ریشهیابی نقش ناتو در بحران اوکراین
از سال ۱۹۹۱ میلادی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد؛ واوکراین در ۲۳ اوت همان سال (اول شهریور ۱۳۷۰ شمسی) استقلال خود را به دست آورد، به عنوان دومین کشور پهناور پس از فدراسیون روسیه در اروپا کوشید تا با اعلام بیطرفی ، خود را از فراز و فرود مخاصمات نظامی و سیاسی دور نگهدارد. و بر این باور بود که با تکیه بر ویژهگیهای انحصاری خویش میتواند اقتصاد خود را مستقل، پویا و توانمند سازد.
این باور اما نتوانست محقق شود چه آنکه روی آوری شتاب زده اوکراین به اقتصاد آزاد بی آنکه زیر ساختهای آن آماده شده باشد، سبب گردید تا ده سال پیاپی رشد اقتصادی این کشور منفی باشد. تقریبا یکچهارم از کل خاک حاصلخیز کره زمین در خاک اوکراین قرار دارد وکشاورزان اوکراینی تا همین اواخر بی آنکه از کودهای طبیعی یا شیمیایی برای تقویت زمین بهره گیرند، توان استحصال محصولات فراوان به ویژه غلات را دارا بودند.
از سوی دیگر این کشور که پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تامینکننده بیش از نیمی از آهن و فولاد شوروی بود، به عنوان یکی ازمناطق برخوردار از معادن فراوان شناخته میشود. وجود هشت هزار معدن در اوکراین که در بردا..
از سال ۱۹۹۱ میلادی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد؛ واوکراین در ۲۳ اوت همان سال (اول شهریور ۱۳۷۰ شمسی) استقلال خود را به دست آورد، به عنوان دومین کشور پهناور پس از فدراسیون روسیه در اروپا کوشید تا با اعلام بیطرفی ، خود را از فراز و فرود مخاصمات نظامی و سیاسی دور نگهدارد. و بر این باور بود که با تکیه بر ویژهگیهای انحصاری خویش میتواند اقتصاد خود را مستقل، پویا و توانمند سازد.
این باور اما نتوانست محقق شود چه آنکه روی آوری شتاب زده اوکراین به اقتصاد آزاد بی آنکه زیر ساختهای آن آماده شده باشد، سبب گردید تا ده سال پیاپی رشد اقتصادی این کشور منفی باشد. تقریبا یکچهارم از کل خاک حاصلخیز کره زمین در خاک اوکراین قرار دارد وکشاورزان اوکراینی تا همین اواخر بی آنکه از کودهای طبیعی یا شیمیایی برای تقویت زمین بهره گیرند، توان استحصال محصولات فراوان به ویژه غلات را دارا بودند.
از سوی دیگر این کشور که پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تامینکننده بیش از نیمی از آهن و فولاد شوروی بود، به عنوان یکی ازمناطق برخوردار از معادن فراوان شناخته میشود. وجود هشت هزار معدن در اوکراین که در بردارنده بیش از نود کانی است، این کشور را به یکی از کشورهای بالقوه ثروتمند دنیا تبدیل کرده است.
در سرزمین اوکراین که با وسعت بیش از ششصد هزار کیلومترمربع، چهل و چهارمین کشور جهان از نظر وسعت به شمار میآید، بر خلاف روسیه که بیش از سه چهارم از خاک آن قابل کشت نیست، جایی وجود ندارد که قابل کشت نباشد. با این حال شرایط بد اقتصادی در این کشور به ویژه پس از فروپاشی سبب گردید مهاجرت از روستا به شهر شتاب بیشتری بگیرد و تقریبا تناسب نصفنصف جمعیت شهرنشین و روستایی در زمان اتحاد جماهیر شوروی را به ۷۰ درصد جمعیت شهری ۳۰ درصد جمعیت روستایی تغییر دهد. وکشاورزی نتواند به عنوان پایه اقتصاد این کشور، از توسعه و رونق بیشتری برخوردار شود.
امروز شرکتهای عظیم صنعتی دارای فناوری بالا که زمانی اکراین به آنها میبالید در وضعیت اسفناکی قرار دارند. طی ۱۰ سال تولید محصولات ماشینسازی به میزان ۴۲ درصد افت کرده است. بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول در سال ۲۰۱۹، قبل از اپیدمی ویروس کرونا، سطح تولید ناخالص سرانه اوکراین کمتر از ۴ هزار دلار بوده است که از بسیاری از کشورهای اروپایی کمتر است.
اشتراکات فراوانی بین فدراسیون روسیه و اوکراین وجود دارد که نمیتوان آن را در شرایط فعلی نادیده گرفت. تاریخ و گذشته سیاسی مشترک به ویژه در دوران حکومت شوراها، سبب گردیده تا این دو کشور شناخت خوبی از یکدیگر داشته باشند.الگ در اثر ادبی خود با نام "قصه سالیان گذشته" درباره کیف گفت :«کیف مادرشهرهای روسی است» این عبارت بازتاب دهنده باور عمیق به گذشته تاریخی و سیاسی دو کشور است.
مذهب ارتدوکس نیز عامل اشتراک دیگری است که به ویژه در شرق و جنوب شرقی اوکراین مذهب غالب است. بیش از ۹۶ درصد از کل جمعیت چهل و سه میلیون نفری اوکراین مسیحی و بیش از ۸۰ درصد مسیحیان تابع مذهب ارتدوکس هستند. هرچند که در سالهای اخیر تلاشهایی از سوی کلیسای اوکراین برای جدایی از کلیسای مسکو صورت گرفته است. نزدیک به پانصد هزار نفر نیز مسلمان هستند که دومین دین اوکراین محسوب میشود. اغلب مسلمانان نیز ریشه تاتاری دارند.
زبان روسی هم عامل اشتراک دیگری است به ویژه با توجه به اینکه قریب بیست درصد از جمعیت از نژاد روسها هستند و زبان روسی در اوکراین رواج فراوان دارد. گرچه زبان اوکراینی زبان غالب است اما واژهگان و دستور زبان مشترک این دو زبان و فراوانی گویشگران زبان روسی در اوکراین ، این زبان را به زبان مشترک تبدیل کرده است.
البته اشتراکات فراوان دیگری را میتوان برشمرد که در این مقال در صدد آن نیستیم. مهمترین نکته این نوشتار تبیین ریشه وقوع این وضعیت در اوکراین است.
پیمان آتلانتیک شمالی – ناتو- چهار سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، در ۴ آوریل ۱۹۴۹ برابر با ۲۸ فروردین ۱۳۲۸ شمسی، با هدف دفاع جمعی تاسیس شد. و در ماده ۵ این پیمان اعضا با امضای پیمان خود را ملزم به دفاع از هر کشور عضو ناتو میکردند چه آنکه بنا بر مفاد این پیمان، حمله به هریک از اعضا به عنوان حمله به کل اعضا تلقی میشود. در آن زمان دو سال پس از مرگ استالین و پس از گذشت شش سال از تشکیل ناتو، با محوریت اتحاد جماهیر شوروی پیمان ورشو با ۸ عضو تشکیل شد. و در تاریخ ۱۴ مه سال ۱۹۵۵ میلادی برابر با ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۴ شمسی اعلام موجودیت کرد. ترس هر دو بلوک شرق و غرب از یکدیگر، سبب دو قطبی شدن هرچند ناقص نظامی و امنیتی جهان گردید . گرچه پیمان ورشو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موقعیت خود را تا حدود زیادی از دست داد، و فقط در بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ میلادی یعنی در ظرف پنج سال، ۱۰ کشور از کشورهای پیرو کمونیست، به عضویت ناتو درآمدند اما روسیه کوشید به تنهایی از طریق تقویت قدرت نظامی خود و صرف بودجه فراوان، بخشی از قدرت از دست رفته را بازیابی نماید.
در این میان، ناتو از سال ۲۰۰۸ میلادی، سیاست خود را بر گسترش تا مرزهای فدراسیون روسیه قرار داد و با تحریک کشورهای رها شده از اتحاد جماهیر شوروی، آنها را به پیوستن به ناتو ترغیب کرد. از سوی دیگر فدراسیون روسیه کشورهای رها شده را به عنوان « (Near Abroad) خارج نزدیک» خود تلقی میکرد و تا مدتها حتی مرزبانی این کشورها را بر عهده داشت. ازاین کشورها تعهداتی مبنی بر عدم اجازه گسترش ناتو را دریافت کرده بود. تقریبا اوکراین از جمله اولین کشورهایی بود که زمزمه پیوستن به ناتو در آن رخ داد. در سال ۱۹۹۴ کوشید تا به عنوان شریک ناتو قلمداد شود. و روسیه نیز با ادعای اینکه اولا ناتو متعهد شده که تا مرزهای ما گسترش نیابد و ثانیا امنیت روسیه صرفا در صورت دور بودن ناتو از مرزهای پیرامون روسیه و تمامی کشورهای نزدیک، تامین خواهد شد، حضور ناتو در اوکراین که بدون احتساب کریمه بیش از ۱۹۷۴ کیلومتر مرز زمینی و ۳۲۱ کیلومتر مرز آبی با روسیه دارد را بر نمیتابد. و با تکیه بر قدرت نظامی خود که اکنون مدعی است در بهترین شرایط پس از فروپاشی و حتی پیش از آن است، پس از چندین تذکر و اقدام پیشین که تبلور برترین آن در الحاق کریمه به خاک خود است، دست به اقدام نظامی زده است.
فدراسیون روسیه با این اقدام در نظر دارد تا پیشدستانه، ناتو را از استقرار در پیرامون خود منصرف سازد و نیز برای همیشه هشداری به کشورهای پیرامون خود که در ضمیر پنهانشان علاقهمند به پیوستن ناتو هستند، داده باشد. که البته هر دو نتیجه در گرو نتیجه اقدام نظامی در اوکراین قابل تحقق یا عدم تحقق است. اوکراین نیز در این مسیر با تحلیلی مبتنی بر تکیه به وعدههای ناتو و باور بازدارندگی حمایت نظامی ناتو از خود، تصور نمیکرد که روسیه اقدام نظامی گسترده را در پیش گیرد. از همین رو بیمهابا در برابر روسیه ایستاد. اکنون شرایط به قدری بغرنج و پیچیده شده که نمیتوان پایان این مخاصمه را پیشبینی کرد. پوتین یک شب پیش از اقدام نظامی، دولتمردان را در جلسهای گرد هم آورد و از آنها در برابر دوربینهای پخش مستقیم نظرخواهی کرد که همه دولتمردان یک نظر واحد داشتند و همگی با اذعان بر پر هزینه بودن اقدام روسیه، آن را ضروری برشمردند و پس از اعلام استقلال دو استان پر جمعیت لوهانسک و دونتسک، چنین القا شد که با استقلال این دو استان موضوع ممکن است خاتمه یابد اما نه تنها خاتمه نیافت که اقدام نظامی آغاز گردید. اکنون ممکن است اتفاقات آینده بر مبنای یکی از تحلیلهای زیر رقم بخورد:
اول: روسیه در مدت کوتاهی اقدامات نظامی را تشدید و کیف را تسخیر کند و پس از سقوط دولت اوکراین اقدام به تشکیل دولت کند و نظامیان را فعلا حاکم سازد. زیرا اغلب فرماندهان ارشد نظامی اوکراین که سنین بالاتر از شصت سال دارند، آموزشدیدگان دوران اتحاد جماهیر شوروی هستند و علایق پنهان آنان به دوره حاکمیت شوراها ممکن است راه نفوذ بیشتری را برای روسیه هموار سازد و نیز روسیه با استقرار نظامیان، میتواند نیروهای نظامی خود را در اوکراین کاهش داده هزینهها و تلفات خود را به حداقل برساند. و همچنین با استقرار دولت نظامی بتواند تحرکات احتمالی نظامیان را توسط خودشان مهار کند. پوتین نیز در سخنان چند روز پیش خود، به استقرار نیروهای نظامی اوکراین تمایل نشان داده است. این تحلیل، با توجه به شواهد، بسیار محتمل است چه آنکه روسیه به شدت از فرسایشی شدن مخاصمه پرهیز میکند. زیرا تداوم حضور نیروهای روسیه در اوکراین به دلیل تحمیل شدن هزینههای لجستیک و نیز سختی رساندن امکانات به نیروها، امری به غایت دشوار است. از طرف دیگر پذیرش تاوان تحریمهای بینالمللی که در آینده نیز آثار بیشتری از آن نمایان خواهد شد، در صورت فرسایشی شدن مخاصمه، مجال روسیه را برای به نتیجه رساندن اقدام خود در اوکراین تنگ خواهد کرد.
دوم: تحلیل دوم مبتنی بر اقدام ناتو است. البته اکنون با علایمی که بروز داده شده، اقدام ناتو در حمایت نظامی از اوکراین از احتمال کمتری برخوردار است زیرا در صورت اقدام نظامی ناتو امکان گسترش جنگ به مناطق دیگر وجود دارد که امری خطرناک وکم احتمال بلکه غیر محتمل است.
سوم: مقاومت اوکراین و فرسایشی شدن جنگ. در صورتی که حمایتهای تسلیحاتی ناتو از طریق ارسال تجیهزات نظامی و حمایت اطلاعاتی امریکا شدت گیرد و همچنین تروریستهای بینالمللی و جنگجویان افراطی را برای مقابله با روسیه از نقاط مختلف به این منطقه منتقل کنند ، جنگ حالت فرسایشی به خود خواهد گرفت. تجربه ارتش روسیه نشان داده آمادگی لازم برای جنگهای نامنظم و چریکی را ندارد به ویژه آنکه با طولانی شدن جنگ، هستههای مقاومت ملی نیز جان خواهند گرفت و انگیزه دفاع از میهن و خانواده، نیروی پیشبرنده و دست بالای آنها در برابر ارتش کلاسیک روسیه خواهد بود. غرب مایل است با فرسایشی کردن مخاصمه طرفین، با هزینه اوکراین نسبت به تضعیف بیشتر روسیه کمک کند. به نظر میرسد این احتمال نیز با اقداماتی که پیشتر روسیه در حمله به گرجستان و موارد مشابه انجام داده است، بسیار ضعیف است چه آنکه تجربه تلخ و حضور فرسایشی شوروی در افغانستان، پیش روی مسکو قراردارد وپوتین نشان داده است که تکنیک سرعت را به کار خواهد گرفت.
چهارم: آتشبس و عقبنشینی نیروهای روس تا مرز مناطق دونتسک و لوهانسک. در صورتی که روسیه در کوتاه مدت موفق به تسخیر کیف و شهرهای بزرگ اوکراین نشود احتمال دارد در جریان یک آتش بس تا مرز جمهوریهای شرقی که روسیه استقلال آنها را به رسمیت شناخته، عقبنشینی کند.
به احتمالات فوق به یقین میتوان احتمالات دیگری را افزود. مهم آن است که نقش محوری واساسی نا آرامیها در پس پرده ای آکنده از غبار تشخیص داده شود و ناتو از بحران پدیده آمده برای خود چهرهای مبرا از خطا نسازد. آمریکا در حمله ناموفق به خلیج خوک ها در آوریل سال ۱۹۶۱ نشان داد که خود نیز حضور بیگانگان را در پیرامون خود بر نمیتابد و برای دور کردن خطر از مرز های خود تا مرز بهرهگیری از سلاح هستهای ممکن است پیش رود.
سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران و نظرات مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان مبتنی بر تقبیح کشتار و پرهیز از ویرانگری و نیز متوجه ساختن ریشه مخاصمات به اقدامات ناتو است. فزون طلبی ناتو و تلاش در جهت الحاق متحدین سنتی روس ها به این پیمان، را میتوان ریشه اصلی ناآرامی های اخیر دانست گرچه بهرهگیری حداکثری از مذاکرات دیپلماتیک میتوانست از بروز چنین حادثهای جلوگیری کند اما ظاهرا هیچیک از طرفین مخاصمه نتوانستند به حل مشکل از طریق مذاکره تن دردهند.
هیچ گاه کشورمان از کشته شدن مردم بیگناه در اوکراین وهیچ کجای جهان حمایت نکرده است ونخواهد کرد اما در عین حال تحرکات و تحریکات ناتو را نیز نباید در پدید آمدن این پدیده دلخراش نادیده گرفت. ناتو در سالهای گذشته با کاهش اقتدار خویش به استفاده از قدرت روی آورده و در صدد برآمده تا خود وتصمیماتش را که اغلب از واشنگتن دیکته می شود بر مردم منطقه شرق اروپا و آسیا تحمیل نماید. امروز دیگر باور به خیرخواهی واشنگتن برای مردم بمبباران شده در عراق و یمن و مردم آسیب دیده افغانستان وسایر ملتها به افسانهای غیرقابل تحقق بدل شده است.