سال پیشواز متافیزیک

با ورود به سال جدید، بسیار خوشحال هستم که شاهد از سرگیری تکاپوی انسان ها و شوق و شور آن ها هستم. انگار که بعد از چند سال حزن انگیز، دومرتبه شور و نشاط به جامعه بازگشته باشد. امیدوارم که چنین شور و نشاطی کماکان ادامه داشته باشد و آن دوران شوم از تاریخ آینده بشر حذف شود. با این همه نوعی احساس تلخ هم وجود دارد که هرقدر هم تلاش کنی نمی توانی از آن بگریزی. این احساس بخصوص برای افرادی است که یا به صورت مستقیم درگیر مرگ عزیزان خود بوده اند یا در کنار تیم های فداکار پزشکی و پیراپزشکی، به مقابله همه جانبه با بیماری پرداخته اند. در آستانه سال، انگار تاثیر تلخ خاطرات گذشته در ذهن ایشان باقی بود و شاید تا دیر زمان بعد از این باقی بماند.
چنان که گفتم اگر روال به شکل فعلی باشد و اگر به شکل فعلی بماند ( که امیدوارم اینطور باشد )، جهان در حال پشت سرگذاشتن دوره شوم شیوع کووید ۱۹ است. این بر مبنای قرائن آماری است وگرنه طبیعت برای وقوع رویکردهای خود، از انسان اجازه نمی گیرد و برای عدم وقوع رویکردهای خود به انسان تضمین نمی دهد. تنها می بایست آرزو کنیم که طبیعت به همین شکل مهربان بماند و با هوش خاص خود بی..

با ورود به سال جدید، بسیار خوشحال هستم که شاهد از سرگیری تکاپوی انسان ها و شوق و شور آن ها هستم. انگار که بعد از چند سال حزن انگیز، دومرتبه شور و نشاط به جامعه بازگشته باشد. امیدوارم که چنین شور و نشاطی کماکان ادامه داشته باشد و آن دوران شوم از تاریخ آینده بشر حذف شود. با این همه نوعی احساس تلخ هم وجود دارد که هرقدر هم تلاش کنی نمی توانی از آن بگریزی. این احساس بخصوص برای افرادی است که یا به صورت مستقیم درگیر مرگ عزیزان خود بوده اند یا در کنار تیم های فداکار پزشکی و پیراپزشکی، به مقابله همه جانبه با بیماری پرداخته اند. در آستانه سال، انگار تاثیر تلخ خاطرات گذشته در ذهن ایشان باقی بود و شاید تا دیر زمان بعد از این باقی بماند.

چنان که گفتم اگر روال به شکل فعلی باشد و اگر به شکل فعلی بماند ( که امیدوارم اینطور باشد )، جهان در حال پشت سرگذاشتن دوره شوم شیوع کووید ۱۹ است. این بر مبنای قرائن آماری است وگرنه طبیعت برای وقوع رویکردهای خود، از انسان اجازه نمی گیرد و برای عدم وقوع رویکردهای خود به انسان تضمین نمی دهد. تنها می بایست آرزو کنیم که طبیعت به همین شکل مهربان بماند و با هوش خاص خود بیش از این به ویروس اجازه دست بردن در نظام اطلاعاتی و تشکیل جهش یافته های جدید را ندهد. انسان بر خلاف ادعای خود در این زمینه تسلیم محض است. امید واقعی به طبیعت است که حیات واقعی را می شناسد و در مواجهه با بازی های حیات، بر خلاف انسان فریب نمی خورد. خوشبختانه بر خلاف انسان به همان اندازه که باهوش است، بی ادعا و فروتن است و اگر هم بخواهد کاری بکند در خاموشی و سکوت می کند. نه مزدی طلب می کند و نه به دنبال های و هوی رسانه ای و اسم در کردن است. راستش را بگویم بد هم نیست که گاه انسان درس واقعی انسانیت و اخلاق را از طبیعت بگیرد.

سعادتی بود تا در سومین کنفرانس ملی جلبک شناسی ( دانشگاه تهران )، به عنوان سخنران کلیدی، مقداری شجاعت به خرج بدهم و در خصوص موضوعی غیر متعارف صحبت کنم. در خصوص متافیزیک! البته بحث پیچیده ای بود و ارائه شایسته موضوع ممکن نبود. تنها می توانستی در حد اشاره به چند نکته پراکنده بپردازی. کوشیدم مصداقی صحبت کنم. از کووید -۱۹ شروع کردم و این که دوران به اصطلاح پسا کرونا بی تردید سبب تحول اساسی در شناخت چه در حوزه زیست شناسی ( به طور کلی ) و چه در سایر گرایش های آن از جمله پزشکی خواهد گردید. توضیح دادم که دانش بشری به رغم ادعایی که دارد، در برابر یک ویروس یعنی ابتدایی ترین شکل حیات ناتوان است. نیازی هم به استدلال نیست. مرگ و میر میلیون ها نفر و خسارت های وحشتناک اجتماعی، اقتصادی و روانی، روشن ترین شاهد این مدعاست. نهایت دانش بشری تولید واکسن هایی بوده است که البته نمی توان منکر کارایی آن ها شد ولی از سویی کارایی آن ها هنوز هم از نظر آماری مبهم است و از سوی دیگر کافی است ویروس یعنی همین ابتدایی ترین شکل حیات، یک بازی دیگر در نظام اطلاعاتی خود در بیاورد تا از طریق ایجاد جهش یافته های مقاوم، اثر این واکسن ها را به شدت تقلیل دهد. ضمن این که این همه در خصوص ویروسی با درصد کشتار حدود یک تا سه درصد است. سوال اساسی این است که اگر در آینده یک ویروس، یک باکتری یا یک ریزجلبک به همین شکل ظاهر شد و درصد کشتار به مراتب بالاتری داشت، جامعه انسانی چه خواهد کرد؟ نتیجه ای که گرفتم این بود که بی تردید دوران پسا کرونا، دوران بازنگری در کلیت دانش حیات خواهد بود. همچنانکه ظهور بیماری های مهلک در گذشته مانند وبا، طاعون و مالاریا، سبب چنین بازنگری هایی گردید و به نگرش های نو انجامید که شناخته شده ترین آن ها پذیرفتن حیات در سطوح پایین تر از حوزه بینایی انسان و ورود به دنیای میکروارگانیسم ها بود. به نظر می رسد که تکانش های واقعی دانش بشری هنگامی روی داده است که در مقام استعاره طبیعت سیلی های سختی به گوش انسان نواخته باشد.

آنچه در سخنرانی روی آن تاکید داشتم خروج از مرزهای نگرش فیزیکالیستی صرف به حیات و شجاعت فکر کردن به وجوه به اصطلاح متافیزیکی در زیست شناسی بود. توضیح دادم که منظورم از متافیزیک، مفاهیم کلی مانند مابعدالطبیعه یا ماورالطبیعه و بحث های پیچیده فلسفی نیست. به طور واضح منظورم این است که از نگرش مکانیستی فراتر رویم و حیات را خط تولید ماشین تلقی نکنیم که محصول آن خودروهایی به شکل های ظاهری متفاوت و متنوع ولی در باطن از نظر ساختار و مهندسی واحد هستند. دایره محسوسات انسان محدودیت دارد ولی هیچ کس نمی تواند ادعا کند که حیات صرفا در این دایره محاط می باشد و لاجرم با استفاده از حواس انسانی و قیاس و استقرای سیستم ذهنی ( به شکل فعلی ) می توان به شناخت واقعی آن دست یافت. با چنین رویکردی، هرچقدر هم که در دانش هایی مانند زیست شناسی مولکولی به دستاوردهای جدید فنی رسیده باشیم، چون از ابتدا نگاهی درست نداشته ایم، انگار که بخش اعظم حیات ویروس را ندیده ایم و از این رو دانش های ما حکم همان فیل شناسی در تاریکی را داشته است.

تردیدی نیست که مرزهای فیزیک و متافیزیک مدام در حال فروغلطیدن در هم هستند. اگر در قرون گذشته یک نفر دستگاه های کنترل از راه دور را اختراع می کرد به جرم جادوگری سوزانده می شد. اما کنترل از راه دورها امروزه کاملا در حوزه فیزیک جای دارند و انسان ها بدون تعجب و حیرت از آن ها استفاده می کنند. با این همه بسیاری از موارد هست که هنوز هم با منظر فیزیکالیستی در ابهام صرف قرار دارد. مسیر حرکت حیات، تلاطم های درونی روح، نمودهای عجیب حس حیات و حتی قوه ناطقه که حتی نوابغی مانند نوئل چامسکی برای آن وجه متافیزیکی قائل شده اند. در کنفرانس توضیح دادم که بوده اند اندیشمندانی که با رویکردهای تقلیل گرا کوشیده اند از طریق یافتن کوچکترین هسته حیات، به ابهام ها پاسخ دهند. همانطور که سیالیت و تعاریف مبهمی که از آب، این مایع حیات می شود، تنها در صورتی نظام می گیرد و به وحدت می رسد که نگرش تقلیل گرا در پیش گرفته شود و نهایت به دو اتم هیدروزن و یک اتم اکسیزن با آرایش خاص برسد. در این صورت در تعریف آب به ثبات نسبی رسیده ایم. بدنبال این سوال دیگری مطرح می شود که آیا این کوچک ترین هسته حیات ( اتم واقعی ) می تواند دوگانه باشد؟ کوچکترین ذرات فیزیکی و کوچکترین ذرات متافیزیکی؟ این دوگانگی از نظر منطقی امکان پذیر نیست و لاجرم می بایست وحدت اتم های واقعی حیات وجود داشته باشد که البته به صورت آرایش هایی ظهور می کند که در دستگاه ذهنی انسان به فیزیک و متافیزیک تعبیر می شود. نکته اصلی اینجاست که چرا دانش بشری از جمله در زیست شناسی، بخش عمده ای از این آرایش ها را حذف کرده و تنها حوزه کوچکی را که در دایره محسوسات او قرار دارد به عنوان اکسیر شناخت معرفی کرده است. آیا ویروس ها در خارج از حوزه بینایی ما نمی گنجند؟ آیا دنیای آن ها همان دنیای ما انسان ها با ساختار ذهنی سه بعدی است؟ چه کسی این را گفته است؟ متاسفانه این مسئله به صورت اصل پذیرفته شده است. اگرچه بسیار بوده اند زیست شناسان فرااندیش که در اوج اقتدار عصر زنومیک، به این نگرش ایرادهای اساسی گرفته اند. همچنانکه به فیزیکالیستی کردن افراطی حیات و تشبیه آن به مثابه یک ساعت خوش رفتار با چرخ دنده های منظم و مرتبط ایراد های جدی گرفته اند. نظریاتی که به ظاهر زمانی اعتبار خود را از دست داد ولی در عمل همچنان بر عرصه دانش بشری حکومت می کند. به نظر که ایرادهای آن ها منطقی بوده است. نتیچه چنین نگرش هایی درماندگی در برابر کوچکترین شکل حیات و تن دادن به فجایع ناشی از آن است. اگر غرور و تعصب را کنار بگذاریم می بایست در دهه دوم قرن بیست و یکم به این حقیقت معترف باشیم که هنوز حتی کوچک ترین شکل حیات یعنی ویروس را نمی شناسیم. مابقی نظام طبیعت که جای خود را دارد. تردیدی نیست که این عدم شناخت ریشه در انسان محوری کردن حیات دارد و ثمره آن حذف وجوهی است که به سادگی با مفاهیمی مانند شگفتی های طبیعت یا رموز طبیعت و نظیر این از آن گذشته می شود. بگذریم که هستند افراد زیادی که حتی همین عبارات را هم به تمسخر می گیرند و گرفته اند. امیدوارم که کرونا جان ایشان و یا عزیزان ایشان را تهدید نکرده باشد!

در انتها توضیح دادم که دوران پسا کرونا اگر نه انقلاب که آغاز یک تحول بنیادین در دانش بشری خواهد بود. مجدد مسئله وحدت علوم مطرح خواهد شد و انسان محوری افراطی به چالش کشیده خواهد گردید. بشریت به شدت از یک کرونای جدید می ترسد و این ترس او را مجبور به بازاندیشی می نماید. ضمن اینکه همانطور که گفتم اگر این بار شکل دیگری از حیات با قدرت کشتار به مراتب وسیع تر ظهور کرد چه؟ اگر به مراتب بیش از کووید ۱۹ قدرت بازارایی دستگاه اطلاعاتی خود را داشت و از سیالیت به مراتب بیشتری برخوردار بود چه؟ آیا نسل های آینده می توانند یک بار دیگر شاهد فجایعی باشند که کووید ۱۹ به بار آورد و البته این بار ده ها و بلکه صد ها و بلکه هزاران بار بیشتر؟

در انتهای سخنرانی، به عنوان نتیجه گیری اشاره کردم که در آستانه سال جدید هستیم و از این رو می بایست بکوشیم از تجارب سال گذشته و سال های گذشته عبرت بگیریم. جامعه ما هم از کووید ۱۹ آسیب جدی دیده است. البته که امیدوارم دیگر چنین فجایعی تکرار نشود ولی این صرفا یک امید و ناشی از برانگیخته شدن احساس انسانی است. در واقع هیچ تضمینی برای تکرار فجایعی از این دست وجود ندارد. آیا دانشگاه های ما باز هم می خواهند در چنین همایش هایی، حیات را تا حد ماشین های قابل کنترل و نهایت ربات های هوشمند تنزل دهند و نگاهی صرفا فیزیکالیستی بر حیات حاکم کنند؟ اشاره کردم که روی سخن ام با دانشکده های علوم است. بیوتکنولوزیست ها و اصحاب دیگر گرایش های کاربردی به حکم تخصص خود می بایست به محصول فکر کنند اما دانشکده های علوم محل بازاندیشی در اندیشه ها و الگوها هستند. دوران پسا کرونا می تواند برای دانشگاهیان ما هم درس های بزرگی داشته باشد. از آن نوع درس ها که وبا و طاعون یا بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی یا وقوع دو جنگ جهانی و ظهور و سقوط کمونیسم برای کل جامعه بشری داشت. نوع نگرش را تغییر داد و این تغییر در نگرش سبب تغییر در سیاستگزاری ها و مدیریت های کلان گردید. چقدر خوب خواهد بود اگر محققان و اندیشمندان ما از فجایع کرونا درس بگیرند و سال های آینده را به دور از غرور و لجاجت، سال های بازاندیشی در شناخت خود بینگارند. بی تردید در این بازاندیشی نگرش به کلیت حیات و در نظر گرفتن وجوه به اصطلاح متافیزیکی ( به تعبیر عام ) ضروری است. می بایست حیات را به مثابه حیات نگریست و نه یک سلسله قراردادهای مکانیستی که صرفا از یک نظام علت و معلول خطی و ابتدایی پیروی می کند.

من نیز مانند بسیاری از مردم ایران و جهان، نزدیکان و عزیزانی را در اثر کووید ۱۹ از دست داده ام. در سال جدید جای آن ها البته خالی است. ظاهرا که کسی نمی داند به کدام گناه کشته شده اند اما اگر صادق باشم شاید گناه اصلی متوجه من و امثال من باشد. ذهن های منجمد و مسخ شده در تکنیک ها و دستگاه ها. فعلا تنها کاری که از دستمان برمی آید رفتن بر سر مزار ایشان در آستانه سال جدید یا خواندن فاتحه و دعا است. اما ای کاش بیشتر احساس مسئولیت می کردم. فکر می کنم جایی که لازم بود تلاش لازم را نکردم. نقش خود را جدی نگرفتم و غرق در شرایط موجود شدم. قدر مسلم این شرایط در سال آینده نیز ادامه خواهد داشت. همینطور سال های بعد. حل مسائل اقتصادی و اجتماعی به زمان مدیریتی خود نیاز دارد اما نمی توان چشم ها را بست و تا آن زمان دست روی دست گذاشت. اگر البته احساس مسئولیت در برابر مرگ بسیاری انسان بی گناه سرسوزنی وجدان مان را تحت فشار گذاشته باشد.