درون کعبه در دو دیدار
«لِلًه علیٰ النًاس حجً البیت …». با این پیام کوتاه که خالی از تاکید نمی باشد ، زیارت خانه کعبه بر مسلمانان مستطیع واجب شده است. این پیام بنابر روایات، از هزاران سال پیش؛ یعنی از زمان آدم ابوالبشر و پس از او سلسله جلیله أنبیاء ، همگی به زیارت این جایگاه آمده و در این مکان به راز و نیاز و پرستش معبود خود پرداختهاند. تا آن که حضرت ابراهیم خلیل ع پس از بنیان کعبه، به دستور پروردگار بر روی کوه أبوقبیس آمد و ندای «هَلِمّوا الی الحجً» را سر داد، که خداوند ندای او را به گوش جهانیان رسانید. در روایت آمده است که پروردگار ندای حضرت ابراهیم ع را در صُلب مردان و رحِم مادران یکتا پرست از آن هنگام تا روز قیامت قرار داد و از آن هنگام تا کنون، همه ساله گروهی از مسلمانان از دور و نزدیک، در موسمی معین، خود را به حرم أمن الهی می رسانند.
در اواخر رجب سال ١٤١٦ هجری مطابق با دی ماه ١٣٧٤ شمسی جهت انجام عمره رجبیه و شعبانیه، توفیق نصیب گردید و راهی آن دیار پر برکت شدم و پس از یک هفته درنگ در مدینه پیامبر ص و زیارت تربت پاکش و زیارت قبور أئمه اطهار و صدیقه کبری، حضرت زهرا ـ علیهم السلام ـ و دیگر بزرگان مدفو..
«لِلًه علیٰ النًاس حجً البیت …». با این پیام کوتاه که خالی از تاکید نمی باشد ، زیارت خانه کعبه بر مسلمانان مستطیع واجب شده است. این پیام بنابر روایات، از هزاران سال پیش؛ یعنی از زمان آدم ابوالبشر و پس از او سلسله جلیله أنبیاء ، همگی به زیارت این جایگاه آمده و در این مکان به راز و نیاز و پرستش معبود خود پرداختهاند. تا آن که حضرت ابراهیم خلیل ع پس از بنیان کعبه، به دستور پروردگار بر روی کوه أبوقبیس آمد و ندای «هَلِمّوا الی الحجً» را سر داد، که خداوند ندای او را به گوش جهانیان رسانید. در روایت آمده است که پروردگار ندای حضرت ابراهیم ع را در صُلب مردان و رحِم مادران یکتا پرست از آن هنگام تا روز قیامت قرار داد و از آن هنگام تا کنون، همه ساله گروهی از مسلمانان از دور و نزدیک، در موسمی معین، خود را به حرم أمن الهی می رسانند.
در اواخر رجب سال ١٤١٦ هجری مطابق با دی ماه ١٣٧٤ شمسی جهت انجام عمره رجبیه و شعبانیه، توفیق نصیب گردید و راهی آن دیار پر برکت شدم و پس از یک هفته درنگ در مدینه پیامبر ص و زیارت تربت پاکش و زیارت قبور أئمه اطهار و صدیقه کبری، حضرت زهرا ـ علیهم السلام ـ و دیگر بزرگان مدفون در تربت پاک بقیع و درک مواقع متبرکه در این شهر، به سوی مکه رهسپار گشتم.
روز شنبه، پنجم شعبان المعظم، وارد مکًه شده، پس از انجام مراسم عمره، از احرام خارج گشتم و بعد از ادای فریضه نماز صبح در مسجدالحرام، به سوی هتل محل اقامت خود؛ یعنی فندق( زینی الجدید ) حرکت کردم.
همه روزه معمولاً قبل از اذان صبح، خود را به حرم رسانیده و در جای جای حرم امن الهی، گاهی بر روی کوه صفا و گاه بر کوه مروه، گاهی در کنار رکن یمانی و گاه در مقابل حجرالاسود، گاه در مقابل حجر اسماعیل و زمانی در کنار مقام، لحظاتی را در حطیم و دقایقی را در مستجار، گاهی بر دهانه زمزم و گاه بر کنار رکن شامی و بالاخره در نقاط مختلف این حرم با صفای الهی، در مقابل بیت زانو زده و با ربً البیت به نماز و دعا و مناجات میپرداختم. نظاره بر بیت، خود صفایی خاص دارد، طواف دور معشوق از آن زیباتر و تلاوت قرآن؛ یعنی تکلم با خداوند از آن شیرینتر است. به هرحال لحظات خود را اینگونه سپری میکردم و چه زودگذر بود.
صبح روز دوشنبه، هفتم شعبان، طبق معمول به حرم مشرف شده، و پس از ادای فریضه صبح و طواف بر گرد خانه خدا، به تلاوت آیاتی از قرآن پرداختم.
طلوع آفتاب و تجدید بیعتِ این کره آتشین با خانه خدا، منظره بسیار زیبایی را در مسجد به وجود میآورد. آن زمان که آفتاب از پس تاریکی خارج گردیده و أشعههای آن، همچون دستانی که از طرف عاشق به سوی معشوق دراز می شود ، خود را به بیت رسانیده و در این لحظه تمامی چراغهای مسجدالحرام خاموش میگردد و در پس آن، این منظره، شکوه خاصی را به این انجمن میدهد.
ساعت حوالی ٧ صبح بود که طبق معمول عازم هتل بودم، ناگاه تعداد زیادی از پلیسهای حرم وارد مسجد شدند و به شیوه خاصی، در حالی که دستها را به هم زنجیر کرده بودند، پشت به خانه و رو به مردم، ابتدا خود را به کعبه چسبانیده و کم کم زنجیر و حلقه خود را بازتر میکردند، به طوری که پس از چند دقیقه، تمامی طواف کنندگان را به پشت مطاف منتقل کردند. البته این وضعیت از رکن حجرالاسود آغاز و تا رکن غربی حِجر اسماعیل ادامه داشت.
چون پیشتر نیز این گونه خالی کردن مطاف را دیده بودم، متوجه شدم که بنا است درِ کعبه بر روی بازدید کنندگانی باز شود. و من که همواره در این دیار لباس خود را عوض نموده، و با پیراهن عربی بلند ( دشداشه ) و عبایی به دوش و عرق چین و چفیهای بر سر ظاهر میشدم، به سوی مطاف به حرکت در آمدم. در این حال با خدای خود به راز و نیاز و تضرّع و التماس در آمدم؛ خداوندا! بارالها! توفیق تشرف را به این بنده رو سیاه و گنهکار خود نصیب گردان.
در اطراف حلقه پلیس به حرکت درآمدم که شاید راه نفوذی پیدا کنم. به چندین نفر از سران پلیس مراجعه کردم لیکن مأیوس برگردانده شدم. در این حال بود که گروهی، حدود هشتاد نفر، در حالی که اطراف آنان را پلیس محاصره کرده بود، وارد مسجدالحرام شده، و به مقابل حِجر اسماعیل آمدند و تا آماده شدن مقدمات ورود به بیت، آنان را در آن نقطه بر زمین نشاندند. میهمانان سران علما و مفتیهای کشورهای اسلامی ـ آسیایی و آفریقایی ـ بودند که همه ساله کنگرهای در تاریخ ٦ الی ٨ شعبان در مکه تشکیل میدهند و یک روز هم افتخار تشرف به درون کعبه به آنان داده می شود.
در این لحظه بود که چهره شخصی که سِمَتِ میزبانی این افراد را داشت و چهره ملایمی مینمود، به نظرم آمد. با نذر و نیاز در حالی که به ائمه أطهار ـ علیهم السلام ـ متوسل شده بودم به سوی آن شخص به حرکت در آمدم و خود را به عنوان پزشک معرفی نمودم.
آن مرد با رویی گشاده از من استقبال نمود لیکن اظهار کرد که ضرورت ورود به درون کعبه، دارا بودن کارت مخصوص است.
بدو گفتم که این را میدانم! لیکن به من الهام شده است که به من کمک خواهی کرد.
اینجا بود که وی مفتی لبنانی را که در میانه آن جمع نشسته بود به من نشان داد و گفت: از او تقاضا کن، بدو گفتم مشکل بنده همین است که اجازه ورود بدان جمع به من داده نمیشود. او دست مرا گرفت و به داخل جمع برد و به شخصی کوچک اندام، موقّر، سفیدرو و بسیار خوش رو، دارای محاسنی بلند که در وسط حلقه نشسته بود معرفی کرد. او دکتر احمد قبًانی مفتی لبنان بود. دکتر قبانی با من دست داد و در کنار خود جایم داد. پس از چند لحظه احوالپرسی، مشغول صحبت در مورد کنگره و مسائل مورد بحث در آن شدم، که در این لحظه با اشاره مأموران همگی به حرکت در آمده و به سوی حِجر اسماعیل راهنمایی شدیم. چند لحظهای در حِجر متوقف شدیم تا عدهای که داخل بیت بودند، خارج شوند و ما راهنمایی شویم.
در این لحظه میهمانان یکی یکی به سوی دکتر قبانی و سایرین آمده و با هم به گفتگو پرداخته و گاه همدیگر را به هم معرفی میکردند و من از بیم آن که مبادا شناسایی شوم، با صدای بلند آیات زیبایی از قرآن را که حالت إستغاثه داشت با صدای بلند شروع به تلاوت نمودم و سایرین هم به دنبال من این آیات را تکرار میکردند.
«ربّنا إنّنا سَمعنا منادیا ینادی للایمان أن آمنوا بربّکم فآمنّا، ربَّنا لاتُزِغ قلوبَنا بَعدَ إذ هدیتَنا، ربَّنا اِنَّک جامِعُ النّاس لِیَومٍ لارَیبَ فیه فاغفرلَنا وارحَمنا و تُب علینا إنّک أنت التَّوّاب الرّحیم.» (آل عمران/ ١٩٣ )
لحظات شیرین و زیبایی گذشت، همه دستان خود را در حِجر و در زیر ناودان رحمت الهی، دراز کرده و عدهای هم اشک ریزان، آیات تلاوت شده را تکرار مینمودند. پس از اتمام، صدای أحسنت یا شیخ، أحسنت یا شیخ از اطراف حجر بلند شد و در این لحظه بود که همگی را به صف کرده و به نزدیک پلکان درِ خانه خدا، هدایت نمودند. تمامی افراد، هر کدام کارتی به سینه زده بودند که عبارت زیر به آن نوشته شده بود:
رابطة العالم الاسلامی ـ الأمانة العامّة ـ مکة المکرمة؛ بطاقة دخول الکعبه المشرفة الدورة رقم ( ١٦ )
در این حال یکی از افراد، از بالای پلکان صدا زد: ٢٠ نفر وارد شوند. یکی پس از دیگری به کنار نردبان رفته و پس از تحویل کارت خود، او را به روی پلکان راه میدادند. نفر ششم یا هفتم کسی بود که شاید مانند اینجانب بدون کارت وارد شده بود، او را از صف خارج کرده و به التماسهای مکرر او وقعی ننهاده و با شدت او را از حلقه پلیس اخراج نمودند!!
با دیدن این منظره، ضربان قلب من تندتر شد، خدایا! بارالها! من رو سیاه و شرمنده و سرافکنده به کنار درِ خانهات آمدهام. تو خود گفتی که در هنگام نیاز به درِ خانه خودم بیایید. حال آمدهام.
افتخار تشرف به درون را به من عطا فرما!
متوسل به أئمه أطهار شده بودم! حاشا به کرمتان، من شیعه مرتضی علی، این سعادت را نداشته باشم که در میان جمع حاضر ، توفیق تشرف به داخل بیت بیابم! لحظات میگذشت و من نفر شانزدهم در صفً بودم، به نفر سیزدهم یا چهاردهم که رسید،ناگهان مأمور کنار پلکان تعویض شد و شخصی که مسؤول گرفتن کارت گردید، همان شخصی بود که مرا به داخل حلقه راه داده بود!! چیزی جز معجزه نبود! وقتی نوبت به من رسید با زدن چشمکی،و به زبان آوردن < شَرًف> مرا عبور داد و پا را بر روی پلًکان درِ خانه خدا قرار دادم. پلًکان کعبه مکرمه هفت پله داشت. هر پلهای را که به بالا گام می نهادم، مانند آن بود که یک طبقه از آسمان را بالا رفته باشم. آن لحظات، هیچگاه برایم قابل توصیف نیست. از شادی در پوست خود نمیگنجیدم. در آسمانها سیر میکردم. خود را بر فراز مسجدالحرام در پرواز میدیدم و متأثر در حالی که به پهنای صورت خود اشک میریختم؛ اشک شرمساری! ، اشک شادی! ، اشکی که خداوند تضرعهای اینجانب را قبول کرده و این افتخار نصیبم شده است. پس از بالا رفتن از هفت پله، پا را در درگاه درِ خانه کعبه مکرمًه قرار دادم.
لرزش خاصی را در دو پای خود احساس مینمودم. لرزش گناهکار در مقابل دادگاه !! لرزش شرمساری عبدی در مقابل معبود خود !! درگاهِ در خانه خدا و من؟؟ خداوندا! شکراً لک. شکراً لک.
درگاهی را پا نهادم که بارها در سفرهای قبل، در زیر آن دستان خود را دراز کرده و به نقاطی که دستانم میرسید، لمس میکردم و به چهره خود میمالیدم. حال در این درگاه ایستادهام !
چند لحظهای بدینسان سپری گردید که ناگاه با نهیب شخصی از افراد بنی شیبه که مرا به جلو هدایت میکرد و با تکرار کلمه < شرًِف شرًِف >خوش آمد میگفت، به خود آورد و در حال گریه به داخل بیت پا نهادم.
ابتدا درون کعبه تاریک بود، به طوری که چشمان ما فقط یک قدمی را میدید. چون داخل بیت از هیچ وسیله تهویه و روشنایی استفاده نمیشود. با این که دمای هوای بیرون بسیار لطیف و خنک بود لیکن درون کعبه از گرمایی حدود ٤٠ درجه گواهی میداد.
جمعیتی بیش از ٣٠ نفر در داخل کعبه مشغول راز و نیاز و نماز بودند. ابتدا در کنار رکن حجر الاسود به نماز ایستادم و دو رکعت نماز خواندم و به همین ترتیب در چهار رکن و به طرف چهار دیوار داخلی کعبه نماز خواندم. در محلی که پیامبر گرامی اسلام ص در فتح مکه در نزدیکی رکن یمانی ، در جایگاهی که حضرت فاطمه بنت أسد ، نوزاد خویش ، یعنی أمیر المومنین علی ع را با آن رخداد معجزه گونه به دنیا آورده بود ! ایستاده و تنها دو رکعت نماز بجای آوردند ، من نیز ایستادم و چندین رکعت نمازی که همتای آن را در عمرم دیگر بجای نیاوردم ، ادا نمودم.
لحظات زود میگذشت و خواستهها فراوان !! در داخل بیت حال عجیبی به همه دست داده بود. همه با معبود خود در حال راز و نیاز و اشک و زاری بودند. چند نفر از بنی شیبه، کلید دارهای کعبه هم مرتب ندای «فقط ٥ دقیقه» را میدادند و خواهش میکردند که زودتر بیت را برای دیگر مهمانان خالی نماییم. پس از خواندن نماز در قسمتهای مختلف درون کعبه، دقایقی را صرف دیدن مناظر و به خاطر سپردن گذراندم و آنچنان وانمود میکردم که مشغول دعا میباشم.
به روایت مورّخان، از هنگام بنای کعبه در دوران حضرت ابراهیم ع برای کعبه دری قرار داده نشد و کعبه در آن هنگام ٩ ذراع ارتفاع (در حدود ٤/٣٤ متر) و ٣٠ ذراع طول (در حدود ١٤/٧٩ متر) و ٢٢ ذراع عرض (در حدود ١٠/٨٥ متر) بوده است.
در آن هنگام کعبه، سقفی نداشت. در ترمیمی که دوران قریش صورت گرفت، ٩ ذراع دیگر به ارتفاع آن اضافه گردید و سقفی هم بر آن زده شد و از طول آن حدود سه متر کاهش دادند و به حِجر اسماعیل افزودند.
بنابراین، طول کعبه از بنایی که حضرت ابراهیم ع ساخته بود کوتاهتر شد. آنگاه در داخل کعبه شش ستون زده و دو سقف، نخست سقف داخلی را با چوب و سقف بالایی را از سنگ ساختند و پیرامون حِجر اسماعیل را سنگ چین نمودند که از این پس طواف کنندگان از پشت آن طواف میکردند. بنای کعبه تا دوران عبداللّه بن زبیر به همین گونه بود تا در اثر تخریبی که در این زمان به وسیله عامل یزید به بیت وارد شد. در بنای کعبه از سوی ابن زبیر ، ٩ ذراع دیگر به ارتفاع کعبه افزوده شد و ارتفاع آن را به ٢٧ ذراع؛ یعنی ٥/١٣ متر رسانید. عبد الله ابن زبیر درِ خانه را هم که از زمان ترمیم قریش بالا برده شده بود، پایین آورد و درِ دیگری در پشت کعبه به موازات آن گشود. پس از کشته شدن عبدالله بن زبیر، حَجاج بن یوسف ثقفی بخشی را که ابن زبیر تغییر داده بود، ویران و آن را به همان گونه که قریش ساخته بودند، برگردانید.
یعنی از طول آن کاسته و دری را که پشت کعبه گشوده بود، بست و درِ اصلی را بلندتر از زمین قرار داد که هنوز به همین وضع باقی است.
درهای کعبه ابتدا چوبی بود، در دورانهای بعدی، درهای بسیار زیبایی برای کعبه ساخته و پس از زراندود کردن و مزیّن ساختن به سنگهای زینتی، بر کعبه قرار میدادند.
دری که هم اکنون نیز بر کعبه است، دری است که به دستور ملک خالد بن عبد العزیز در سال ١٣٩٧ هجری ساخته شده است. این در دارای دو جدار بیرونی و درونی است که همه با طلای بسیار زیبایی پوشیده شده است. وزن درب کعبه ٢٨٠ کیلو گرم و پوشش آن از طلای خالص ساخته شده است.
روی درِ کعبه به طرز بسیار زیبایی آیات قرآن به خط ثلث مزیّن گردیده و قفل مطلاّی بسیار زیبایی که مزیّن به آیات قرآن است، در را قفل مینماید.
کلید کعبه هم از طلا ساخته شده است و کلیدداری کعبه که از زمان پیامبر اکرم ص در دست عثمان بن طلحه آل شیبی قرار داشت ، حضرت پس از شکستن بتهای درون کعبه و محو آثار جاهلیت از درون کعبه، مجدّدا کلید را به فرزندان این خاندان ، عودت دادند که تا کنون هنوز کلید درب کعبه در این خانواده موروثی قرار دارد.
درگاه درِ خانه کعبه که از سنگ تیرهای ساخته شده است، وسعتی در حدود یک و نیم در یک متر داشته و به اندازه بیست سانتیمتر گودتر از کف داخل بیت قرار دارد.
در درون کعبه ، سه ستون چوبی منبّت کاری شده از چوب عود وجود داشت که قطر هر یک حدود ٢٥ سانتیمتر به نظر میرسید. این سه ستون به صورت شکل ترسیم شده در زیر قرار داشت.
دیوارهای پیرامون درون کعبه تا حدود ٢ متر از سنگ مرمر سفید متمایل به زرد کهربایی پوشیده شده بود که کف بیت هم از همین سنگها، فرش گردیده است.
همانطور که قبلا توضیح دادم ، کعبه دارای دو سقف میباشد که سقف اصلی از داخل بیت دیده نمیشد و روی سقف درونی کعبه تا لبه سنگها در اطراف با پرده ابریشم قرمزِ رنگ پریدهای که سالها از قدمت آن گذشته بود، پوشانیده شده است. بر روی پرده، أسامی پروردگار و عباراتی چون «لا اله الا الله»، «محمد رسول الله»، «یا منان»، «یا حنان» و «یا کریم» نقش بسته شده است. ستونها تا مرز سنگهای دیوار، از چوب و باقی بالای آنها را پرده پوشانیده است.
پلکان بام خانه خدا در ناحیه رکن شامی پس از ورود به درون بیت در دست راست قرار دارد که با پردهای که از بالا بر روی آن افتاده بود، چیزی از در و محل آن دیده نمی شد!
در ناحیه رکن شامی درون کعبه، برآمدگی یک متر در یک متر وجود داشت که نشان دهنده درب بام کعبه بود. لیکن همانطور که پیشتر اشاره شد، همان پرده مخصوص بر روی آن افتاده بود که چیزی در ظاهر نمایان نبود. سکوت عجیبی در درون کعبه حاکم بود، با تمام آن همهمه و سر و صدا در خارج کعبه، هیچگونه صدایی به داخل نفوذ نمیکرد. سکوت بود و تاریکی ! و صداهای ناله و اشک و زاری که افراد به صورت نجوا هر کدام در گوشهای، گاه در رکوع ، و گاه در سجود ، و عدّهای در حالی که خود را به دیوارهای درون بیت چسبانیده و دستها را به حالت نیاز بر دیوار نهاده بودند، صدایی شنیده نمیشد.
روحانیت عجیبی در این مکان حاکم است. آدمی پس از ورود، از خود بیخود میشود.
هر شخصی به صورتی با معبود خود در راز و نیاز است!!
اندازه اضلاع درونی کعبه از گوشه حجرالاسود تا گوشه شامی حدود (٧/٨٠ متر) و فاصله میان رکن یمانی و رکن حجر الاسود ٦/٥ متر میباشد. بنابراین مساحت تقریبی درون کعبه حدود پنجاه متر مربع است.
در داخل بیت، و در قسمت رکن یمانی، هیچگونه آثاری از شکاف ورودی حضرت فاطمه بنت اسد ع به هنگام زایمان حضرت أمیر المومنین ، علی بن ابیطالب علیه السلام، وجود نداشت.
ناصر خسرو در سفرنامه خود، به روزنههایی در چهار رکن سقف کعبه اشاره میکند که این روزنهها به شکل مربع و دارای سنگ مرمر شفاف یمنی بوده است که با تابش اشعه آفتاب، درون کعبه بدانها روشن میگردیده است.
فعلاً از این روشنایی خبری نیست و شاید در سقف اصلی بیت قرار داشته است که با سقف دوم و پردهای که توصیف آن گذشت، دیگر روشنایی و نور به داخل بیت نفوذ نمیکند.
زمین کعبه از سنگهای مرمر سفید متمایل به زرد پوشانیده شده است که تعداد آنها تقریبا ٣٨ یا ٤٠ عدد بود.
مدت ١٨ دقیقه لحظات زیبا و فراموش نشدنی را داخل بیت گذرانیدم که بدون تردید از لحظات عمر من بشمار نمی آمد!
لحظاتی که در زندگی یک مسلمان تنها یک بار روی داده و امیدی به تکرار آن نبود! و احساس می نمودم که در این مکان مقدس ، ثانیه ها چه زود سپری می شود و گذشت زمان با سرعت به پیش می رود ! اما باز تکرار می کنم که گذشت زمان با روحانیت و معتویتی که در درون این خانه وجود دارد ، قابل توصیف و نگارش نمی باشد!!
پس از اتمام این لحظات، کلیّه افراد را امر به خروج از کعبه نموده و فضا را برای دیگر مهمانان مهیا ساختند. اما باز توفیق یار گردید و در روز چهارشنبه هفتم شعبان ١٤١٧ هجری ، یعنی پس از بزرگترین ترمیم خانه کعبه در طول تاریخ ، برای دومین بار گام به درون کعبه نهادم ….
دنباله مطلب در مقاله بعدی بنظرتان می رسد که در آن اشاره به ویژگی ها و خصوصیات کامل درون کعبه پرداخته ام.
* خادم افتخاری اعتاب مقدسه عراق و عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران