نقاط ضعف چین در رقابت با آمریکا

چین با بیش از یک و نیم میلیارد جمعیت و برخورداری از موقعیت همزمان قاره ای و اقیانوسی نه تنها رقیبی عمده برای سروری ایالات متحده در نظام جهانی است بلکه بالقوه ابرقدرتی کم مانند در تاریخ بشر نیز هست. ابعاد سرزمینی، جمعیتی و تاریخی آن که امروز با یک اقتصاد بالنده و عظیم نیز همراه شده، می تواند یک هژمون دیرپا و شکست ناپذیر به نظر برسد. اما با این حال، چین هم با همه نقاط قوت خود، بدون ضعف نیست؛ ضعف هایی که از همین امروز بر توانایی چین برای غلبه بر ایالات متحده و دستیابی به اهداف و لوازمی که به منظور کسب جانشینی ایالات متحده نیاز دارد، سایه انداخته است.
در یک دهه گذشته و با به قدرت رسیدن شی جین پینگ که برخی خط مشی او را سومین انقلاب چین بعد از مائو و دنگ شیائوپینگ می دانند، جاه طلبی های پکن در گسترش نفوذ خود از یک طرف و مقابله با نفوذ و حضور ایالات متحده از طرف دیگر رو به افزایش گذاشته است. طرح « کمربند و راه» که به نوعی برند شی جین پینگو انعکاسی از بلندپروازی او برای تبدیل کردن چین به یک ابرقدرت مسلط اقتصادی یا به عبارت دیگر تبدیل کردن این کشور به کانون تجارت بین المللی، توجهات جهانی را به..

چین با بیش از یک و نیم میلیارد جمعیت و برخورداری از موقعیت همزمان قاره ای و اقیانوسی نه تنها رقیبی عمده برای سروری ایالات متحده در نظام جهانی است بلکه بالقوه ابرقدرتی کم مانند در تاریخ بشر نیز هست. ابعاد سرزمینی، جمعیتی و تاریخی آن که امروز با یک اقتصاد بالنده و عظیم نیز همراه شده، می تواند یک هژمون دیرپا و شکست ناپذیر به نظر برسد. اما با این حال، چین هم با همه نقاط قوت خود، بدون ضعف نیست؛ ضعف هایی که از همین امروز بر توانایی چین برای غلبه بر ایالات متحده و دستیابی به اهداف و لوازمی که به منظور کسب جانشینی ایالات متحده نیاز دارد، سایه انداخته است.

در یک دهه گذشته و با به قدرت رسیدن شی جین پینگ که برخی خط مشی او را سومین انقلاب چین بعد از مائو و دنگ شیائوپینگ می دانند، جاه طلبی های پکن در گسترش نفوذ خود از یک طرف و مقابله با نفوذ و حضور ایالات متحده از طرف دیگر رو به افزایش گذاشته است. طرح « کمربند و راه» که به نوعی برند شی جین پینگو انعکاسی از بلندپروازی او برای تبدیل کردن چین به یک ابرقدرت مسلط اقتصادی یا به عبارت دیگر تبدیل کردن این کشور به کانون تجارت بین المللی، توجهات جهانی را به خود جلب کرده است. طرحی که با اختصاص یک تریلیون دلار می تواند بزرگترین طرح اقتصادی تاریخ نام بگیرد. چین همینطور پیشرفت های چشمگیری در توسعه قدرت فضایی، سایبری و بازسازی ناوگان دریایی و نیروی هوایی خود را تجربه کرده است. اما به رغم همه این جهشها، چین در رقابت با آمریکا برای کسب رهبری جهانی همچنان شانس زیادی ندارد؛ حداقل نه در میان مدت. در سال ۲۰۱۲ چین با پشت سر گذاشتن ژاپن به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شد و در سال ۲۰۱۸ بر اساس شاخص برابری قدرت خرید با تولید ناخالص داخلی ۲۴ تریلیون دلار از ایالات متحده هم سبقت گرفت.تمام این دستاوردها با نرخ رشد اقتصادی ۹ الی ۱۲ درصد در سال بود که به مدت بیش از یک دهه ادامه داشت. در سایه نیروی کار ارزان و قوانینی که امکان جذب سرمایه گذاری خارجی را توأم با گشودن بازارهای صادراتی فراهم کرده بود،علاوه بر این رشد اقتصادی حیرت انگیز، پکن اکنون شریک اول تجاری بیش از نیمی از کشورهای جهان است. با این وجود، ناظران چین هشدار می دهند که عصر رونق اقتصادی چین به پایان رسیده است. نرخ رشد اقتصادی چین به ۴ درصد و حتی کمتر تنزل کرده و با سرعت گرفتن جداسازی اقتصاد چین و آمریکا که نزدیک به هشتصد میلیارد دلار تجارت سالانه را تضمین کرده بود، دسترسی چین به بازارهای بین المللی نیز محدودتر خواهد شد. به نظر می رسد با ناامیدی آمریکا نسبت به اینکه تجارت آزاد در نهایت به آزادی های سیاسی و اجتماعی در چین تسری یابد، هر دو حزب آمریکا متفق القول هستند که وابستگی اقتصادی متقابل این دو کشور نه تنها به موجب سیاست های تجاری متقلبانه پکن عمدتاً به زیان آمریکا بوده بلکه راه چین را به سوی بلعیدن اقتصاد جهانی هموار کرده است. به این ترتیب، جدا کردن اقتصاد چین و آمریکا نه تنها چین را از دسترسی به تکنولوژی های پیشرفته به ویژه نیمه رسانه ها دشوار می سازد بلکه با ابتکارهای واشنگتن مانند اعمال تعرفه های تجاری و تشویق دیگران برای عدم استقبال از کالاها و سرمایه های چینی می تواند به کازار اقتصادی چین آسیب بزند. از این گذشته، به نظر می رسد به رغم تلاش های وافر پکن برای افزایش قدرت نرم، همچنان شمار چشمگیری از کشورها نسبت به نیات چین از جمله گستراندن آنچه «تله بدهی» از جانب او نامیده می شود، نگرانند. چین هراسی آشکارا در حال تبدیل شدن به یک احساس غالب در میان کشورهای مجاور و یا تحت تاثیر نفوذ اقتصادی چین است. هرچند کشورها تا امروز از چین در برابر تسلط سیاسی و اقتصادی غرب استقبال کرده اند اما احتمالاً این احساس با هراس ناشی از سلطه اقتصادی چین متعادل می شود. برای کشورهای اوراسیایی، تسلط چین می تواند بالقوه خطرناک تر از تسلط ایالات متحده باشد. قدرت های زمینی با امکان دسترسی آسان تر به کشورهای اوراسیایی یا در مجاورت دریایی با آن به مراتب مهیب تر از قدرت های دریایی در دورست ها هستند و این قاعده شامل حال چین نیز می شود.

با وجود شرکای تجاری در سراسر جهان، چین فاقد شبکه ای از متحدان است که آماده همکاری علیه دشمنان مشترک باشد. غالب همسایگان چین ترجیح می دهند روابط پرسود تجاری خود را با پکن حفظ کنند اما همزمان به سبب افزایش نگرانی از نفوذ و قدرت بی وقفه چین، خود را از جلب پشتیبانی آمریکا بی نیاز نمی دانند. برخلاف چین، ایالات متحده شبکه ای نیرومند از متحدان را در اقیانوسهای هند و آرام و همینطور خشکی های اوراسیا دارد که به درجات مختلف در نگرانی آمریکا از خیزش چین سهیم اند.اهمیت این موضوع زمانی آشکارتر می شود که به یاد بیاوریم، قلب استراتژی ایالات متحده همانگونه که کالین کال معاون وزیر دفاع آمریکا در ۱۸ نوامبر و در اجلاس دیالوگ منامه متذکر شد، رقابت از طریق و در میان ائتلاف هاست و نه کشورها.روسیه شاید مهمترین شریک استراتژیک پکن در رویارویی احتمالی با ایالات متحده باشد اما آنها ضمن همکاری‌های متنوع اقتصادی و نظامی، رقبای هم نیز به شمار می روند. مسکو، پکن را یک همراه ثابت قدم و با انگیزه برای مواجهه با آمریکا می داند اما در نهایت از اینکه به ابرقدرتی برای صعود از پله های قدرت جهانی کمک کند که پیش از این حوزه های نفوذی متقاطعی را با روسیه باز کرده و ممکن است آن را در آینده وسعت دهد، راضی نیست. بنابراین و همانگونه که غرب امیدوار است، با فروکش کردن منازعات سیاسی و ژئوپولیتیکی میان غرب و روسیه، این کشور می‌تواند نقش موازنه دهنده ای را ایفا کند که مستقیم یا غیرمستقیم به قدرت های غربی برای مهار نفوذ چین یاری می رساند.

بودجه نظامی چین نزدیک به یک سوم مهمترین رقیب خود یعنی ایالات متحده است و بلحاظ کمی و کیفی همچنان بسیار از عقب تر از آن است. چین دارنده تسلیحات هسته ای است و ممکن است پیشرفت های قابل توجهی را در روزآمد کردن زرادخانه اتمی خود صورت داده باشد اما این دارایی دستکم در مراحل اولیه یک جنگ احتمالی با آمریکا کمکی به پیروزی نخواهد کرد مگر آنکه تصمیم به نابودی متقابل، هزینه ای اجتناب ناپذیر باشد. این نواقص، مطابق با یکی از مطالعات موسسه رند، مانع از پیروزی چین در جنگ با آمریکا بر سر تایوان نخواهد شد اما الحاق اجبارآمیز تایوان به سرزمین اصلی هرچند که آروزی پکن را محقق می کند اما در میان مدت سودی از آن نخواهد بود. در این سناریو، احتمال می رود که با توجه به مخالفت اکثریت شهروندان تایوانی برای الحاق به چین، حتی پس از این واقعه، هسته های مقاومت در تایوان به حیات خود ادامه بدهند و به پتانسیل ناآرامی در این کشور اضافه کنند.همچنین این اقدام متهورانه می‌تواند با افزودن بر انگیزه همسایگان چین برای مهار این کشور، آن دسته از کشورهایی را که در پیوستن به ائتلاف های موازنه جویانه تحت رهبری ایالات متحده مردد بودند، مصمم کند. این اتفاق، برای قدرت در حال ظهوری که برای ادامه رشد اقتصادی و امنیت تجاری به گذرگاه های دریایی و منابع انرژی در نقاط دور دست محتاج است، در حکم مشقت های بیشتر است.

این محدودیت ها در برابر نقطه ضعف جمعیتی چین رنگ می بازد. در نگاه اول، چین با بیش از یک و نیم میلیارد جمعیت که در دهه های اخیر توانسته بیش از ۵۰۰ میلیون نفر از انها را به طبقه متوسط ارتقا دهد و بیش از دو میلیون نفر را به خدمت ارتش فرابخواند، نمی تواند معیوب باشد. سیاست جمعیتی تک فرزندی که دهه ها ادامه داشته، چین را با خطر پیری جمعیت رو به رو کرده است. مطابق آمار رسمی، بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۵ چین ۷۰ میلیون از جمعیت در سن کار خود را از دست خواهد داد و بین سالهای ۲۰۳۵ تا ۲۰۵۰ ، ۱۰۵ میلیون نفر دیگر به این عدد اضافه خواهد شد. برای هر یک درصدی که از نرخ رشد نیروی کار از دست می رود، یک درصد از رشد ناخالص داخلی کاسته می شود. به این ترتیب در چشم انداز بلند مدت، شانس چین برای رقابت با آمریکایی که جز معدود کشورهایی است که طبق پیش بینی ها رشد جمعیتی خود را تا دهه های آتی حفظ خواهد کرد، رو به کاهش است. بر اساس ارزیابی هال برندز و مایکل بکلی در کتاب « ناحیه خطر:منازعه آینده با چین»، با توجه به فرصت محدودی که پکن برای سبقت گرفتن از ایالات متحده و تبدیل شدن به قدرت شماره یک جهانی دارد، ممکن است بکوشد از زمان باقی مانده برای سرعت دادن به ایده های ژئوپولیتیکی خود از جمله الحاق زورمدارانه تایوان بهره بگیرد. سند استراتژی امنیت ملی دولت بایدن نیز به نظر می رسد این بازه زمانی را تا پایان دهه جاری محدود کرده است. پروژه « جوان سازی ملت چین» که شی جین پینگ این رهبر سالخورده وعده آن را داده است، شاید برخلاف انتظارها تا سالها و شاید چندین دهه بعد نیز بدون یک ماجراجویی نظامی عمده ادامه داشته باشد اما معلوم نیست که چگونه حزب کمونیست پس از درگذشت شی چگونه و آیا اساساً قادر به حفظ ثبات و تداوم میراث او خواهد بود یا خیر. چه آنکه چین تصمیم به رویارویی زودهنگام با ایالات متحده پیرامون تایوان و تثبیت قدرت چین در دریای جنوبی و شرقی بگیرد و چه برای مصاف نهایی ( اگر چنین مصافی در کار باشد) به خود وقت بیشتری بدهد، این قدرت نوظهور از نقاط ضعفی رنج خواهد برد که ریسک طی این مسیر دشوار را برای پکن دشوارتر هم می کند.

۳۱۱۳۱۱