مصطفی: به حکم قرآن دیه پدر من صد شتر هست

قرآنی در دست گرفته و مقابل در ورودی دادگاه حقوقی معطل آن است نگاه رهگذری به نگاهش گره بخورد تا بلافاصله قرآن بازکرده آیاتی از سوره بقره و نساء را قرائت کند و بعد ماده۲۹۷قانون مجازات اسلامی*(مصوب۱۳۷۰) را به تفسیر فقها از تعرفه ی میزان دیه متصل کرده، می‌گوید:مگر قرآن خدا و قانون این حکومت نگفته؛ دیه مردِ مسلمان صد شتر است پس چرا دیه پدر من به ریال و تومان تعیین کرده اند؟!
از آن جوان خوش قد و بالایی که دهه ی هشتاد دانشجوی حقوق بود و چند سال پیش به عنوان کارمند دادگستری ملاقاتش کرده بودم،جوان روانپریشی باقیمانده که با سر و وضعی نامتعارف راهروهای دادگستری را بالا و پایین می کند و پس از یک دهه کسی پیدا نشده پاسخ وی را بدهد!!
خاطرم هست؛در آن ملاقات پس از مرور خاطرات دوران دانشگاه، پرسیدم مصطفی جان چرا مشکی پوشیدی؟اشک در چشمانش حلقه زد و بغضش را فرو خورد و نَقل یتیم شدنش را اینگونه شرح دهد:دو سال پیش ماموران کلانتری نزدیکای غروب به خانه ی پدر مراجعه،ادعا می‌کنند حکم جلب دارند،نمی‌دانم پدرم از چه چیزی می‌ترسد که از پشت بام فرار می‌کند و مامورها بدون داشتن حکم ورود به منزل،وارد خانه شده و از ه..

قرآنی در دست گرفته و مقابل در ورودی دادگاه حقوقی معطل آن است نگاه رهگذری به نگاهش گره بخورد تا بلافاصله قرآن بازکرده آیاتی از سوره بقره و نساء را قرائت کند و بعد ماده۲۹۷قانون مجازات اسلامی*(مصوب۱۳۷۰) را به تفسیر فقها از تعرفه ی میزان دیه متصل کرده، می‌گوید:مگر قرآن خدا و قانون این حکومت نگفته؛ دیه مردِ مسلمان صد شتر است پس چرا دیه پدر من به ریال و تومان تعیین کرده اند؟!

از آن جوان خوش قد و بالایی که دهه ی هشتاد دانشجوی حقوق بود و چند سال پیش به عنوان کارمند دادگستری ملاقاتش کرده بودم،جوان روانپریشی باقیمانده که با سر و وضعی نامتعارف راهروهای دادگستری را بالا و پایین می کند و پس از یک دهه کسی پیدا نشده پاسخ وی را بدهد!!

خاطرم هست؛در آن ملاقات پس از مرور خاطرات دوران دانشگاه، پرسیدم مصطفی جان چرا مشکی پوشیدی؟اشک در چشمانش حلقه زد و بغضش را فرو خورد و نَقل یتیم شدنش را اینگونه شرح دهد:دو سال پیش ماموران کلانتری نزدیکای غروب به خانه ی پدر مراجعه،ادعا می‌کنند حکم جلب دارند،نمی‌دانم پدرم از چه چیزی می‌ترسد که از پشت بام فرار می‌کند و مامورها بدون داشتن حکم ورود به منزل،وارد خانه شده و از همان پشت بام پدر را تعقیب می‌کنند….

در گزارش مامورها آمده بود؛متهم متواری در حال فرار از پشت بام همسایه ها بودکه یکباره از تیررس ما خارج شد!!

پدرم از ترس ،یادش نبوده که سومین خانه بعد از خانه‌ی ما چند وقت پیش تخریب شده…

ارتفاع آنقدر زیاد بوده که جمجمه و استخوان‌های پدر مصطفی طوری خُرد شده که مجالی برای اورژانس و احیا نبوده.

همان‌شب پس از تشکیل پرونده، مشخص می‌شود مامور تعقیب و مجری جلب به اشتباه صرفا بابت تشابه اسمی سراغ پدر مصطفی رفته است.

پرونده قضایی تشکیل پس از چند سال پیگیری و احراز قصور مامور حکم به پرداخت دیه از باب قاعده‌ی تسبیب صادر می‌شود*.

مصطفی که پس از فوت پدر دچار تاملات روحی شدیدی شده بوده، با ابلاغ حکم به پرداخت دیه در واحد اجرای احکام مستند به قانون و روایات شرعی اعلام می‌کند؛ تعیین نوع دیه با اولیاءدم است و من هم به عنوان ولی دم دیه پدرم را به میزان صد شتر می خواهم و شما حق ندارید به تومن و ریال دیه مقدر را محاسبه کنید.*(زمان وقوع حادثه پیش از سال۹۲و اصلاح قانون مجازات بوده)

جواب‌های سربالا به مصطفی که به مرور به مسخره کردن وی منجر شده بود همراه با سماجت وی سبب درگیری با دادگستری و سپس منفک شدن از محل کار و روانپریشی وی می شود و حالا با هر بار ملاقات وی سوالی بسان پُتک بر سرم کوبیده می‌شود که؛ چه چیزی سبب روانپریشی وی شده؟!

وکیل دادگستری-شیراز

*ماده ۵۰۶ قانون مجازات اسلامی در باب قاعده تسبیب مقرر کرده: تسبیب در جنایت آن است که کسی سبب تلف شدن یا مصدومیت دیگری را فراهم کند…

ماده ۲۹۷ قانون مجازات مصوب۱۳۷۰در شش بند مصادیق دیه کامل انسان را تعریف و در تبصره‌ی آن قید شده بوده:قیمت هریک از امور ششگانه در صورت تراضی(توافق)طرفین پرداخت می‌شود اما این ماده در سال ۹۲اصلاح ودر ماده ۵۴۹ مقرر شد: موارد دیه کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است و میزان آن درابتدای هرسال توسط رئیس قوه قضاییه به تفصیل بر اساس نظر مقام رهبری تعیین واعلام می‌شود.