاتمی صحبت خوبی کرد. بعد از پایان مراسم یکی از سیاسیون معروف را دیدم. میگفت این مجلس محافظهکاران را که مساجد و جلسات مسجدی را مال خودشان میدانستند خیلی عصبانی میکند.
در حیاط کوچک مسجد یکی از مسئولان مسجد را هم دیدم که شوخی جدی میگفت دفعۀ دیگه یک مسجد دیگر پیدا کنید؛ ما میخواهیم زندگی کنیم. مراسم باشکوه شب عید میلاد امام عصر (عج) با آرامی پایان یافت. جای آنها که نبودند خالی.