فرهنگ، مضرب مشترک انسانیت

فرهنگ فصل مشترک، ممیزه و شاخصه انسان بودن و نحوه حضور انسان در جهان است. اخلاق مندی و دین ورزی، عرفان و اشراق و سلوک ورزی های عرفانی، اندیشوری و خردورزی های کنه جویانه، کشش ها و کنش ها و چشش ها و خیزش های خلاق ذوقی و زیباشناختی و هنرمندانه، معرفت ورزی های علمی و عملی و فناورانه همه یکسر از مصادیق فرهنگی بودن و حضور فرهنگی انسان در جهان بوده اند و هستند و تا هستیم خواهند بود. هر وصف و تعریفی که از هستی و چیستی انسان و انسان بودن و نحوه حضور آدمی در جهان داده شود اعم از هستنده ای ابزارساز، جانوری اعتبارساز؛ باشنده ای خردمند و خردورز، نشانه پرداز و نمادورز، چندزبانی(polyglot) و بهره مند از انواع و اطوار و اقسام زبان های مفهومی و غیر مفهومی و وصف ها و تعریف های پرشمار دیگر از این دست، همه مسبوق به سابقه فرهنگ و نحوه بودن و حضور فرهنگی انسان در جهان هستند. نگاه حکیمانه فردوسی حکیم و خردمند را به فرهنگ و تعابیر ژرف و مغز و نغز او را در وصف فرهنگ ببینید:
ز دانا بپرسید پس دادگر
که «فرهنگ» بهتر بود یا گهر؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون
که «فرهنگ» باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهر ..

فرهنگ فصل مشترک، ممیزه و شاخصه انسان بودن و نحوه حضور انسان در جهان است. اخلاق مندی و دین ورزی، عرفان و اشراق و سلوک ورزی های عرفانی، اندیشوری و خردورزی های کنه جویانه، کشش ها و کنش ها و چشش ها و خیزش های خلاق ذوقی و زیباشناختی و هنرمندانه، معرفت ورزی های علمی و عملی و فناورانه همه یکسر از مصادیق فرهنگی بودن و حضور فرهنگی انسان در جهان بوده اند و هستند و تا هستیم خواهند بود. هر وصف و تعریفی که از هستی و چیستی انسان و انسان بودن و نحوه حضور آدمی در جهان داده شود اعم از هستنده ای ابزارساز، جانوری اعتبارساز؛ باشنده ای خردمند و خردورز، نشانه پرداز و نمادورز، چندزبانی(polyglot) و بهره مند از انواع و اطوار و اقسام زبان های مفهومی و غیر مفهومی و وصف ها و تعریف های پرشمار دیگر از این دست، همه مسبوق به سابقه فرهنگ و نحوه بودن و حضور فرهنگی انسان در جهان هستند. نگاه حکیمانه فردوسی حکیم و خردمند را به فرهنگ و تعابیر ژرف و مغز و نغز او را در وصف فرهنگ ببینید:

ز دانا بپرسید پس دادگر

که «فرهنگ» بهتر بود یا گهر؟

چنین داد پاسخ بدو رهنمون

که «فرهنگ» باشد ز گوهر فزون

که فرهنگ آرایش جان بود

ز گوهر سخن گفتن آسان بود

گهر بی هنر زار و خوار است و سست

به فرهنگ باشد روان تندرست

متأسفانه میان ما و این نوع نگاه و این نوع فهم فاخر و ژرف و اخلاقی از فرهنگ و این نحوه زندگی که فردوسی حکیم و خردمند در وصفش سخن گفته است فاصله و فراق بسیار افتاده است. فاصله و فراقی غم انگیر! غم انگیز تا آنجا روزهایی را که به مناسبت پاس و گرامیداشت فرهنگ و به نام فرهنگ در شهرها و زادگاه هایمان برگزار می کنیم نه گرم و صمیمی احساسشان می کنیم نه گرمی و صمیمی با مشارکت و حضور شورمندانه و پر سور و سرور و نشاط شهروندان پاس و گرامیشان می داریم.

سالروز فرهنگی هشتگرد شهر بر همه هشتگردیان و ساوجبلاغیان گرامی و فرخنده باد! باغستان ها و تاکستان ها و چنارستان های رنگارنگ و مزرعه های پربار و برکت شهرستان ساوجبلاغ که در روزگاران باستان به چشمه سارها و جویبارهای پر آب و سرد و زلال و و رودخانه های فصلی اش شهره بوده است و نام ساوجبلاغ هم معرف همین اوصاف است؛ چونان گهواره ای در میان دشت های فراخ و حاصل خیز از استان زنجان و قزوین گرفته تا آن سوی استان البرز، دشت های ری و ورامین دامن گسترده است. کاروانسرای صفوی ینگی امام هشتگرد شهر چونان دیگر کاروانسراهای ایران زمین شریان ها و شاهرگ های ارتباط و داد و ستد و تجارت کثیرالاضلاع و کثیرالافعال و اهداف در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ما ایرانیان بوده است.

این تنها شناسنامه هویت ساوجبلاغیان و هشتگردیان نیست. در غرب شهر هشتگرد و شهرستان ساوجبلاغ یکی از غنی و کهن ترین محوطه های باستانی میهن ما قرار گرفته که از هزاره های نوسنگی تا روزگاران متأخر دوره به دوره آثار تاریخ و فرهنگ ملت و میهن ما را در لایه ها و نهشت های باستانی خود همچنان نهفته و نهان دارد و همچنان با کلنگ باستان شناسی می توان یک جهان تاریخ و فرهنگ از درونشان برکشید. استاد بنام و باستان شناس توانا و آزموده میهن آقای دکتر یوسف مجیدزاده هر کجا که هستند جانشان در صحت و عمرشان دراز باد! با هیأتی متشکل از باستان شناسان کارآزموده میهن، دو دهه و نیم پیش طومار قطور کاوش های عظیمی را در محوطه ازبکی گشودند و افتتاح کردند که خرمن دستاوردهایشان بس عظیم و بی بدیل بود. محوطه اُزبکی شناسامه هویت شهر و شهرستان و استانی است که دست و دامنش پر از فرهنگ و تاریخ است و مآثر و مستندات تاریخی و مدارک و شواهد باستان شناختی.

البته و صد البته همه روز ما روز فرهنگیست. نوزاد انسان پیشاپیش با یک جهان استعداد و امکانات عظیم و بی نظیر فرهنگی چشم در جهان می گشاید. ما آدمیان هستندگان و باشندگانی فرهنگی و فرهنگ پذیر و فرهنگ ساز هستیم. فراخوانده شده ایم تا جامعه و جهان بشریمان را با کنش های سازنده و خلاق خویش بنیاد نهیم و بسازیم و بپا کنیم. همه ما فرهنگی زاده می شویم و فرهنگی زندگی می کنیم و فرهنگی چشم از جهان فرومی بندیم. دین هم مصداقی از زیست اقلیم و عالم فرهنگی ما در نسبت با امر قدسی و رازِ کنه و سرچشمه هستی و حکمت و خرد و معنا و معرفت و راستی و فرجام بودن و نبودن ما در جهان است. نوع اقتصاد و نحوه معیشت ما ذوق و ذائقه زیباشناختی و زیباپسندی ما. کشش ها و کنش ها و چشش ها و خیزش های معرفت ورزانه ما از هر جنس و نوع و طور و قسم و در هر سطح و عمق همه در ذیل مفهوم فرهنگ و حضور فرهنگی انسان در جهان تعریف می پذیرند و تعریف می شوند.

آسیب به فرهنگ، تحقیر و تضعیف و تخفیف فرهنگ، تحقیر و تحریف و تخفیف انسان را به دنبال داشته است. متقابلاً شکوفان شدن فرهنگ، شکوفان و درخشان شدن سپهرهای دیگر زندگی را در پی داشته است. پاکیزگی، زیبایی، نظم، اخلاق و ادب و رسم درست زیستن، احساس مسئولیت به سرنوشت خویش و دیگری، مراعات قانون، نشاط سازندگی و آفرینندگی و اراده و عزم و کنش و کوشش به سوی و برای یک زندگی عزتمندانه و آبرومندانه، دادورانه و دادگرانه زیستن و داورانه و دادگرانه داوری و مجاهدت کردن. آزادی را در ذیل مسئولیت و قانون را در ذیل عدالت تعریف کردن همه مصادیق فرهنگ و زیست فرهنگی و حضور با نشاط و شور و شوق و ذوق و سور و سرور آفرینندگی و فرهنگ مندی آدمیست.

روزهای فرهنگی را زیر سقف و ساختمان این نهاد و آن تشکیلات اداری و دولتی محصور و محبوس نکنیم. کلیشه ای و تشریفاتیشان نکنیم. به درون مردم ببریمشان. در میان نشاط و هلهله شهروندان برگزارشان کنیم. آنگاه شیرینی ثمرات و برکاتشان را در همبستگی اجتماعی و وفاق ملی ببینیم و بچشیم. زیر آسمان شهرهایمان ماه روزها و سالروزهای فرهنگ را در میان دست افشاندن ها و پای کوفتن های پرشور و سور و سرور شهروندان شهرهایمان جشن بگیریم و پاس و گرامی بداریم. آنکه خانه خویش را دوست و پاس می دارد خانه همسایه را هم دوست و پاس و گرامی می دارد. سورها و سرورهای خوش و نجیب و اصیل چونان عطر و رایحه خوش آزاد و رها بر بال نرم نسیم و باد به سرزمین های پیرامون دامن می گسترند و بر شامه های تندرست خوش می نشینند. حسن ختام سخن آنکه «فرهنگ»، مضرب مشترک همه مصادیق و جلوه های انسان بودن ما در جهان است.

* پیام دکتر حکمت الله ملاصالحی (استاد دانشگاه تهران و عضو هیأت امنای بنیان ایران شناسی) به مناسبت ۱۷ آذر روز فرهنگی شهر هشتگرد

۶۵۶۵