«غزل» را فرهنگ، سر برید
بدون آنکه بخواهیم قضاوتی از نزدیک نسبت به این رخداد دردناک داشتهباشیم، (زیرا اطلاعات کافی در اینباره در دست نداریم)، اما از نمایش وحشیانهی سربریدهی یک انسان، میتوان حدس زد که موضوع از حالت فردی و شخصی خارج است.
با رعایت این نکته که اگر به فرهنگ و جامعه اشاره میشود و سهم آنان، در این واقعهی هولناک بیان میشود، اما ذرهای از مسئولیت اخلاقی و قانونی قاتل، کم نخواهد شد؛ زیرا این قاتل است که احتمالا با آگاهی از غیرانسانی بودن این رفتار بدوی و با اراده، دست به چنین خشونت سبعانه زده است. و قاتل است که باید مسئولیت را بپذیرد و مجازات شود.
گرچه قتل، یک کنش شخصی است، اما در سببشناسی آن، لاجرم پای عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز بهمیان میآید. مدعای این کوتاهنوشته، این است که از منظر جامعهشناسی، آنکه سر “غزل” را از بدنش جدا کرد، فرهنگ است؛ و در اینجا مشخصا مولفهی “غیرت” بدوی مطرح میشود. در فرهنگی که هیچ امری سیاهتر و قبیحتر از این نیست که یک مرد، “بیغیرت” شناخته شود، آنگاه شخص برای آنکه نشان دهد بر همسرش غیرت میورزد، حاضر است دست به هر فاجعه و کنش غیرانسانی ببرد. قاتل “غزل”،..
بدون آنکه بخواهیم قضاوتی از نزدیک نسبت به این رخداد دردناک داشتهباشیم، (زیرا اطلاعات کافی در اینباره در دست نداریم)، اما از نمایش وحشیانهی سربریدهی یک انسان، میتوان حدس زد که موضوع از حالت فردی و شخصی خارج است.
با رعایت این نکته که اگر به فرهنگ و جامعه اشاره میشود و سهم آنان، در این واقعهی هولناک بیان میشود، اما ذرهای از مسئولیت اخلاقی و قانونی قاتل، کم نخواهد شد؛ زیرا این قاتل است که احتمالا با آگاهی از غیرانسانی بودن این رفتار بدوی و با اراده، دست به چنین خشونت سبعانه زده است. و قاتل است که باید مسئولیت را بپذیرد و مجازات شود.
گرچه قتل، یک کنش شخصی است، اما در سببشناسی آن، لاجرم پای عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز بهمیان میآید. مدعای این کوتاهنوشته، این است که از منظر جامعهشناسی، آنکه سر "غزل" را از بدنش جدا کرد، فرهنگ است؛ و در اینجا مشخصا مولفهی "غیرت" بدوی مطرح میشود. در فرهنگی که هیچ امری سیاهتر و قبیحتر از این نیست که یک مرد، "بیغیرت" شناخته شود، آنگاه شخص برای آنکه نشان دهد بر همسرش غیرت میورزد، حاضر است دست به هر فاجعه و کنش غیرانسانی ببرد. قاتل "غزل"، اگر از سر کینه و انتقام، میخواست همسرش را بکشد، میتوانست در خفا و بیآنکه شناخته شود، چنین کند. اما او با نمایشگردانی سر "غزل" پیش چشم مردمان، میخواسته است به همگان با عمل و کردارش بگوید: من بیغیرت نیستم.
"غیرت"، مولفهای لازم برای حفاظت از روابط سالم، اما بهشدت مخوف، مبهم با نتایجی دردناک است. از این رو ترویج و تشویق هر چه بیشتر "غیرت"، رفتارهای بسیار خطرناک و بسی هولناک رخ خواهد داد. فرهنگ ایرانی از مردانش میخواهد نسبت به همسر و فرزندانش، بهویژه بستگان مونث خود، غیرت داشته باشد. این انتظار اجتماعی اما معلوم نمیکند برای غیرتورزی تا کجا باید پیش برود و چگونه میتواند میان اخلاق و انسانیت، با عنصر "غیرت"، سازگاری ایجاد کند. عموم قتلهایی از این دست، نشان از تنازع و تقابل اخلاق با فرهنگ دارد. تقابلی که عموما دستکم گرفته میشود؛ در حالیکه چالش میان انتظارات اجتماعی و مولفههای فرهنگی با اخلاق، عمیقا نیاز به توجه و واکاوی دارد.
چالش و تقابل میان غیرت و اخلاق، گویا در جامعهی کنونی، به نفع غیرت تمام میشود. معنای این سخن است که شخص برای آنکه به جامعه نشان دهد مرد غیرتمندی است، حاضر است دست به هر جنایتی بزند و جنایتش را نیز به نمایش بگذارد؛ تا به همگان نشان دهد، به غیرت پایبند است؛ تا به همگان بگوید آنچه شما از من انتظار دارید، انجام دادهام. "غیرت"، (بهنحو عموم)، پاسخی است که یک مرد در قبال انتظار اجتماعی در حراست از "مالکیت جنسی" بهنمایش میگذارد. بنابر این، بیشتر از آنکه موضوعی اخلاقی باشد، "کنشی مالکانه" و انحصارجویانه است.
برای آنکه در آیندهی نزدیک "غزل"ها سربریده نشوند، کار موثری نمیتوان کرد، مگر برخورد حقوقی و قضایی. اما به هر حال، کاری باید کرد. و کار مبنایی از جایی شروع میشود که متفکران و روشنفکران، چالش میان اخلاق و غیرت، غیرت و حقوق بشر، غیرت و انسانیت را جدی بگیرند و با نقد اخلاقی "غیرت"، دست به اصلاح فرهنگ جامعه ببرند.