نسل Z و آینده ایران
اما فهم معنای واقعی این وضعیت تنها زمانی ممکن است که آن را در بستر اجتماعی و در قالب یک تحلیل نظری بررسی شود بهویژه در ایران، جایی که مجموعهای از فشارهای اقتصادی، فرهنگی و رسانهای زندگی روزمره نسل Z را محور توجه قرار داده است.
با بهرهگیری از نظریه سبک زندگی پیر بوردیو، تصویری دقیقتر از ویژگیها، مطالبات، انتظارات و همچنین توانمندی های این نسل می توان به دست آورد.
بوردیو معتقد است رفتارها، سلیقهها و احساسات افراد محصول هابیـتوس (مجموعهای از عادات، سلائق، نگرشها، طرز فکرها و شیوههای عمل) آنها می باشد، مجموعهای از تجربههای دیرپایی که در برخورد با ساختارهای اجتماعی شکل میگیرد و جهت زندگی را تعیین میکند.
نسل Z و حتی نسل Y یا هزاره ایران در زمانهای رشد کرده است که تورم مزمن، بیثباتی اقتصادی، دشواری دسترسی به مسکن، تهدیدات و تحریم های خارجی و آینده شغلی مبهم به بخشی عادی از تجربه زیسته تبدیل شدهاند.
این نسل برخلاف نسلهای پیشین با احساسی دائمی از ناپایداری و رقابت روبهرو است؛ رقابتی که در میدانهای آموزشی، شغلی و حتی روابط اجتماعی شدت گرفته است.
در چنین شرایطی، هابیتوس نسل Z در ایران نه بر ثبات، بلکه بر ابهام و ناامنی بنا شده و همین امر فرسودگی روانی و نارضایتی گسترده را تشدید میکند.
شبکههای اجتماعی نیز بهعنوان یکی از میدانهای مهم زندگی جوانان، فشارهای نمادین ویژهای ایجاد کردهاند.
فضای مقایسه دائمی، نمایش سبکهای زندگی فراتر از توان اقتصادی، و ارزشگذاری مداوم بر اساس نمادهای مصرفی، نوعی عدم کفایت و ناتوانی را به تجربه های ناخوشایند و روزمره نسل Z تزریق میکند.
از منظر بوردیو، هر میدان مجموعهای از قواعد و سرمایهها را میطلبد، شبکههای اجتماعی میدانی هستند که در آن سرمایه نمادین و سرمایه فرهنگی به شکلی نابرابر توزیع میشود و بخش عظیمی از جوانان خود را از این سرمایهها محروم میبینند.
نتیجه این شکاف میان آنچه هستند و آنچه باید باشند احساسی عمیق از فشار روانی و ناکامی است.این وضعیت صرفاً مسئلهای فردی نیست بلکه یک بحران اجتماعی است.
هنگامی که یک نسل بهطور فراگیر احساس فقدان معنا، نبود مسیر روشن در زندگی، کاهش امید و استرس مداوم را تجربه میکند، نشانه آن است که ساختارهای اقتصادی، آموزشی و فرهنگی نتوانستهاند عرصه هایی عادلانه و قابل پیشبینی فراهم کنند.
به همین دلیل، همانگونه که پژوهشگران هاروارد نیز تأکید کردهاند، باید این مسئله را نه با قضاوتهای نسلی، بلکه با سیاستگذاری واقع بینانه اجتماعی بررسی کرد.
در ایران نیز کاهش سرمایه اجتماعی، فشارهای اقتصادی، محدودیت فرصتهای تحرک طبقاتی و گسترش فردگرایی اضطرابزده سبک زندگی نسل Z را در مسیری قرار داده که احساس بیقدرتی، بخش جداییناپذیر آن شده است.
این نسل نه کمحوصله است و نه پرتوقع؛ بلکه در میدانهایی زندگی میکند که قواعد آنها سریعتر از توان سازگاری افراد تغییر میکنند.
اگر قرار است آیندهای پایدار با حضور این نسل در فردای ایران شکل بگیرد، سیاستگذاران و نهادهای آموزشی و سلامت روان باید امکان دسترسی عادلانه به سرمایهها، مهارتها و حمایتهای اجتماعی را فراهم کنند تا نسل Z ایران را در مرزهای جغرافیایی خود ببینند.
