انتخابات ریاست جمهوری دو مقطع دارد؛ پیشالاریجانی و پسالاریجانی
رخداد ۱۴۰۰ برای او از آن جهت مهم است که یک چالش جدی در تاریخ جمهوری اسلامی را تا عمق همه انتخاباتهای گذشته کاوید.
ردصلاحیت او در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، اتفاقی تکرارنشدنی بود. بارها در انتخابات مجلس، ریاستجمهوری و خبرگان صلاحیت بسیاری از افراد رد شده بود، موضوع به رسانهها کشیده شده و دعواهای فراوان درگرفته بود، اما موضوع لاریجانی متفاوت بود؛ متفاوت نه از آن جهت که صلاحیتش در شورای نگهبان گیر کرده، زیرا پیش از او، آیتالله هاشمیرفسنجانی با قدمت انقلابیای که به سال ۱۳۴۲ برمیگشت، ردصلاحیت شد و آب هم از آب تکان نخورد و مانند داستان لاریجانی نتوانست به چالشی تبدیل شود که احساس ازبینرفتن جمهوریت حس شود.
هاشمیرفسنجانی برای شورای نگهبان غیرخودی محسوب میشد! اما در مورد علی لاریجانی هرگز چنین گمانی نمیرفت.
لاریجانی آنگونه که پس از ریاستش بر مجلس گفته بود، قصد نداشت وارد عرصه انتخابات شود، اما گویا با مطرحشدن نام رئیسی، پا به میدان نهاد تا بهعنوان رقیب جدی با او جدال کند.
در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نام کاندیداهای مختلف، بهخصوص نظامیان مطرح بود و به نظر میرسید به حد کف..
رخداد ۱۴۰۰ برای او از آن جهت مهم است که یک چالش جدی در تاریخ جمهوری اسلامی را تا عمق همه انتخاباتهای گذشته کاوید.
ردصلاحیت او در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم، اتفاقی تکرارنشدنی بود. بارها در انتخابات مجلس، ریاستجمهوری و خبرگان صلاحیت بسیاری از افراد رد شده بود، موضوع به رسانهها کشیده شده و دعواهای فراوان درگرفته بود، اما موضوع لاریجانی متفاوت بود؛ متفاوت نه از آن جهت که صلاحیتش در شورای نگهبان گیر کرده، زیرا پیش از او، آیتالله هاشمیرفسنجانی با قدمت انقلابیای که به سال ۱۳۴۲ برمیگشت، ردصلاحیت شد و آب هم از آب تکان نخورد و مانند داستان لاریجانی نتوانست به چالشی تبدیل شود که احساس ازبینرفتن جمهوریت حس شود.
هاشمیرفسنجانی برای شورای نگهبان غیرخودی محسوب میشد! اما در مورد علی لاریجانی هرگز چنین گمانی نمیرفت.
لاریجانی آنگونه که پس از ریاستش بر مجلس گفته بود، قصد نداشت وارد عرصه انتخابات شود، اما گویا با مطرحشدن نام رئیسی، پا به میدان نهاد تا بهعنوان رقیب جدی با او جدال کند.
در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نام کاندیداهای مختلف، بهخصوص نظامیان مطرح بود و به نظر میرسید به حد کفایت، نامزد وجود دارد. شاید ورود هریک از آنها میتوانست خیال اصولگرایان را از آینده کشور تا حدودی راحت کند، اما وقتی نام رئیسی بهعنوان فردی که پیروزیاش از قبل به میان آمد، نگرانیها به جای آنکه کمتر شود، افزایش یافت.
پیشبینی ناکارآمدبودن دولت رئیسی اصلا سخت نبود؛ گو اینکه در ششماهه نخست دولتش، این واقعیت کاملا برملا شده است. همین پیشداوری باعث شد چهرههایی که میخواستند به تماشای آینده سیاسی کشور بنشینند، پاشنه کفششان را ورکشند و وارد صحنه شوند. علی لاریجانی یکی از شاخصترینهای آنها بود.
به گمانم لاریجانی هرگز در مخیلهاش هم نمیگنجید که صلاحیتش از سوی شورای نگهبان رد شود.
آیتاللهزادهای که نسبت خانوادگی با شهید مطهری هم دارد، همچون او در جرگه خودیهای نظام بهشمار میآمد و اتفاقا بیشترین همسوییها را با مراجع رسمی کشور داشته و علاوه بر سه دوره ریاست مجلس و دو دوره ریاست صداوسیما، منصوب رهبری در شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت بوده، قاعدتا باید درچارچوبترین عنصر سیاسی کشور به حساب آید.
اما یک شوک ناگهانی، او و جامعه نخبگی کشور را به خود میآورد.
خبر ردصلاحیت او در ابتدا باور نشد و حداکثر در حد یک اشتباه تایپی و دبیرخانهای به نظر آمد، اما خبر واقعیت داشت.
لاریجانی خیلی زود از برادرش صادق لاریجانی، عضو فقیه شورای نگهبان، اطلاعاتی را درباره جلسه بررسی صلاحیتش دریافت کرد که مصمم به پیگیری قضیه شد.
دلایل ردصلاحیت او را گزارش یک نهاد امنیتی در باور اکثر اعضای شورای نگهبان نشانده بود.
اشتغال به تحصیل دخترش در آمریکا، ثروتاندوزی، بهخدمتگرفتن پسرش در بخشی از مدیریت مجلس و… قصههایی سرهمبندیشده بود که دلیل اصلی ردصلاحیت را پنهان کند.
قصه به آنجا ختم میشد که چون علی لاریجانی پا به پای روحانی و ظریف با برجام راه آمده و برای رفع تحریمهای هستهای از خود و مجلس مایه گذاشته، باید ردصلاحیت شود! چرا؟ واقعا کسی جوابش را نمیدانست. قطعا حتی اعضای شورای نگهبان و بهخصوص شخص آیتالله جنتی هم برای رأی شورایی که عملا ریاستش را بر عهده داشت، پاسخی نداشتند.
همه چیز به بهانه شبیه بود. همه باید حذف میشدند تا چهره مورد نظر پاستورنشین شود. تیغ حذف فقط گلوی صلاحیت علی لاریجانی را نبریده بود، حسین دهقان، سعید محمد، رستم قاسمی و اسحاق جهانگیری را هم بریده بود، اما با تصور اینکه حضور مهرعلیزاده و همتی نمیتواند خطری جدی تلقی شود، از طرفی برای حفظ وجهه ظاهری چندصدایی در انتخابات، لازم بود ویزای ورود برایشان صادر شود.
***
پایان انتخابات، اما پایان کارزار علی لاریجانی نبود. او این فرصت را به شورای نگهبان نداد که آرامش پس از توفان را تجربه کند. او مطالبه خود برای اعلام دلایل ردصلاحیتش را بر سر شورای نگهبان ریخت و برای نخستین بار این نهاد را وادار به اعلام رسمی دلایلش ـولو بهطور محرمانهـ کرد.
پاسخ مفصل علی لاریجانی به نامه شورای نگهبان، آغاز یک چالش بزرگتر بود. او مستدل، منطقی و مؤدب، شورای نگهبان را به اتخاذ تصمیمی متهم کرد که بنایش بر اطلاعات غلط بوده است.
**
داستان لاریجانی به سر رسید، اما… .
حوزه سیاسی انتخاباتی کشور پس از این ناگزیر است به یکی از دو روش زیر عمل کند:
۱٫ روال پنهان بر ردصلاحیتها را کنار بگذارد. برای رسیدن به این مقصود باید علاوه بر روش گذشته، اعضای شورای نگهبان نیز تغییر کنند تا امکان تداوم دگماتیسم از بین برود.
۲٫ در بر همین پاشنه بچرخد و جمهوریت نظام برای مدتی نامعلوم، تحت تاثیر سیاست پنهان قرار گیرد.
هریک از این دو گزینه به وقوع بپیوندد، برای علی لاریجانی نان و آب سیاسی نمیشود، اما نام او را به این عنوان در تاریخ ثبت میکند: «انتخابات پیشالاریجانی ـ انتخابات پسالاریجانی».
*منتشر شده در ویژه نامه نوروز ۱۴۰۱ روزنامه شرق