متهم به قتل : مقتول سال ها مرا آزار جنسی می داد
ای کاش زبانم لال شده بود و با دست خودم بچه ام را راهی قتلگاه نمیکردم.
آقای میانسالی که کنار خانم ساکت نشسته بود،ادامهی صحبتهای مادر مسعود را اینگونه نقل کرد:
داخل باغ منتظر نشسته بودیم که حیدر با موتورسیکلت تنها آمد و گفت برای باباش کار پیش آمده آخر شب میاد،بساط کباب و جوجه و مشروب پهن بود که پدر حیدر با پسرش تماس گرفت ،حیدر پس از سلام و احوالپرسی گوشی را داد به من و گفت بابام با شما کار داره…پدر حیدر گفت:بیا جلوی باغ تا چند دقیقه ای این دو جوان تنها باشند و خودشون سنگاشون وابِکَنَن،گوشی موبایل حیدر و بهش دادم و راهی در باغ شدم،چند دقیقه ای بود که مشغول حرف زدن بودیم که یک دفعه صدای داد و فریاد بچه ها بلند شد،خواستم به داخل باغ بروم که پدر حیدر دستم و گرفت، گفت ول کن بگذار خودشون مشکلشون حل کنند!که یکدفعه داد و فریاد بچه ها با یک نعره ی بلند قطع شد،دست پدر حیدر را پس زدم و با سرعت وارد باغ شدم…
وقتی رسیدم جلوی آلاچیق، دیدم کارد دست مسعود هست وحیدر غرق خون روی زمین افتاده.
حیدر و انداختم داخل ماشین و راهی اورژانس شدم اما قبل از رسیدن به بیمارستان تموم کرده بود.
با مسعود که حرف..
ای کاش زبانم لال شده بود و با دست خودم بچه ام را راهی قتلگاه نمیکردم.
آقای میانسالی که کنار خانم ساکت نشسته بود،ادامهی صحبتهای مادر مسعود را اینگونه نقل کرد:
داخل باغ منتظر نشسته بودیم که حیدر با موتورسیکلت تنها آمد و گفت برای باباش کار پیش آمده آخر شب میاد،بساط کباب و جوجه و مشروب پهن بود که پدر حیدر با پسرش تماس گرفت ،حیدر پس از سلام و احوالپرسی گوشی را داد به من و گفت بابام با شما کار داره…پدر حیدر گفت:بیا جلوی باغ تا چند دقیقه ای این دو جوان تنها باشند و خودشون سنگاشون وابِکَنَن،گوشی موبایل حیدر و بهش دادم و راهی در باغ شدم،چند دقیقه ای بود که مشغول حرف زدن بودیم که یک دفعه صدای داد و فریاد بچه ها بلند شد،خواستم به داخل باغ بروم که پدر حیدر دستم و گرفت، گفت ول کن بگذار خودشون مشکلشون حل کنند!که یکدفعه داد و فریاد بچه ها با یک نعره ی بلند قطع شد،دست پدر حیدر را پس زدم و با سرعت وارد باغ شدم…
وقتی رسیدم جلوی آلاچیق، دیدم کارد دست مسعود هست وحیدر غرق خون روی زمین افتاده.
حیدر و انداختم داخل ماشین و راهی اورژانس شدم اما قبل از رسیدن به بیمارستان تموم کرده بود.
با مسعود که حرف زدم میگه حیدر از بچگی اذیتش میکرده و هر وقت تنها جایی بودند بهش پیشنهادهای ناجور میداده!
شرح پرونده:مسعود در بازجویی گفته بود،آنشب که پدرم رفت درِ باغ، حیدر کارد گذاشت زیر گلوم و گفت حالا که تنها شدیم باید کاری که میگم انجام بدهی …
هرچه بهش گفتم سر به سرم نگذار گوش نمیکرد و داشت با کارد گلوم و زخم میکرد که یکدفعه کارد و از دستش کشیدم،کف دستم پاره شد،خون که دیدم نفهمیدم چه کار میکنم و شروع کردم به چاقو زدن،مست بودم و اصلا حواسم نبود چه کار میکنم .خیلی دلم میخواست فرصتی داشتم تا تمام اذیت های حیدر را تلافی کنم اما راضی به مرگش نبودم ،آنشب تا وقتی که بابام آمد چاقو را از دستم گرفت و حیدر و انداخت داخل ماشین،متوجه نبودم چه کار کردم. از دست حیدر شاکی بودم و فقط چاقو را پرت میکردم طرفش اصلا قصد کشتن نداشتم و…
نکته حقوقی
در ماده۲۹۰قانون مجازات اقسام قتل عمد تعریف شده است که بند ب راجع به فعل نوعا کشنده مانند چاقو زدن به نقاط حساس بدن انشاء شده است،لذا رفتار مسعود منطبق بر این ماده شامل قتل عمد میشود از طرفی ماده ۳۰۷ ارتکاب جنایت درحال مستی و عدم تعادل روانی در اثر مصرف موادمخدر،روان گردان ومانند آنها را موجب قصاص میداند مگر اینکه ثابت شود بر اثر مستی و عدم تعادل روانی ،فاعل رفتار مجرمانه(مرتکب) به کلی مسلوب الاختیار بوده است.
با این وصف تنها راه نجات مسعود از قصاص،اثبات این موضوع است که وی در نتیجهی مستی کلا مسلوب الاختیار بوده .اما این ادعا که چون حیدر در کودکی مسعود را اذیت میکرده و یا در زمان قتل به وی پیشنهاد رابطهی جنسی داده ،را نمیتوان دلیلی بر برائت حیدر تلقی کرد.مسئلهی مهدورالدم بودن مقتول و اعتقاد قاتل به مهدورالدم بودن مقتول تحت شرایط خاصی قابل استناد است که در این پرونده قابل طرح نیست.در ماده ۳۰۲ قانون مجازات شرایط خاصی در مورد مهدورالدم و سایر مواردی که سبب زایل شدن قصاص میشود، انشاء شده است.
وکیل دادگستری_شیراز