خار مردی، جان ببای قروون؛ شعری از جلالی کندلوسی برای پدر
یکی از این مناسبت ها روز ولادت حضرت علی(ع) روز پدر و روز مددکار اجتماعی است. ضمن تبریک همه این مناسبت ها این یادداشت را برای پدران عزیز می نویسم. از دوست عزیزم زنده یاد فرهود جلالی کندلوسی کمک می گیرم و بخشی از شعر ایشان درباره پدر را به همه پدران ایران زمین از جمله پدر مهربان خودم تبریک می گویم.
ضمن اینکه یادی می کنم از همه پدرانی که دست شان از این دنیا کوتاه ست و برای سلامتی و طول عمر باعزت همه پدران زنده دعا می کنم.
خار مردی جان ببای قروون/دیم بسوت دل صفای قروون
( فدای پدر خوبم بشوم/پدری که صورتی سوخته اما دل باصفا دارد)
خلاصه، زندگی و دوش باره/ یاد نکرده هیچ وقت پِر و بِراره
( خلاصه این که زندگی بر دوش او سوار است / ولی هیچ گاه پدر و برادر(خانواده) خود را فراموش نمی کند)
پِر بوتِم، یاد بیمو جانِ ببا/ خاره مردی زحمتکش و باوفا
( پدر گفتم و یاد پدر خودم افتادم/ که مردی زحمت کش و با وفاست)
جانِ ببا زندگیِ ستونِه،/، مَمَه زمین بَبا ام آسمونه
(پدر عزیز ستون زندگی است/ ولی مادر همچون زمین وپدر هم آسمان است )
ته غیرتِ دا بَمیرم جوُنمرد/، قروون بَووم تِه خَسّه تن دلِ درد
( فدای غیرتت ..
یکی از این مناسبت ها روز ولادت حضرت علی(ع) روز پدر و روز مددکار اجتماعی است. ضمن تبریک همه این مناسبت ها این یادداشت را برای پدران عزیز می نویسم. از دوست عزیزم زنده یاد فرهود جلالی کندلوسی کمک می گیرم و بخشی از شعر ایشان درباره پدر را به همه پدران ایران زمین از جمله پدر مهربان خودم تبریک می گویم.
ضمن اینکه یادی می کنم از همه پدرانی که دست شان از این دنیا کوتاه ست و برای سلامتی و طول عمر باعزت همه پدران زنده دعا می کنم.
خار مردی جان ببای قروون/دیم بسوت دل صفای قروون
( فدای پدر خوبم بشوم/پدری که صورتی سوخته اما دل باصفا دارد)
خلاصه، زندگی و دوش باره/ یاد نکرده هیچ وقت پِر و بِراره
( خلاصه این که زندگی بر دوش او سوار است / ولی هیچ گاه پدر و برادر(خانواده) خود را فراموش نمی کند)
پِر بوتِم، یاد بیمو جانِ ببا/ خاره مردی زحمتکش و باوفا
( پدر گفتم و یاد پدر خودم افتادم/ که مردی زحمت کش و با وفاست)
جانِ ببا زندگیِ ستونِه،/، مَمَه زمین بَبا ام آسمونه
(پدر عزیز ستون زندگی است/ ولی مادر همچون زمین وپدر هم آسمان است )
ته غیرتِ دا بَمیرم جوُنمرد/، قروون بَووم تِه خَسّه تن دلِ درد
( فدای غیرتت بشوم پدر جوانمرد/فدای تن خسته ات بشوم)
روز و شو ره تجنه با صد امید /، تا فردا و چیله بوون رو سفید
( شب و روز باامید تلاش می کنید/تا بچه های شما رو سفید باشند)
با اینکه وَچه فکر شه بازیه/،جوون تِرَک که وونه ناراضیه
( بااینکه بچه ها همچنان به فکر بازی هستند/ کمی که جوانتر می شوند تازه ناراضی هم می شوند)
بس که أسا سرگرم شه کار وونه/، پِر که بَمرده تازه ویشار وونه
( از بس که سر گرم کار می شوند/بعداز فوت پدر تازه بیدار می شوند)
دولتِ پِر کوه دره ته پشت سر/ خیال تنه راحت ونارنه خور
(بواسطه حضور پدر پشتوانه بزرگی را داریم/خیالمان راحت هست و از مشکلات هم خبری نداریم)
پستی بلندی و جا هموار بوه/، نهال زندگی و دس دار بوه
( پست وبلندی زندگی با دست پدر هموار می شود/نهال زندگی به دست او درختی می شود)
شر مردی وصف نوونِه با زوون/،ته دور بگردم جان پر ته قروون
( شیر مرد، با زبان نمی توان تو را توصیف کرد/ دورت بگردم وفدایت شوم پدر جان)
* مددکار اجتماعی