زخم ظریف؛ به مناسبت چهلمین روز درگذشت علامیرمحمدصادقی
همه در این خیابان میرانند که به مقصد و مقصود دیگری برسند. کسی اینجا قرار نمیگذارد، کافه نمیرود، کسبوکاری را راه نمیاندازد و حتی خاطره نوستالژیک درخشانی از پرسهزنی در این مسیر ندارد. درحالی که بارها و بارها آن را پیاده و سواره پیموده است.
خیابان پر از چراغهای راهنمایی است و کسالتبارترین آنها کمی پیش از میدان تختی قرار دارد. هر رانندهای به میانه خیابان میرسد، پایش را روی پدال گاز پرزورتر فشار میدهد که از بند این چراغ راهنمایی رها شود. صدای عبور خودروها در گوش پیادهها میپیچد و ترس بر دلشان میاندازد.
چند پلاک پیش از چراغ راهنمایی، یکی از قدیمیترین و سیاسیترین ساختمانهای شهر تهران واقع است. در میان درختان پیادهرو محصور شده و تقریبا هیچ خودرویی حاضر نیست، برای چند ثانیه نگاه به نمای ساختمان از سرعتش کم کند و شانس رهایی از ترافیک و آن چراغ بد اخلاق را از دست بدهد.
همین نقطه مهجور، ساختمان «کمیته تنظیم اعتصابات» در کوران انقلاب است. مرحوم بهشتی، بازرگانی، هاشمی، رجایی و بسیاری دیگر از سران مبارزه در همین ملک دورهم جمع میشدند و برای تنظیم اعتصابات نهادهای مختلف مثل شرکت ن..