به نام مردم علیه مردم

یکی از این حرف های بی پایه و اساس که این روزها خریدار کم ندارد این جمله نابخردانه است: در زمانه ای که جوی خون راه افتاده است فلانی چرا دارد رونمایی کتاب برگزار می کند و یا چرا بهمانی کار موسیقی انجام می دهد؟ متاسفانه ظاهر حرف بوی دفاع از حق و حقوق مظلومان دارد و مخالفت با آن آدمی را در معرض اتهامات عجیب و غریب قرار می دهد. و در این روزها که عافیت طلبی سکه رایج روزگار ماست عقل اگر داشته باشی بهتر است سکوت پیشه و به تماشا اکتفا کنی. اما گاهی سکوت در مقابل بعضی چیزها واقعا توهین به فهم و درک انسان تلقی می شود. تعطیلی کار فرهنگی آن هم به بهانه اعتراض از آن حرف هایی است که با هیچ منطقی نمی توان آن را توجیه کرد. فرهنگ در ذات خود یک نوع اعتراض محسوب می شود چرا که همیشه در پی تغییر بنیادین و مبنایی است. در طول تاریخ همیشه کسانی با نشر و گسترش دانش و فرهنگ مقابله می کردند که حافظان وضع موجود بودند و هر تغییری آن ها را به وحشت می انداخت. کسانی که نمی خواستند جهل و خرافه از جهان پیرامونشان رخت بربندد تا بتوانند به مخاطبانشان دروغ و توهم بفروشند. مخالفت آن ها با فرهنگ و کار فرهنگی کاملا قابل درک ب..

یکی از این حرف های بی پایه و اساس که این روزها خریدار کم ندارد این جمله نابخردانه است: در زمانه ای که جوی خون راه افتاده است فلانی چرا دارد رونمایی کتاب برگزار می کند و یا چرا بهمانی کار موسیقی انجام می دهد؟ متاسفانه ظاهر حرف بوی دفاع از حق و حقوق مظلومان دارد و مخالفت با آن آدمی را در معرض اتهامات عجیب و غریب قرار می دهد. و در این روزها که عافیت طلبی سکه رایج روزگار ماست عقل اگر داشته باشی بهتر است سکوت پیشه و به تماشا اکتفا کنی. اما گاهی سکوت در مقابل بعضی چیزها واقعا توهین به فهم و درک انسان تلقی می شود. تعطیلی کار فرهنگی آن هم به بهانه اعتراض از آن حرف هایی است که با هیچ منطقی نمی توان آن را توجیه کرد. فرهنگ در ذات خود یک نوع اعتراض محسوب می شود چرا که همیشه در پی تغییر بنیادین و مبنایی است. در طول تاریخ همیشه کسانی با نشر و گسترش دانش و فرهنگ مقابله می کردند که حافظان وضع موجود بودند و هر تغییری آن ها را به وحشت می انداخت. کسانی که نمی خواستند جهل و خرافه از جهان پیرامونشان رخت بربندد تا بتوانند به مخاطبانشان دروغ و توهم بفروشند. مخالفت آن ها با فرهنگ و کار فرهنگی کاملا قابل درک بود اما در روزگار ما نوابغی یافت شده اند که با دعوی روشنفکری و مبارزه با جهل و استبداد به فعالان فرهنگی حمله می کنند که چرا با تعطیلی کار فرهنگی به صف مبارزان با جهل و استبداد نمی پیوندید؟ عجبا! چگونه می توان خود را فرهیخته و مترقی دانست و آن وقت با هر فعالیتی که بوی هنر و ادبیات و فرهنگ می دهد مخالف بود؟ مگر نمی گویید اینهایی که حاکمند مخالف فرهنگ و هنرند پس چطور می خواهید با پا پس کشیدن از فعالیت فرهنگی با آن ها مخالفت کنید؟ اشتباه نشود. من در مورد جشنواره ها و همایش های رسمی سخن نمی گویم که در روز و روزگاری که همه چیز هم عادی به نظر می رسید خیلی سر و کاری با آن ها نداشتم. من در مورد کسانی حرف می زنم که کار فرهنگی می کنند به معنای حقیقی کلمه. برای این که کسی به اشتباه نیفتد مثال روشن و مشخص هم می زنم. علی دهباشی برای همه کسانی که اهل خواندن و نوشتن و فهمیدنند نامی آشناست. علاوه بر مجله پر و پیمانی که به نام بخارا منتشر می کند بیش از هر نهاد و وزارتخانه ای برای اهل فرهنگ تلاش می کند. از معرفی کتاب بگیر تا تجلیل از فلان نویسنده و بهمان شاعر. چندی پیش عده ای آدم مریض الاحوال ریختند سرش که آی مزدور وطن فروش چرا بوی خون را نمی شنوی؟ الان چه جای معرفی کتاب است. آن قدر سر و صدا راه انداختند و مزاحمت ایجاد کردند که مجبور شد چند صباحی بخشی از کارهایش را تعطیل کند. من هرچه فکر کردم که مثلا عدم برگزاری آن مجالس چه کمکی به تغییر وضع موجود می کند نفهمیدم. این را هم متوجه نشدم که آدمی مثل علی دهباشی که کار و بارش همین است که می بینیم و به احتمال قریب به یقین مثل بسیاری از اهالی فرهنگ کار دیگری هم بلد نیست چه باید کند؟ اگر برود در اسنپ کار کند اوضاع مملکت بهتر خواهد شد؟ مخلص کلام این که مخالفت با هر نوع فعالیت فرهنگی آن هم با شعار تغییر فرهنگ و سیاست یک نوع شارلاتان بازی است که اگرچه در ظاهر به بهانه دفاع از مردم سر داده می شود اما ضدمردمی ترین حرکتی است که می توان در این اوضاع انجام داد.

۶۵۶۵