یک سال قبل از ۱/۱/۱ چه گذشت؟

اگر بخواهیم عینک بدبینی را از چشمان‌مان برداریم در آنصورت از نزدیک خواهیم دید دنیا در سالی که گذشت خیلی بدتر از پشت عینک بود!
لحظه‌ای چشمان‌تان را بسته و بلا نسبت؛ مانند لحظه مرگ، حوادث سالی که گذشت را با دور تند مرور کنید حالا به جنیفرلوپز فکر کنید. دقیقا چه می‌بینید؟ بله درست است شما پرپرش به جای آن نازیلا؛ گودزیلایی خواهید دید که چاره‌ای به جز دوست داشتنش ندارید. شاید همین تست روانشناسی نسبتا پیچیده ثابت کند تنها راه خوشبختی در این دنیای پر رنج و درد- خصوصا در این کشور پر رنج و درد- دوست‌داشتن دردها و کنار آمدن با رنج هاست. بعبارتی بدتر؛ تنها استراتژی ممکن هنگام قرار گرفتن در موقعیت تجاوز این است که به شکل منطقی از آن لذت برد! بله آزار و اذیت‌های این دنیا کم نیستند و تنها امیدواری ما این است که دنیا دو روز است و بالطبع عمر همه آنها روزی به سر خواهد آمد! البته اگر تا آن روز خودمان کله پا نشویم! اگر عقیده بنده برای تان مهم باشد باید بگویم اعتقاد راسخ دارم کار دنیا را می‌توان به ۳ بخش تقسیم کرد:
۱- فلاکت‌هایی که در قالب بلایای طبیعی و ژنتیکی در کاسه‌مان گذاشته می‌شود.
۲- کاسه های که..

اگر بخواهیم عینک بدبینی را از چشمان‌مان برداریم در آنصورت از نزدیک خواهیم دید دنیا در سالی که گذشت خیلی بدتر از پشت عینک بود!

لحظه‌ای چشمان‌تان را بسته و بلا نسبت؛ مانند لحظه مرگ، حوادث سالی که گذشت را با دور تند مرور کنید حالا به جنیفرلوپز فکر کنید. دقیقا چه می‌بینید؟ بله درست است شما پرپرش به جای آن نازیلا؛ گودزیلایی خواهید دید که چاره‌ای به جز دوست داشتنش ندارید. شاید همین تست روانشناسی نسبتا پیچیده ثابت کند تنها راه خوشبختی در این دنیای پر رنج و درد- خصوصا در این کشور پر رنج و درد- دوست‌داشتن دردها و کنار آمدن با رنج هاست. بعبارتی بدتر؛ تنها استراتژی ممکن هنگام قرار گرفتن در موقعیت تجاوز این است که به شکل منطقی از آن لذت برد! بله آزار و اذیت‌های این دنیا کم نیستند و تنها امیدواری ما این است که دنیا دو روز است و بالطبع عمر همه آنها روزی به سر خواهد آمد! البته اگر تا آن روز خودمان کله پا نشویم! اگر عقیده بنده برای تان مهم باشد باید بگویم اعتقاد راسخ دارم کار دنیا را می‌توان به ۳ بخش تقسیم کرد:

۱- فلاکت‌هایی که در قالب بلایای طبیعی و ژنتیکی در کاسه‌مان گذاشته می‌شود.

۲- کاسه های که با شیطنت‌ها و فتنه‌گری‌های خودمان زیر نیم‌کاسه‌ها دیگران گذاشته می‌شوند!

۳- کرونا( از کوووید ۱۹ گرفته تا دلتا و اومیکرون با قابلیت سرایت خفن)

اولی را می‌گذاریم به حساب قضا و قدر و امتحانات الهی که موجب ساخته و پروده شدن روح و جسم‌مان می‌شود! حال بماند که چرا باید بشر برای آبدیده شدن فقط باید با زلزله ؛ سیل ؛ طوفان و بطور کلی انواع مصیبت‌ها دست به یقه شود؟!

اما دومین مورد را واقعا نمی‌شود با هیچ زبانی توجیه کرد که چرا بشر اینقدر آزار دارد که برای خودش و همنوعانش آزارهای خودساخته و دست‌ساز خودش را دست و پا ‌کند؟ مگر مصیبت‌های طبیعی به حد کافی نسقش را نکشیده‌اند؟ بلایایی مانند: جنگ؛ تحریم؛ تجاوز؛ دشمنی؛ خیانت؛ انتقام؛ کینه؛ طلاق و ….

اما ویژگی کرونا -یعنی همان سومین مورد- این است که هنوز معلوم نیست آنرا باید در دسته اول جای داد یا دسته دوم؟ آیا واقعا این ویروس منحوس یک مریضی طبیعی است یا یک مرض ساخته و پرداخته بشری؟!

اما از زوایه‌ای دیگر باید گفت: در یک جمع بندی شتابزده، وقایع سال گذشته در میان خودکشی دو سلبریتی قرار گرفتند:

ابتدای سال، خودکشی «آزاده نامداری» و انتهای سال خودکشی «زهره فکوری صبور»! این امر نشان می‌دهد دنیایی که برای سلبریتی‌ها وفا نمی‌کند عمرا برای خس و خاشاکی مثل ما تخم دو زرده بکند! لذا با همین مقدمه جنجالی، خلاصه‌وار می‌پردازیم به مهمترین وقایع سالی که گذشت:

۱- حمله پوتین به زلنسکی از روسیه به اکراین و حمله سحر قریشی به تتلو از ایران به ترکیه

اینکه خواننده‌ای -حتی از نوع سرتا پا تتویی- برای خودش هوادارانی داشته باشد اصلا غیرعادی نیست؛ در جای خودش میمون موتورسوار چیبس چی‌توز هم طرفدارنی دارد. اما اینکه چرا عده‌ای حاضر می‌شوند ده‌ها میلیون هزینه و کلی رنج سفر به ترکیه را تحمل بکنند تا از یک موجود کاملا مرخص، در کنسرتش فحش ناموسی بشنوند جای بحث و مناقشه است؛ اینجاست که باید پرسید ما با چنین فرهنگی دقیقا داریم به کجا می‌رویم؟! حالا شرائط حساس کنونی، زمانی به مرز هشدار می‌رسد که بدانیم اوضاع به قدری خیط است که یک سلبریتی حاضر می‌شود قید معروفیت؛ ممنوع التصویری و کلی حرف و حدیث‌های غیرمجاز مجازی را بزند تا خود را به دامان عشقی با عاقبتی معلوم بیندازد؟ آیا ما همه به قول کافکا در حال مسخ شدنیم و یا به قول سحر قریشی در حال منقلب شدنیم؟ اینها سوالاتی است که شاید جوابش را باید از مهران رجبی پرسید!

اما در مورد حمله پوتین به اکراین هم باید گفت: قدرت‌مندان با یکدیگر می‌جنگند و ضعفا کشته می‌شوند اما اگر بخواهیم نیمه پر لیوان را ببینیم اولا باید خدا را صد هزار مرتبه شکر کرد که برای یک بار هم که شده مصیبتی خارج از خاورمیانه اتفاق افتاد تا ما عقده‌ای از دنیا نرویم. دوما خدا را شاکریم که ما برای اولین بار از طرف قویتر جنگ حمایت کردیم(حتی اگر طرف قویتر به ظاهر قویتر باشد و از طرفداری کل اروپا و آمریکا از طرف ضعبف تر جنگ صرف‌نظر شود) و بالاخره بازهم خدای را سپاس می‌گوییم که مزه جنگ‌های نیابتی و تحریم‌های دولتی را به کشورهای دیگر چشاند! هر چند هیچ یک از موارد فوق برای ما نان نشدند اما حداقل دل‌مان کمی خنک شد!

– نکته‌ای که هرساله جلب توجه می‌کند تبریک عید نوروز است از سوی روسای جمهور امریکا و آنهم کنار سفره هفت سین! نمی‌دانم چه اصراری است که اینها به زبان فارسی تبریک بگویند و به زبان انگلیسی تحریم‌مان کنند؟! به هر حال امیدواریم این عزیزان همیشه طالب و طرفدار شعار: stop war باشند و همچنین جدایی ورزش از سیاست!

– در سالی که گذشت طبق معمول جنگولک بازی‌های سلبریتی‌ها سرمان را گرم کرد و حکایات و حواشی‌هایی مانند بهاره رهنما؛ بهنوش بختیاری؛ سحر زکریا و پرستو صالحی یقه‌مان را گرفت اما این شیرین‌زبانی‌ها فقط محدود به سلبریتی ها نشد و مسئولین عزیز هم کلی سرگرم‌مان کردند. موضوعاتی از قبیل گذاشتن دامادها بر سر کار؛ نظریه جنجالی سگ‌های قلاده بلند؛ توصیه به نخوردن‌ها و کم خوردن‌ها و اصولا همه صحبت‌هایی که بعدها منجر به آن شد که شخص گوینده یا مجبور شود بگوید خود بنده و جد و آبادم از اول این کاره بوده‌ایم و یا دست آخر کارش به معذرت خواهی بکشد … اما شاید جالب‌ترین این شیرین‌کاری ها تخریب واژه «صیانت» بود که این کلمه با کلی بار مثبت و معنایی ناگهان یک شبه تبدیل به یک کلمه خز مزخرف گردید. حتی این واژه بقدری وقیح و قبیح شد که حتی پیشنهاد دهندگانش ناگزیر شدند نام طرح شان را چیز دیگری بگذارند تا بنوعی از شر کلمه صیانت خلاص شوند! قسمت خنده دار این جریان هم آنجایی بود که پیشنهاد دهندگان طرح صیانت اصرار داشتند: طرح فوق چیزی را صیانت نخواهد کرد و این کلمه بیشتر نکته انحرافی است و اوضاع از قبل خیلی بهتر خواهد شد!

باری به هر جهت و علی رغم همه اینها ما حداقل از این مسئله خوشحالیم که هنوز زنده‌ایم و از آن عجیب‌تر که زندگی می کنیم! این بیشترین چیزی است که می توان از آن خوشحال و خندان بود. پس قدر داشته‌های‌تان را بدانید فردا همین هم گیر نمی‌آید! پس تا قبل از اینکه روغن گران شود در سال تعویض قرن حسابی خود را روغن کاری کنید و در قرن جدید آماده شوید برای مصداق بارز شدن این عبارت:

عمر صد سال اولش سخت است!