نامزد اختصاصی بدون «نسخه اختصاصی»؟
بخشی از جریان اصلاحطلب دچار یک سکون نظریست. سکونی که بخشی از آن ناشی از وقایع سیاسی پُر فراز و نشیب ۲۵ سال گذشته است و بخش دیگر آن مربوط به پیشرفت تکنولوژی و تغییرات نسلی در طول این مدت است.
واقعیت این است که تکنولوژی و تغییرات نسلی بسیاری از شعارها و وعدههای جریان اصلاحطلبی را – بدون اینکه دخل و تصرفی در آن امکانپذیر باشد – محقق نموده و نیازهایی را که به ویژه نسل جوان در دهههای ۷۰ و ۸۰ احساس میکرده، برطرف ساخته است.
شعارها و وعدههایی از قبیل آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادیهای اجتماعی، ترویج رواداری، ترویج حقوق فردی، پذیرش تکثرگرایی، ارتباط با جهان، هر چند هنوز از نقصانهای فراوانی برخوردارند اما دیگر به عنوان «نیاز»های اساسی جامعه مورد توجه نیستند.
به عنوان مثال، در عصری که یک جوان میتواند نظرات خود را در شبکههای اجتماعی – ولو با اسم مستعار – بدون هیچ ملاحظهای به سمع و بصر میلیونها مخاطب برساند، «نیاز» چندانی به «مطبوعات» آزاد – به معنی کلاسیک آن – در خود نمیبیند، یا در شرایطی که خانوادهاش آزادیهای فردی و حق انتخاب سبکزندگیای به مرتب بیشتر و گستردهتر از نسلهای گذش..
بخشی از جریان اصلاحطلب دچار یک سکون نظریست. سکونی که بخشی از آن ناشی از وقایع سیاسی پُر فراز و نشیب ۲۵ سال گذشته است و بخش دیگر آن مربوط به پیشرفت تکنولوژی و تغییرات نسلی در طول این مدت است.
واقعیت این است که تکنولوژی و تغییرات نسلی بسیاری از شعارها و وعدههای جریان اصلاحطلبی را – بدون اینکه دخل و تصرفی در آن امکانپذیر باشد – محقق نموده و نیازهایی را که به ویژه نسل جوان در دهههای ۷۰ و ۸۰ احساس میکرده، برطرف ساخته است.
شعارها و وعدههایی از قبیل آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادیهای اجتماعی، ترویج رواداری، ترویج حقوق فردی، پذیرش تکثرگرایی، ارتباط با جهان، هر چند هنوز از نقصانهای فراوانی برخوردارند اما دیگر به عنوان «نیاز»های اساسی جامعه مورد توجه نیستند.
به عنوان مثال، در عصری که یک جوان میتواند نظرات خود را در شبکههای اجتماعی – ولو با اسم مستعار – بدون هیچ ملاحظهای به سمع و بصر میلیونها مخاطب برساند، «نیاز» چندانی به «مطبوعات» آزاد – به معنی کلاسیک آن – در خود نمیبیند، یا در شرایطی که خانوادهاش آزادیهای فردی و حق انتخاب سبکزندگیای به مرتب بیشتر و گستردهتر از نسلهای گذشته به او دادهاند، دیگر آن فضای «خفقان»ی که جوان دهه ۷۰ با آن دست و پنجه نرم میکرد را احساس نمیکند تا بخواهد با آن مبارزه کند.
پس انگیزه او امروز برای رای دادن به یک نامزد «اختصاصی» جریان اصلاحطلب چیست؟ اگر از آن نامزد اصلاحطلب بپرسد که چه نیازهایی را از او با چه نسخهای برطرف خواهد کرد، چه پاسخی خواهد شنید که «مختص» جریان اصلاحطلب باشد و چه متاعی به او ارائه خواهد شد که نزد نامزد دیگری – با رویکرد میانهروی – پیدا نمیشود؟
جریان اصلاحطلب اگر میخواهد در این انتخابات یک «نامزد اختصاصی» داشته باشد، باید یک «نسخه اختصاصی»، فلسفه سیاسی-اجتماعی اختصاصی، شعار اختصاصی و وعدههای اختصاصی نیز ارائه بدهد تا رایدهندگان بتوانند میان او و سایر نامزدهای میانهرو تمایز قائل شوند.
در غیر اینصورت تفاوت او با دیگران چیزی جز عضویت در احزاب خاص یا سوابق فردی یا احیانا شدت و حدت نقدهای سلبی او به ساختار سیاسی موجود، نخواهد بود.
اگر چنین «نسخه اختصاصی» امروز نزد نامزد خاص جریان اصلاحطلب وجود ندارد – یا در این مقطع هنوز نظریهپردازی نشده – آیا بهتر نیست که رهبران این جریان به جای مشروط نمودن مشارکتشان در انتخابات به تایید صلاحیت نامزد اختصاصیشان، نقش بزرگتری در مقطع سرنوشتساز تاریخی ایفا کنند و وزن سیاسی، اعتبار ملی، پایگاه اجتماعی و نیروی سازماندهیشان را برای یک اجماعسازی حداکثری و تشکیل یک «دولت وحدت ملی» برای حل بحرانهای داخلی و مقابله با تهدیدات خارجی، بکار گیرند؟ آینده ایران در میان است.
۲۱۶۲۱۶