رأی میدهم چون اعتراض دارم!
تردیدی نیست که انتخاباتهای ما با یک انتخابات استاندارد فاصلهی بسیار دارد که این، نتیجهی نبود حزبهای اثرگذار و نبود برنامههای مدون سیاسی است. این را که در فاصلهی کمی از برگزاری انتخابات افرادی نامزد میشوند و سخنان دلنشین یا همهپسند میگویند و گروههای شبهحزب با نامهای یکبارمصرف از ایشان حمایت میکنند، نمیتوان رقابت انتخاباتی اصولی خواند. در این وضع، نامزدها هیچ طرح مکتوبِ پیشینهدارِ حکمرانی را در دسترسِ رأی دهندگان قرار نمیدهند و مردم فقط باید علم غیب داشته باشند(!) تا دریابند که این نامزد، در صورت تصدی پُست چگونه به وظیفههای خود عمل و وعدههایش را محقق خواهد کرد.
اما، در کشوری زندگی میکنیم که بسیار چیزهای دیگر هم غیراستاندارد هستند (مهمتر از همه، هوایی که هر لحظه تنفس میکنیم!) و در حالی که کموبیش میکوشیم آنها را اصلاح کنیم، به گونهای با آنها سازگار هم شدهایم. در موضوع انتخابات نیز چنین است؛ باید همزمان با کوشش در جهت بهسازیِ مکانیزمهای موجود، تا حد امکان از آنچه هم که هست سود جُست تا دستکم وضع میهن از آنچه که هست، بدتر نشود و کسی سرِ کار نیاید که باعث ا..
تردیدی نیست که انتخاباتهای ما با یک انتخابات استاندارد فاصلهی بسیار دارد که این، نتیجهی نبود حزبهای اثرگذار و نبود برنامههای مدون سیاسی است. این را که در فاصلهی کمی از برگزاری انتخابات افرادی نامزد میشوند و سخنان دلنشین یا همهپسند میگویند و گروههای شبهحزب با نامهای یکبارمصرف از ایشان حمایت میکنند، نمیتوان رقابت انتخاباتی اصولی خواند. در این وضع، نامزدها هیچ طرح مکتوبِ پیشینهدارِ حکمرانی را در دسترسِ رأی دهندگان قرار نمیدهند و مردم فقط باید علم غیب داشته باشند(!) تا دریابند که این نامزد، در صورت تصدی پُست چگونه به وظیفههای خود عمل و وعدههایش را محقق خواهد کرد.
اما، در کشوری زندگی میکنیم که بسیار چیزهای دیگر هم غیراستاندارد هستند (مهمتر از همه، هوایی که هر لحظه تنفس میکنیم!) و در حالی که کموبیش میکوشیم آنها را اصلاح کنیم، به گونهای با آنها سازگار هم شدهایم. در موضوع انتخابات نیز چنین است؛ باید همزمان با کوشش در جهت بهسازیِ مکانیزمهای موجود، تا حد امکان از آنچه هم که هست سود جُست تا دستکم وضع میهن از آنچه که هست، بدتر نشود و کسی سرِ کار نیاید که باعث ادامهی سقوط ارزش پول ملی و افزایش مداخلههای خارجی در شئون اقتصادی و سیاسی و امنیتی کشور باشد.
شش نامزد کنونی، بیتردید در همهی ایرادهایی که در مناظرهها برمیشمارند (و البته بهتر از ایشان، مردم هر روز در کوی و خیابان یادآور میشوند) به کم و زیاد نقش داشتهاند. هر یک از این نامزدها پیشینههایی در قوای مجریه و مقننه و قضائیه داشتهاند، و با این حال همگی منتقد رویکردهای اصلی حکومت در مسائل اقتصادی و اجتماعی هستند. اما، باید این را به فال نیک گرفت! اعتراف به قصور یا اشتباهکاریهای گذشته، اگر صادقانه باشد، گام مهمی در مسیر اصلاح است. آقایان نامزدها از ریختوپاش صدها میلیارد دلار در معاملههای نفتی، از ضعف نهادینهشدهی سیاست خارجی و وابسته شدن کشور به بازیگری قدرتهای بزرگ جهان، از اختلاسهایی با ابعاد باورنکردنی، از سوختن فرصتِ استفاده از منابع نفتی و گازی مشترک، از رو به فقر رفتن اکثریت مردم، از فروپاشیِ پول ملی، از رفتار ناشایست با زنان در موضوع حجاب اجباری، از مهاجرت غمانگیز نخبگان، از خروج سرمایههای مالی، و… کمی هم از تخریب محیط زیست این سرزمین گفتهاند.
ما که مصمم یا محکوم به زندگی در ایران و معترضِ سیاستهای منتجشده به وضع کنونی هستیم، اینک میتوانیم با استناد به سخنان نامزدهای حکومتگُزیده، جدیتر خواستار اصلاحات ساختاری شویم. ما نباید کوچکترین فرصت در اصلاحِ کمهزینهی این همه معضلِ ناشی از مدیریت غلط را از دست بدهیم. منظورم از "اصلاحِ کمهزینه"، کمک به حکومت در فهم راه درستِ کشورداری و تغییر رویه است. گاه، انتقاد تند و تحریم انتخابات بیدردسرترین راه است! اما، بازی در میدانی که خودِ آقایان ساخته و مهرههایی در آن چیدهاند و تغییر دادنِ مسیرِ آنچه که بازیگردانان پیشبینی کردهاند، سختتر است و پیگیری و حتی شجاعت بیشتری میخواهد.