روشن شدن چراغ بنزین ،دلیل برائت راننده ی متهم به آدم ربایی
خاطرات وکیل/ قاب و تصویر ورودی دادسرای جنایی را میتوان تکراریترین تصویر به جا مانده در ذهن وکلای دادگستری وشهروندان شیراز دانست.گونه های بارانی مادران و کام های سنگین پدران به سیگاری که پشت به پشت در آن هوای مغموم همیشه دلگیر خیابان ابریشمی دود میشود،در کنار تلاش و دوندگی والدین مستاصل برای مهیا کردن وثیقه ی فرزند در بند،گرچه تکراری است اما همواره دلهره افرین و منفور است.
آن سو تر نیسان کابین داری که در نقش زندان موقت متهمین اظهار وجود می کند،نقش پناهگاهی دارد برای دل رنجور مادرانی که دلخوش به لمس نفس های به شماره افتادهی جگر گوشهی خویش اشک میریزند و لابه لای عجز و ناله ،زمین و زمان را نفرین می کنند از این بخت و اقبال سیاه تر از شام تار.در چنین حال و هوایی که گویی همگان از یکدیگر طلبکار هستند و عنقریب است که یقه ی آن یکی را به بهانه ی نداشتن شانس و کج اقبالی بگیرد ،دیدن چهره ی خندان و خوش برخورد یکوکیل حکم فرشتهای دارد که به امر خدا در این سرای اندوه هبوط کرده،قطع به یقین این لطف و مرحمت پروردگار است که چنین فرصتی فراهم آورده تا در کسوت وکالت دل به دل مادران خسته داده،همراه پد..
خاطرات وکیل/ قاب و تصویر ورودی دادسرای جنایی را میتوان تکراریترین تصویر به جا مانده در ذهن وکلای دادگستری وشهروندان شیراز دانست.گونه های بارانی مادران و کام های سنگین پدران به سیگاری که پشت به پشت در آن هوای مغموم همیشه دلگیر خیابان ابریشمی دود میشود،در کنار تلاش و دوندگی والدین مستاصل برای مهیا کردن وثیقه ی فرزند در بند،گرچه تکراری است اما همواره دلهره افرین و منفور است.
آن سو تر نیسان کابین داری که در نقش زندان موقت متهمین اظهار وجود می کند،نقش پناهگاهی دارد برای دل رنجور مادرانی که دلخوش به لمس نفس های به شماره افتادهی جگر گوشهی خویش اشک میریزند و لابه لای عجز و ناله ،زمین و زمان را نفرین می کنند از این بخت و اقبال سیاه تر از شام تار.در چنین حال و هوایی که گویی همگان از یکدیگر طلبکار هستند و عنقریب است که یقه ی آن یکی را به بهانه ی نداشتن شانس و کج اقبالی بگیرد ،دیدن چهره ی خندان و خوش برخورد یکوکیل حکم فرشتهای دارد که به امر خدا در این سرای اندوه هبوط کرده،قطع به یقین این لطف و مرحمت پروردگار است که چنین فرصتی فراهم آورده تا در کسوت وکالت دل به دل مادران خسته داده،همراه پدران مغموم شوی ولو به قدر روشن کردن یک نخ سیگار.
با چنین توصیفی سعی میکنم فارغ از دغدغه های روزمره،خودم را سر ذوق نشان دهم تا مبادا گره ابروان حجابی شود میان بنده و آنان که تمنایی دارند،لذا به قصد قربت الی الله گام هایم را در این مسیر استوار کرده،دو ساعت معطلی تا حلول نوبتِ جلسه ی بازپرس پرونده را نشانه ای از حکمت خدا فرض میکنم برای اجابت خواستهی آنان که تمنایی دارند…
که صدای مادری با بغض حکم میکند به چرخاندن سر و ایستادن؛ مادر الهی پیر بشی،حُکمَن وکیلی؟با لبخندی به لب میگویم؛ جانم مادر در خدمتم.
طوری با شنیدن این دو کلمه منقلب شد که انگار سال ها معطل شنیدنش بوده و بغض بیات شدهی گلویش طوری با قطرات بلورین اشک روی صورت چروکیده اش جاری شد که فارغ از نگاه اطرافیان آغوش گشود تا مادری اش را به رخ این روزگار نامراد بکشد،دل به دلش دادم و از هیبت آقای وکیل درآمده، شدم همدم مادری که تنها فرزند به یادگار مانده از شوهر آزاده اش اکنون دربند است و به وصیت آن آزادهی سرفراز حاضر به تمنا و التماس نیست. خوب و به جا گفت که اگر نیت خیر دارند و قصد کمک، نباید معطل استدعا و تمنای من و امثال من بنشینند…
در ادامه با آهی جگرسوز بگذریم ی گفت و لب به درددل گشود…
چند سالی است که احمد با تاکسی پدرش پی رزق و روزی حلال دندهی صدمنیغاز عوض میکند و از صبح تا پسین سرگرم مسافرکشی است بلکه قوت لایموتِ طیب و طاهر بیاره سر سفرهی منِ پیرزن .تا اینکه چند ماه پیش دمادم غروب از ادارهی آگاهی تماس گرفتن و گفتن بچه ام به جرم آدم ربایی بازداشت شده…
شرح پرونده:احمد متهم بود به آدم ربایی با وسیله نقلیه*به قصد تجاوز به عنف!خانم سین در شرح واقعه گفته است:نیمه های شب بود که وارد شیراز شدم و نشانی منزل یکی از بستگان که در روستای….است به راننده تاکسی نشان دادم ،راننده بدون آنکه راجع به کرایه حرفی بزند کیف و ساک مسافرتی مرا داخل صندوق عقب ماشین گذاشت و گفت سوار شوم،حین مسیر راننده شروع کرد به حرف های نامربوط که محل ندادم، چند کیلومتری از شهر دور شده بودیم که متوجهی قصد و نیتش شدم ،خواستم از ماشین پیاده شوم که دیدم درها قفل است،هرچه التماس میکردم انگار کر بود و صدایم را نمیشنید،زمانی که دیدم التماس کردن فایده ای ندارد سعی کردم به خودم مسلط بشم و برای فرار فکری کنم، که بهش گفتم اگر قصد ومنظوری دارد باید هزینه اش را بدهد تا این حرف و شنید با صدای بلند شروع کرد به خندیدن وچند صدمتر بعد وارد جاده ای فرعی شد و کنار خرابهای توقف کرد و گفت پیاده بشم،حین مسیر خودم را آمادهی این لحظه کرده بودم و بهش گفتم باید از داخل صندوق کیف لوازم آرایشی ام را بردارم،همین که درصندوق را باز کرد تا کیفم را بردارد با تمام توانم درِ صندوق عقب ماشین و زدم توی سرش و پا گذاشتم به فرار ….
زن و مرد روستایی که خانم سین را با تراکتور تا کنار جادهی اصلی رسانده بودند به عنوان شاهد در بازپرسی گواهی داده بودند که خانم سین را حین دویدن و فرار دیده اند و… گفته ها و نشانه های خانم سین با واقعیت تطبیق داشت و تنها نقطهی کور پرونده آنجا بود که احمد به گواهی مادرش به جهت مشکل بینایی ،هیچگاه آن ساعت از شب کار نمیکند اما شهادت مادر احمد تاب مقابله با ادلهی خانم سین نداشته،ادله علیه احمد سبب بازداشت* وی شده بود!
ادعای خانم سین مبنی بر عدم شناسایی چهره ی راننده به جهت تاریکی هوا و نشستن روی صندلی عقب مقرون به صحت تشخیص داده شده بود اما مادر احمد مطمئن بود آن ساعت از شب احمد راننده ی تاکسی اش نبوده!
پس از اعلام وکالت از بازپرس تقاضا کردم طی دستوری به اداره اگاهی دوربین های مسیر ادعایی خانم سین و پمپ بنزین هایی که در این مسیر بوده بررسی شود،در این مدت بازپرس با درخواستم مبنی بر صدور قرار وثیقه موافقت کرد و از طریق یکی از دوستان پدر احمد وثیقه ی مورد نظر دادسرا تامین، بالاخره احمد پس از چندماه بازداشت* آزاد شد.با آزاد شدن احمد شرایط برای بررسی موضوع و کشف واقع مهیا شده،علیرغم گذشت چندین ماه از تاریخی که خانم سین مدعی وقوع جرم آدم ربایی بود،به احمد تاکید کردم سعی کند هر چه به ذهنش می رسد برای اثبات بیگناهی اش با من مطرح کند،چند روز بعد به دفتر مراجعه ،اعلام کرد که طبق عادت قبل از تاریک شدن هوا،باک ماشین را پر می کند و به خانه بر می گردد اما یک روز صبح که ماشین را روشن می کند چراغ بنزین ماشین روشن می شود…
تمام پمپ بنزین هایی که احمد احتمال می داد آنجا بنزین زده است را لیست کردم ،محتوای فیلم های بازبینی شده موید ادعای احمد بود و حضور احمد در پمپ بنزین و گواهی چشم پزشک قرینه هایی بود بر صحت ادعای احمد اما برای برائت وی کافی نبود تا اینکه خانم سین بنا به رفتار و برخورد احمد و مادرش نزد بازپرس رفته اعلام کرده بود هرچه فکر می کنم دلم رضا نمی شود که این آقا آنشب رانندهی تاکسی بوده!!
اظهارات خانم سین(اعلام رضایت) به انضمام ادله و قرائن پرونده سبب شد تا بازپرس به جهت عدم انتساب اتهام به احمد قرار منع تعقیب صادر کند اما پرونده با موضوع شناسایی متهم اصلی مفتوح ماند.
نکات حقوقی
ماده۶۲۱ قانون مجازات در توصیف جرم آدم ربایی با تعریف مجازات حبس از ۵تا۱۵سال اعلام می کند چنانچه آدم ربایی با وسیله ی نقلیه صورت گیرد یا مجنی علیه(شخصی که علیه وی جرم رخ داده)کمتر از۱۵سال سن داشته یا دچار آسیب حیثیتی یا جسمی شده باشد،مجازات متهم حداکثر مجازات قانونی یعنی ۱۵سال حبس خواهد بود.
به موجب ماده۲۳۷قانون آیین دادرسی کیفری،بازپرس می تواند برای متهم به برخی جرایم قرار بازداشت صادر کند؛جرایمی که مجازات آن سلب حیات(اعدام یا قصاص)یا جنایتی که دیه آن یک سوم دیه کامل است،جرایمی که مجازات آن حبس بالای ۵سال است،جرایم علیه امنیت،ایجاد مزاحمت برای زنان و کودکان،تظاهر و قدرت نمایی با چاقو و…،
به موجب ماده۲۴۲همین قانون چنانچه متهم بیش از دوماه در بازداشت بماند و راجع به وی تصمیمی گرفته نشود،متهم حق دارد نسبت به قرار بازداشت اعتراض کند و بازپرس هم مکلف است برای ادامه ی بازداشت متهم ادله کافی داشته باشد.البته این مدت دوماهه برای جرایمی است که مجازات آن حبس ابد/قطع عضو/حبس بیش از ۵سال وجنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی(قتل)یا ضرب و جرحی که دیه آن یک سوم دیه کامل یا بیشتر است لذا در سایر جرایم حداکثر مدت بازداشت یک ماه است
برخی جرایم مثل آدم ربایی از جمله جرایم غیر قابل گذشت است لذا بر فرض اعلام رضایت شاکی پرونده مختومه نمی شود،به همین جهت در پروندهی احمد،بازپرس علت صدور قرار منع تعقیب را عدم کفایت ادله علیه متهم قید کرد نه رضایت شاکی.
وکیل دادگستری-شیراز