مردی که میخواست برنده باشد؛ درباره «مرد بازنده»
محمدحسین مهدویان در هفتمین فیلم کارنامه اش و بعد از سریال «زخم کاری» در شبکه نمایش خانگی که توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند، به نوعی ادامه دهنده همان نگاه به درام و جنس کارگردانی این بار در عرصه سینما است.
تجربه گرایی او بعد از ساخت فیلم های سیاسی، اجتماعی، تراژیک، کمدی و انتقادی که در «زخم کاری» گرهی کاربردی با دنیای ادبیات و رمان پیدا کرد، این بار درامی پلیسی- جنایی را بر اساس فیلمنامه ای از ابراهیم امینی، حسین حسنی و خودش محور کار قرار داده که قصه ای آشناست.
قصه یک مرد قانون که در آستانه بازنشستگی درگیر رابطه ناموفق با فرزندان و پرونده ای پرابهام می شود. مردی که به نظر می آید از سوی اطرافیان؛ چه در محیط کار و چه در خانواده، جدی و مهم و قابل اتکا تلقی نمی شود و می خواهد از این پرونده به عنوان دستاویزی برای اثبات خود به همگان بهره ببرد.
این الگوی آشنا و همراهی برانگیز بر بستر یک فیلم پلیسی- معمایی که در متأسفانه در سینمای ایران سابقه روشن و قابل استنادی ندارد، می توانست هم قهرمان فیلم را ارتقا دهد هم در کارنامه فیلمساز تبدیل به تجربه ای بسیار موفق و متفاوت شود.
اما «مرد بازنده» ع..
محمدحسین مهدویان در هفتمین فیلم کارنامه اش و بعد از سریال «زخم کاری» در شبکه نمایش خانگی که توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند، به نوعی ادامه دهنده همان نگاه به درام و جنس کارگردانی این بار در عرصه سینما است.
تجربه گرایی او بعد از ساخت فیلم های سیاسی، اجتماعی، تراژیک، کمدی و انتقادی که در «زخم کاری» گرهی کاربردی با دنیای ادبیات و رمان پیدا کرد، این بار درامی پلیسی- جنایی را بر اساس فیلمنامه ای از ابراهیم امینی، حسین حسنی و خودش محور کار قرار داده که قصه ای آشناست.
قصه یک مرد قانون که در آستانه بازنشستگی درگیر رابطه ناموفق با فرزندان و پرونده ای پرابهام می شود. مردی که به نظر می آید از سوی اطرافیان؛ چه در محیط کار و چه در خانواده، جدی و مهم و قابل اتکا تلقی نمی شود و می خواهد از این پرونده به عنوان دستاویزی برای اثبات خود به همگان بهره ببرد.
این الگوی آشنا و همراهی برانگیز بر بستر یک فیلم پلیسی- معمایی که در متأسفانه در سینمای ایران سابقه روشن و قابل استنادی ندارد، می توانست هم قهرمان فیلم را ارتقا دهد هم در کارنامه فیلمساز تبدیل به تجربه ای بسیار موفق و متفاوت شود.
اما «مرد بازنده» علیرغم تازگی در انتخاب قهرمان و بستر درام، کارگردانی همواره حساب شده و استاندارد مهدویان، بازی های خوب و قابل تأمل بازیگران که در رأس آنها جواد عزتی قرار می گیرد، در رقابت با خود مهدویان عقب می ماند. در نهایت هم تبدیل می شود به اثری متوسط که تا تبدیل شدن به یک فیلم غافلگیرانه و بدیع فاصله دارد.
این وجه را می توان بیش از هر چیز برآمده از فیلمنامه و نگاه مضمونی به اثر دانست که حتی به اندازه «لاتاری» (که فیلم مورد علاقه ام در کارنامه مهدویان نیست) هم جسارت ندارد و نمی تواند به شکلی هوشمندانه فراتر از لایه های رویی اثر نقبی به دل جامعه و مناسبات واقعی جاری در آن علیرغم ممیزی های موجود بزند.
فیلم هرچند ظاهراً با نقد و گرفتن انگشت اتهام به سمت آقازاده ها کارش را شروع می کند اما در انتها به طرح موضوع یک شبکه فساد و جنایت اثبات نشده و مبهم اکتفا می کند که اتفاقاً هسته ملتهب درام را پوشش نمی دهد. بلکه گره پرونده قتل محوری، ساده تر و کلیشه ای تر از اینها باز شده و ادامه کار به سیستمی سپرده می شود که معلوم است کاری از پیش نخواهد برد و البته انتقاد درونی هم به سیستم وارد نمی کند.
اما کاراکتر تلخ و سرخورده و به انتها رسیده احمد خسروی در میان نقش های به یاد ماندنی و دوست داشتنی که عزتی بخصوص با تفاوت سنی ایفا کرده، در ذهن مخاطب می ماند. بخصوص با میمیک و اکت هایی که او همواره از خود به کاراکتر اضافه می کند و در اوج بحران و تنش و تراژدی، حسی ملموس از باورپذیری را به جای می گذارد.
* منتشر شده در دنیای تصویر