خطر اقلیت اقتدارگرا

از این روست که حتی خرده‌ترین افراد وابسته به این جریان نیز عرصه را برای رجز خوانی‌های خود خلوت دیده و هرآنچه در تفکرات به جا مانده در گذشته ذهنشان دارند به زبان می‌آورند. این درحالی است که آنان محروم از درک واقعیتی هستند که عصر حاضر را متفاوت از ذهن‌گرایی ایده‌آلیستی آنان می کند.
مشکل بزرگ در فهم ناقص مطلق اندیشان «یکه‌خواه» مانند برخی سخنگویان خرده پای آنان، این است که ایجاد «یگانگی» در ملت را با «برتری خواهی» مطلق یک طیف و یا جریان یکی می‌دانند. آنان درک نمی‌کنند که امروزه روز و در عصر اندیشه و پرسشگری، هیچ جریان مدعی «یکه خواه» نمی‌تواند هیچ قلمرویی را در کنترل پایدار خود نگه دارد. اگر این طیف براین باور است که که تا همیشه می‌توان «همه چیز» را برای «خود» و «هیچ چیز» را برای «بیرون از خود» خواست و براین سیاق ادامه داد، دچار اشتباه مهلک هستند. تاریخ جوامع گواهی می‌دهد که عموم مردم از استثمار و یا حتی تبعض رنجور می‌شوند، اما خشم آنان هنگامی است که یکه خواهان بر «بی‌ربط بودن» آنان اصرار کنند.
یکه خواهان، محروم از درک این واقعیت هستند که «مشروعیت» و «اعتبار» کلید ثبات سیاسی در بزنگاهی ..

از این روست که حتی خرده‌ترین افراد وابسته به این جریان نیز عرصه را برای رجز خوانی‌های خود خلوت دیده و هرآنچه در تفکرات به جا مانده در گذشته ذهنشان دارند به زبان می‌آورند. این درحالی است که آنان محروم از درک واقعیتی هستند که عصر حاضر را متفاوت از ذهن‌گرایی ایده‌آلیستی آنان می کند.
مشکل بزرگ در فهم ناقص مطلق اندیشان «یکه‌خواه» مانند برخی سخنگویان خرده پای آنان، این است که ایجاد «یگانگی» در ملت را با «برتری خواهی» مطلق یک طیف و یا جریان یکی می‌دانند. آنان درک نمی‌کنند که امروزه روز و در عصر اندیشه و پرسشگری، هیچ جریان مدعی «یکه خواه» نمی‌تواند هیچ قلمرویی را در کنترل پایدار خود نگه دارد. اگر این طیف براین باور است که که تا همیشه می‌توان «همه چیز» را برای «خود» و «هیچ چیز» را برای «بیرون از خود» خواست و براین سیاق ادامه داد، دچار اشتباه مهلک هستند. تاریخ جوامع گواهی می‌دهد که عموم مردم از استثمار و یا حتی تبعض رنجور می‌شوند، اما خشم آنان هنگامی است که یکه خواهان بر «بی‌ربط بودن» آنان اصرار کنند.
یکه خواهان، محروم از درک این واقعیت هستند که «مشروعیت» و «اعتبار» کلید ثبات سیاسی در بزنگاهی مانند این روزهاست که کشور از هرسو با تهدیدها و خطرات کم بدیل روبروست. آنان نمی‌خواهند و یا محروم از فهم این مهم هستند که اگر مشروعیت نظام سیاسی دچار آسیب باشد، چشم انداز آبستن چه خطراتی خواهد بود. آنان خشک اندیشانه واقعیت‌های زمان حاضر را درک نمی‌کنند؛ این که دوران تک‌گویی و تبعیض محض گذشته است. تکنولوژی ارتباطات، تک گویی‌های سنتی را مختل می‌کند. شهروندان به مدد تکنولوژی ارتباطات و رشد عقلانیت، اکنون بازیگرانی موثر در تعاملات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند. فهم آنان را نمی‌توان نادیده گرفت. امروزه آنچه پسندیده است و به عنوان فرهنگ مدنی تعریف می‌شود، چانه زنی میان همه اقشار اجتماعی با منافع معلوم؛ مشارکت متقابل مردم _ حاکمیت سیاسی و تلاش خردمندانه برای ایجاد اجماع است. سه مشخصه‌ای که اقتدارگرایانه یکه‌خواه نمی‌توانند یا ظرفیت ذهنی و عینی پذیرش آن را ندارند.
یکه‌خواهان اگرچه از این «هشیاری» برخوردارند که چه چیز ممکن است رقیب آنان باشد اما «هوش» لازم را برای اعمال «قدرت نرم» در پایداری موقعیت خود ندارند. بنابراین تنها کلام خشک، حذف و هیچ انگاری دیگران را ابزار ماندگاری خود در دستور کار قرار داده‌اند. در نگاه آنان «مقابله به مثل» بهتر از قبول «مشارکت» است. «مطلق اندیشی سیاسی» بر «مصالحه سیاسی» ترجیح دارد. از همین رو رفتار و گفتار آنان به جای تلاش برای حل مشکلات و ایجاد وفاق میان عموم، اختلافات و اوضاع را وخیم‌تر می‌کند. طرفه این که فرار به جلو را جایگزین چاره‌اندیشی مدبرانه برای مشکلات کرده‌اند.
یکه خواهان نه تنها قادر به نفوذ در نگرش عموم نبوده و نیستند، بلکه چوب «خودی _ غیر خودی» را نیز متوجه جریان‌ها و طیف‌هایی کرده‌اند که تا پیش از این در یک صف و نگرش قرار داشتند. آنان حتی به شکاف در جریانی که «اصولگرا » شناخته می‌شود نیز دامن می‌زنند. این وضع درحالی است که نگرش آنان تنها به ریزش‌ها دامن زده و منتقدان خود را از هر طیف به یک فهم مشترک از آسیب «یکه خواهان» نزدیک کرده است.
ممکن است در وضعی عادی، یکه خواهی وجهی از وجوه تعاملات سیاسی در هر جامعه‌ای باشد اما وقتی کشور بیش از هرزمان به وفاق، مشارکت و اجماع محتاج است، یکه‌خواهی‌های مستانه تنها پهن کردن فرش برای استقبال از تشدید مشکلات و بحران‌هاست. لازم است چکش را از دست اقلیت اقتدارگرا دور کرد که به گفته مثل معروف؛ همه چیز را میخ می‌بیند.