ما همگناهیم!
ساختمانهایی که در منطقه ۲۲ می سازند اغلب به تعاونی دستگاههای دولتی تعلق دارند. می دانم یکی از آنها در نزدیکی دریاچه به دانشگاه تهران تعلق دارد. به تازگی هم آگهی یکی پروژه دیگر را فرستاده اند. بسیاری از همکاران برای سرمایه گذاری در این پروژه ها ثبت نام می کنند. دوست داشتم بدانم کارکنان موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در کدامیک از این برجها ثبت نام کرده اند. یادم می آید در زمانی جوانی که من در این باغ کار می کردم زمینهای شهرک غرب را به تعاونی آن موسسه دادند و اغلب هم الان در آنجا – که منطقه بسیار گرانی است – یا خانه دارند و یا خانه ساختند و فروختند.
اینکه ما زورمان به گردن کلفتهایی که شهر را به گرداب آلودگی فرو برده اند، نمی رسد، یک دلیل دارد و آن اینکه ما همه شریک گردن کلفتهاییم. اگر من زورم به سد چم شیر نرسید دلیلش این بود که دولت با نهایت زرنگی منافع این سد را با همکاران دانشگاهی گره زده است، با منافع شرکتهای به اصلاح مشاوره و اخیرا به اصطلاح دانش بنیان گره زده است. من چگونه می توانستم با سد چم شیر مقابله کنم که می دانستم حداقل ۶ نفر از همکاران دانشگاهی ما دستشان در گل این پروژه بود. ه..
ساختمانهایی که در منطقه ۲۲ می سازند اغلب به تعاونی دستگاههای دولتی تعلق دارند. می دانم یکی از آنها در نزدیکی دریاچه به دانشگاه تهران تعلق دارد. به تازگی هم آگهی یکی پروژه دیگر را فرستاده اند. بسیاری از همکاران برای سرمایه گذاری در این پروژه ها ثبت نام می کنند. دوست داشتم بدانم کارکنان موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در کدامیک از این برجها ثبت نام کرده اند. یادم می آید در زمانی جوانی که من در این باغ کار می کردم زمینهای شهرک غرب را به تعاونی آن موسسه دادند و اغلب هم الان در آنجا – که منطقه بسیار گرانی است – یا خانه دارند و یا خانه ساختند و فروختند.
اینکه ما زورمان به گردن کلفتهایی که شهر را به گرداب آلودگی فرو برده اند، نمی رسد، یک دلیل دارد و آن اینکه ما همه شریک گردن کلفتهاییم. اگر من زورم به سد چم شیر نرسید دلیلش این بود که دولت با نهایت زرنگی منافع این سد را با همکاران دانشگاهی گره زده است، با منافع شرکتهای به اصلاح مشاوره و اخیرا به اصطلاح دانش بنیان گره زده است. من چگونه می توانستم با سد چم شیر مقابله کنم که می دانستم حداقل ۶ نفر از همکاران دانشگاهی ما دستشان در گل این پروژه بود. هیچ ظلمی بدتر از این نیست که دانشگاه را آنقدر فقیر کنیم که محتاج گدایی در پروژه های اجرایی و یا پست و مقام دولتی شود. به عبارتی ما شده ایم بخشی از این فرایند گردن کلفت پروری، ویران سازی سرزمین و خودمان هم آن را باز تولید می کنیم.
ما هنوز نه در آموزش و پرورش و نه در آموزش عالی نتوانستیم در جهت مردمی شدن علم قدمهای اساسی برداریم، علمی را ترویج کنیم که در راستای منافع جامعه و دنیا باشد. نقش ما در مدرسه و دانشگاه فقط طبقه سازی جامعه شده است. ما بیش از آنکه به نتیجه کارمان برای جامعه و ایران فکر کنیم، به فکر دستاورد آن برای خودمان و بچه هایمان هستیم. البته که همه می دانیم با حکمرانی پر از خطا که قربانی منافع ملی در آن مانند آب خوردن است به راحتی نمی توان منافع مملکت را به منافع شخصی ترجیح داد، بیچاره ات می کنند.
حرف درستی است که "خاورمیانه جایی است که در آن اگر به فکر کشورت باشی خانه ات خراب و اگر به فکر خانه ات باشی کشورت را خراب می کنی". اگر دانشگاهیان نتوانسته اند به دولتیان بفهمانند که تهران هوا ندارد و مردم از آلودگی در حد مرگ قرار دارند این است که ما خودمان در این تعاونی ها ثبت نام کرده ایم و به حرف خود باور نداریم. دلیلش آن است که حاضر نشدیم خودروی خود را کنار بگذاریم و با دوچرخه و یا وسیله حمل و نقل عمومی سر کار بیاییم. اگر الان نمی توانیم جلوی آنهایی را بگیریم که در سایه ما خانه می سازند، چون ما هم خانه خود را در سایه دیگران ساخته ایم یا داریم می سازیم، ما همگناهیم.