سیدمحمود دعایی؛ آبرو و عزت روحانیت در میان روشنفکران و هنرمندان
همه کسانی که ایشان را می دیدند از این بابت احساس رضایت و خوشنودی می کردند. ایشان معصوم نیست. آقای دعایی هم طبیعتا مانند دیگران دارای ایرادها و اشکالاتی بوده است. ان شالله که خداوند او را مورد مغفرت خود قرار دهند. ولی چیزی که همه روی آن اتفاق نظر دارند این است که افراد مختلف وقتی ایشان را با قبا و عمامه و هیبت روحانی می دیدند، رفتار، تواضع، محبت، رواداری و خصوصیات و فضایل اخلاقی ایشان همه را جذب می کرد.
صحنه هایی که شخصا شاهد بودم و رفتار ایشان را با تیپ های مختلف دیده بودم، به خصوص کسانی که انتظار نداشتند یک نفر با عبا و عمامه و هیبت آخوندی آنها را تحویل بگیرد و تکریم کند و احترام بگذارد. چنان با محبت و با لطف برخورد می کردند، حالا خانم یا آقایی که ظاهرش با ایشان نزدیک نبود یا در فضای روشنفکری و هنرمندان و شعرا و نویسندگان و روزنامه نگاران و افراد مختلف، چنان با محبت و لطف و بزرگواری برخورد می کرد و چنان اظهار پدری و بزرگواری می کرد که گویی آنها را خانواده خود می دید.
در روزگاری که بسیاری از ما روحانیون با رفتارمان مردم را منزجر و دور می کنیم، این بسیار ارزش دارد و ایشان اسباب آبرو و ..
همه کسانی که ایشان را می دیدند از این بابت احساس رضایت و خوشنودی می کردند. ایشان معصوم نیست. آقای دعایی هم طبیعتا مانند دیگران دارای ایرادها و اشکالاتی بوده است. ان شالله که خداوند او را مورد مغفرت خود قرار دهند. ولی چیزی که همه روی آن اتفاق نظر دارند این است که افراد مختلف وقتی ایشان را با قبا و عمامه و هیبت روحانی می دیدند، رفتار، تواضع، محبت، رواداری و خصوصیات و فضایل اخلاقی ایشان همه را جذب می کرد.
صحنه هایی که شخصا شاهد بودم و رفتار ایشان را با تیپ های مختلف دیده بودم، به خصوص کسانی که انتظار نداشتند یک نفر با عبا و عمامه و هیبت آخوندی آنها را تحویل بگیرد و تکریم کند و احترام بگذارد. چنان با محبت و با لطف برخورد می کردند، حالا خانم یا آقایی که ظاهرش با ایشان نزدیک نبود یا در فضای روشنفکری و هنرمندان و شعرا و نویسندگان و روزنامه نگاران و افراد مختلف، چنان با محبت و لطف و بزرگواری برخورد می کرد و چنان اظهار پدری و بزرگواری می کرد که گویی آنها را خانواده خود می دید.
در روزگاری که بسیاری از ما روحانیون با رفتارمان مردم را منزجر و دور می کنیم، این بسیار ارزش دارد و ایشان اسباب آبرو و عزت برای این لباس و هیبت و جایگاه و موقعیت بود. فرمود «کونوا لنا زینا و لاتکنون علینا شینا» و از ایشان از این بابت اسباب آبرومندی بود.
خاطرات به یادماندنی از او
مادر آقای دعایی همسایه و دوست صمیمی مادربزرگم بود و جدا از رفاقت طولانی پدرم با ایشان همان پیشینه خانوادگی کافی بود تا هر بار که ایشان را میبینم از احوال یکایک خانواده -به نام- بپرسد و سراغی بگیرد. با فروتنی کم نظیرش بارها در برنامه های مختلفی که دعوت میکردم همراهی و همدلی داشت و گاه سرزده به دفتر مجله خیمه می آمد و غافلگیرمان می کرد.
هر بار به دفتر روزنامه اطلاعات تلفن میکردم خودش شخصا گوشی را برمیداشت و بدون تکلف و تشریفات مرسوم استقبال و اطهار محبت مینمود.
در آغاز جوانی و پیش از آن که کار حرفه ای روزنامه نگاری را در کیهان آغاز کنم به سراغ او رفتم و علاقه و آمادگی خود برای همکاری جدی و مستمر با اطلاعات را اظهار کردم. با ظرافت و لبخندی ملیح گفت: توی روزنامه اطلاعات دو تا آخوند جا نمی شود!
و البته ارتباط پراکنده قلمی من با اطلاعات همچنان ادامه یافت.
در این سالها باز هم به بهانه های گوناگون -مخصوصا کتابهای جدید اطلاعات- مکرر خدمت ایشان میرسیدم و حق بزرگی را که با نشر آثاری چون "فضیلت های فراموش شده" بر همه ما داشت قدرشناسی می کردم.
خدایش بیامرزد که تجسم مهربانی و فروتنی بود.
یادبود گروه نخبگان خبرآنلاین برای سید محمود دعایی