در باره یک جرم نابخشودنی در مشهد
از «کافه کتاب آفتاب» سخن می گویم. یک محیط فرهنگی استثنایی در مشهد. می گویم استثنایی چرا که خوب می دانم کار فرهنگی کردن در مشهد یعنی چه؟ آن هم کار مستقل. آن هم بی پشتوانه و بی وابستگی به نهادهای ریز و درشتی که وظیفه اصلی شان بردن رونق مسلمانی است. باید خیلی دیوانه باشی که در شهری که زعیمش شرکت در یک انتخابات رسمی و مورد تایید نظام جمهوری اسلامی ایران و رای دادن به جناح رقیب را بدتر از زنای محصنه می داند بخواهی کار فرهنگی کنی. حرف سیاسی نمی زنم. اتفاقا می خواهم بگویم کار فرهنگی در چنین محیط سیاست زده ای تا چه اندازه دشوار و به تعبیر صاحب قابوس نامه، سعی کردن در خون خویش است. «عابس قدسی» که همه نوجوانی و جوانی اش را بر سر فعالیت فرهنگی درست و مستقل در مشهد صرف کرده صاحب انتشارات « سپیده باوران» است. علاوه بر این انتشارات صاحب جایی است که پاتوق اهل فرهنگ است. جایی به نام کافه کتاب آفتاب. انتشاراتش بیشتر کار نویسندگانی را منتشر کرده که به بچه مسلمان مشهورند. کافه اش اما پاتوق همه جور آدمی است. کافه ای که مظهر رواداری و به رسمیت شناختن تکثر در جامعه ایرانی است. البته در همین کافه هنوز سنگینی..