پیروزیهای محیط زیستی در سال ۱۴۰۰
نوروز بیتردید از زیباترین عیدهای جهان است، چرا که با «اعتدال بهاری» و رویش گیاهان و سرزندگی حیات وحش آغاز میشود. گفتن از محیط زیست یعنی گفتن از مهد زمین که به تعبیر شگفتانگیز سعدی، در آن «بنات نبات» پرورش مییابند و بر آن «فرش زمردین» گسترده میشود. زمین بزرگترین و بلکه تنها دارایی ماندگار انسان است؛ ثروتی عظیم که هنوز بیشترین بخش آن، میان همهی انسانها مشترک است؛ فارغ از این که غنی هستند و در «شمال» سیاسیِ مرفه به سر می برند یا گرفتار در «جنوب» فقیر، و نوع بشر این ثروت را با دیگر زیستمندان هم شریک است.
گو این که زیادهخواهی گروههایی کوچک از نوع بشر، زمین زیبا و از جمله میهن ما را درگیر مشکلات بی شمار کرده، اما جا دارد در آغاز بهارِ زندگیساز و ابتدای سال نو کمی از معضلهای درهم تنیدهی محیط زیست کشور فاصله بگیریم و از موفقیتهایی که در سال گذشته در این زمینه داشتهایم، بگوییم! نیازی به گفتن نیست که آنچه در پی میآید، فقط بخش کوچکی از دستاوردهای طبیعت دوستان و کوشندگان در راه حفظ محیط زیست است.
من بهلحاظ علاقمندی ویژهی خودم، بیشتر ناظر محیطهای کوهستانی هستم و با رعایت اختصار،..
نوروز بیتردید از زیباترین عیدهای جهان است، چرا که با «اعتدال بهاری» و رویش گیاهان و سرزندگی حیات وحش آغاز میشود. گفتن از محیط زیست یعنی گفتن از مهد زمین که به تعبیر شگفتانگیز سعدی، در آن «بنات نبات» پرورش مییابند و بر آن «فرش زمردین» گسترده میشود. زمین بزرگترین و بلکه تنها دارایی ماندگار انسان است؛ ثروتی عظیم که هنوز بیشترین بخش آن، میان همهی انسانها مشترک است؛ فارغ از این که غنی هستند و در «شمال» سیاسیِ مرفه به سر می برند یا گرفتار در «جنوب» فقیر، و نوع بشر این ثروت را با دیگر زیستمندان هم شریک است.
گو این که زیادهخواهی گروههایی کوچک از نوع بشر، زمین زیبا و از جمله میهن ما را درگیر مشکلات بی شمار کرده، اما جا دارد در آغاز بهارِ زندگیساز و ابتدای سال نو کمی از معضلهای درهم تنیدهی محیط زیست کشور فاصله بگیریم و از موفقیتهایی که در سال گذشته در این زمینه داشتهایم، بگوییم! نیازی به گفتن نیست که آنچه در پی میآید، فقط بخش کوچکی از دستاوردهای طبیعت دوستان و کوشندگان در راه حفظ محیط زیست است.
من بهلحاظ علاقمندی ویژهی خودم، بیشتر ناظر محیطهای کوهستانی هستم و با رعایت اختصار، به چند مورد از موفقیتها در حوزهی محیط زیست که بیشتر مربوط به کوهستان است و در اکثر آنها در حد بضاعتِ اندک خویش مشارکت داشتهام، اشاره کردهام.
دماوند؛ مجوزآخرین معدن پوکه در دماوند (معدن ملکِوا یا ملکآباد) که با وجود درخواستهای مکرر کوهنوردانِ طبیعتدوست همچنان فعالیت داشت، در سال ۱۴۰۰ تمدید نشد. معدنهایی که در اطراف دماوند، پوکه و سنگ برداشت میکردند، در پی سالها اطلاعرسانی و اعتراض کوهنوردان و کنشگران محیط زیست، بهویژه پیگیریهای انجمن دوستداران دماوندکوه، در چند سال اخیر یکی پس از دیگری تعطیل شدند و به این ترتیب یکی از مانعها در راه ثبت این نماد ملی ایران در فهرست میراثهای بشری، برداشته شد. توضیح این که چند سالی است با پیگیری دوستداران آثار طبیعی کشور، پروندهای در سازمان میراث فرهنگی برای ارایه به یونسکو با هدف ثبت دماوند در فهرست میراثهای جهانی تهیه شده است.
روشنکوه؛ فعالیت گروههای مردمی در بخش سرچهان استان فارس با همراهی سازمانهای مردمنهاد گنجهی پشتیبان زیستبوم، کانون سبز فارس و انجمن کوهنوردان ایران، در این کوهستان که گنجینهای از پوشش گیاهی و حیات وحش ویژهی زاگرس است، توانسته در سه چهار سال گذشته یک جریان قوی محیط زیستی را در منطقه راه بیاندازد. از نتیجههای این فعالیت میتوان به کاهش چشمگیر شکار غیرمجاز، کاشت بذر و نهال بومی منطقه در بخشهای سوخته، تشکیل گروههای مردمی مهار آتشسوزی جنگل و مرتع، و تهیهی مستند از حیات وحش منطقه اشاره کرد. یکی از موضوعهایی که سازمانهای مردمنهاد فعال در منطقه پیگیر آن بودند، ارتقای وضعیت حفاظتی روشنکوه از «شکار ممنوع» به «حفاظتشده» بود؛ ادارهی کل محیط زیست استان فارس با این پیشنهاد موافقت کرد و در آبان ۱۴۰۰ پروندهای شامل گزارشها و مستندات مربوط به منطقه را که با کمک گنجهی پشتیبان زیستبوم تهیه شده بود به سازمان حفاظت محیط فرستاد تا در جلسهی شورای عالی محیط زیست، ارتقای وضعیت حفاظتی تصویب شود.
علمکوه؛ اقدامهای مردمی در پاکسازی دیوارهی علمکوه که از سختگذرترین مسیرهای کوهنوردی ایران است، و همچنین در پاکسازی هسارچال که از قطبهای کوهپیمایی کشور است، و کار گذاشتن سامانههای «توالت خشک» در دو نقطه از منطقهی علمکوه، از گام های مؤثر در ترویج فرهنگ کوهنوردی مسوولیتپذیر بوده است. در این فعالیتها «گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران» نقش مؤثری داشت.
پیغمبرکوه؛ این کوهستان کمارتفاع اما پرتنوع در شمال شهر آبیک، دارای پوشش گیاهی خوبی است که گونههای شاخص آن درخت اَوِرس و درختچهی بادامک است. کوهنوردان اهل آبیک، بهویژه اعضای انجمن کوهنوردان و هیأت کوهنوردی شهر، در چند سال اخیر تلاشهای زیادی داشتند تا توجه مقامهای مسوول را به اهمیت این کوهستان جلب کنند. یکی از فعالیتهای ایشان، درخواستهای مکرر برای جلوگیری از فعالیت معدنهای سنگ بوده که با سختیِ بسیار تقریباً به موفقیت کامل رسیدند. در دی ماه گذشته ادارهی منابع طبیعی آبیک، آگهی اعلام پیغمبرکوه به عنوان ذخیرهگاه جنگلی را منتشر کرد.
کوه ملکمحمد؛ در دی ماه، بولدوزرها در بیابان لوت که در فهرست میراثهای بشری به ثبت رسیده، جادهای کشیدند تا گویا در کوه ملکمحمد، معدنی را بکاوند. اما موج رسانهای در مخالفت با این اقدام، و اعتراضها در فضای مجازی سبب ورود مرجع قضایی به ماجرا و متوقف شدن کار گردید.
الوند؛ اگرچه در این کوهستانِ تمدنساز، تلهکابین گنجنامه موجب تخریب دامنهها و مخدوش شدن چشماندازهای طبیعی و تاریخی منطقه شده، اما جامعهی کوهنوردی و کنشگران همدان با تلاش بسیار توانستهاند در چند مورد به موفقیتهایی در محدودسازی دامنهی تخریبها دست یابند. یکی از عاملهای مخرب، آمدورفت بیضابطهی خودروهای بیراههرو (آفرود) بوده که پیگیریها سبب شد نیروی انتظامی با صدور اطلاعیهای در شهریور ماه، این آمدورفتها در کوهستان الوند را ممنوع اعلام کند.
کار ارزشمند دیگر از سوی فعالان محیط زیست منطقه این بوده که توانستهاند با همکاری مرکز تحقیقات گیاهان دارویی همدان، کاشت گیاه «مُفَرا» (با نام علمی Nepeta crispa) را در چند باغ منطقه ترویج کنند تا برداشت آن از طبیعت کمتر شود.
مهار آتشسوزیهای جنگل و مرتع؛ در سال ۱۴۰۰ همچون سالِ پیش از آن، کوهنوردان طبیعتدوست، و گروههای محلی و مردمی مدافع محیط زیست در همکاری با مأموران سازمان جنگلها و مراتع، آتشنشانی، سازمان محیط زیست، و نیروهای نظامی، بهشکل سازمانیافته و بسیار مؤثر در فعالیتهای مهار آتش مشارکت داشتند. چند هزار تن از هممیهنان با کمکهای مالی خود امکان تهیهی وسایل و تجهیزاتی مانند کفش کوهپیمایی، پوشاک مناسب، آبپاش، و دمنده برای تجهیز مهارگران آتش را فراهم ساختند. در واقع، موضوع تلخ آتش گرفتن جنگلها و مراتع بدل به انگیزهای برای افزایش سرمایهی اجتماعی در امر حفاظت از محیط زیست شد. افراد و انجمنهای بسیاری در این فعالیتها مشارکت داشتند که اگر بخواهیم برای نمونه از چند شخص و انجمن نام ببریم، شایسته است که به بهمن ایزدی (از کانون سبز فارس و گنجهی زیستبوم)، محمد تاجران (از انجمن «به درختان نیاز داریم»)، انجمن سبز چیا (مریوان، کردستان)، انجمن میراث زاگرس (نورآباد فارس)، انجمن آریوبرزن (شهرستان بهمئی، استان کهکیلویه و بویراحمد)، باشگاه کوهنوردی کیان (قلعهتُل، خوزستان) و انجمن سبزگامان گچساران اشاره کنیم.
مخالفت سازمان محیط زیست با جادهی گرمابدر- نور؛ برنامهی ساخت این جاده که از دل پارک ملی لار در البرز مرکزی می گذرد یک بار در دههی هفتاد، یک بار در دههی هشتاد، و بار دیگر در بودجهی سال ۱۴۰۱ مطرح شد. در دو بار اول، مخالفت کارشناسان و کنشگران محیط زیست طرح را لغو کرد. در نشستی که در روز هفتم اسفند در دفتر معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست داشتیم، رضا اقتدار مدیرکل دفتر زیستگاهها و امور مناطق گفت که سازمان با این طرح مخالفت کرده و اجرا نخواهد شد.
افزایش سطح منطقههای حفاظتشده؛ مطابق اعلام علی بالی معاون دفتر مناطق حفاظتشدهی سازمان حفاظت محیط زیست، در سال ۱۴۰۰ قرار شد که هفتصدهزار هکتار به مساحت این منطقهها افزوده شود (که احتمالاً با تصویب شورای عالی محیط زیست در اوایل امسال انجام خواهد شد).
منطقههای حفاظتشدهی مردمی؛ در چند نقطه از کشور، در پی فعالیت و پیشنهاد سازمانهای مردمنهاد و با جلب نظر موافق مسوولان رسمی و مردم محل، قطعههایی از جنگل یا مرتع وضعیت حفاظتشده یا قرق یافتند و در چند مورد با کاشت بذر و نهالهای بومی، در آنها عملیات احیا انجام شد. نمونهی بسیار موفقی از اینگونه عملیات را در منطقهی کوهستانی الگن در استان کهکیلویه و بویراحمد داشتهایم. در الگن، به همت چند جوان (سعید انصاریان و…) که ارتباط بسیار خوبی با جامعهی محلی برقرار ساختهاند، از حدود چهار سال پیش برنامههای حفاظت از یک قطعهی هزار هکتاری با قرق کامل آن اجرا شده که این کار سبب اصلاح قابل توجه بهرهبرداری از منابع طبیعی کل منطقه هم شده است. فقط یک مورد از اثرگذاری فعالان الگن در سال ۱۴۰۰ این بود که دیدبانان محلی و غیردولتی نقش بسیار مؤثری در پایش منطقه و جلوگیری از رخ دادن یا گسترش آتشسوزی داشتند.
پویش زاگرس مهربان؛ این پویش مردمی که بیشتر در استان چهارمحال و بختیاری ریشه دارد، در چند سال اخیر به یکی از پویاترین جنبشها در دفاع از سرزندگی رودخانهها، و مخالفت با انتقال آب و سدسازی بدل شده است. پیگیریهای حقوقی، راهاندازی کارزارهای مخالفت با انتقال آب با حضور گستردهی عموم مردم، برگزاری نشستهای مجازی با حضور چهرههای سیاسی و اجتماعی، و انتشار نشریهی پرمحتوای «بلوط» در فضای مجازی، ازجمله فعالیتهای این پویش بوده است.
باغ گیاهشناسی تهران؛ دکتر حسین آخانی گیاهشناس برجستهی کشور، از سالها پیش پیگیر ایجاد یک باغ گیاهشناسی در داخل شهر تهران بوده است. در مهرماه سال ۱۳۹۳ پیشنهاد او طی نامهای از سوی انجمن کوهنوردان ایران به آقای حقانی رییس کمیتهی محیط زیست شورای شهر تهران داده شد و پیگیریهایی صورت گرفت. چند سال تلاش و رایزنی دکتر آخانی با شورای شهر و شهرداران و رییسان دانشگاه تهران، به امضای تفاهمنامهای میان دانشگاه تهران و شهرداری تهران انجامید و در دوم خرداد ۱۴۰۰ کلنگ احداث باغ گیاهشناسی تهران در زمینی در محدودهی تقاطع بزرگراههای چمران و همت و حکیم به زمین زده شد.
افزایش بسامد واژهی محیط زیست؛ به نظر میرسد در سال ۱۴۰۰ روند گفتگو دربارهی محیط زیست، همچون سالهای گذشته رو به افزایش داشته است. امروزه بیشتر مطبوعات و تارنماها ستونهای محیط زیست دارند، در صدا و سیما برنامههای مختلف دربارهی طبیعت و چالشهای محیط زیستی تهیه و پخش میشود، و در فضای مجازی صدها و شاید هزاران صفحه هست که در این زمینه فرسته (پُست) دارند. دیگر، اصطلاح «محیط زیست» را جمع کوچکی از افراد خاص به کار نمیبرند، بلکه در بیشترِ خانهها و در فضای کسبوکار و محیطهای عمومی هم مردم گاه و بیگاه در این زمینه سخن میگویند. روزنامههای اینترنتی مانند «پیام ما» همهروزه مطالب محیط زیستی منتشر میکنند، و چهرههایی مانند محمد درویش و حسین آخانی و… هر هفته چند فرسته در فضای مجازی و هر ماه چند یادداشت در مطبوعات دارند. گزارشگرانی مانند الهه موسوی، خستگیناپذیر پیگیر تهاجمها به طبیعت هستند و دهها شخصیت دیگر هم در این کارها هستند. یک نتیجهی این افزایش بسامد، کم شدن چشمگیر ریختوپاش زباله در جادهها و تفرجگاههای کشور در مقایسه با سالهای گذشته، و عادت کردن بسیاری از مردم به تفکیک زبالهها است.
شبکهها، کارگاهها، فعالیتهای مختلف؛ «شبکهی ملی تشکلهای محیط زیست و منابع طبیعی» و شاخههای استانی آن، چند هزار انجمن و گروه محلی، «هستهی ملی محیط زیست» و انبوهی از جمعهای دوستانه، با برگزاری کارگاهها و کلاسهای آموزشی، فعالیت برای احیای جنگل و مرتع، آموزش تفکیک زباله، تشکیل تیمهای نجات حیات وحش (مانند تیمی که محمدعلی یکتانیک مدیریت می کند) و راهبری پروژههای مختلف، در کار دفاع از طبیعت کشور هستند و در مجموع بر سیاست عمومی کشور اثرگذار بودهاند. به جرأت میتوان گفت که بار اصلی آموزش محیط زیست بر دوش سازمانهای غیردولتی است که در سال گذشته هم با جدیت (و البته با محدودیتهایی بهعلت شیوع کرونا) به این کار مشغول بودند.
ورود کسبوکارها به موضوع؛ کسبوکارهای کوچک و بزرگ هم به کم و زیاد وارد امر محیط زیست شده و در قالب ایفای «مسوولیت اجتماعی» یا به دلیل علاقه و عِرق شخصی مدیران، از پارهای فعالیتهای محیط زیستی حمایت میکنند. در این زمینه در سال گذشته، خبرهای خوبی مانند فعالیت مسعود صرامی برای پیاده کردن سامانههای صرفهجویی در مصرف آب و انرژی در مجتمعهای تجاری خودش در اصفهان، و حمایت کارخانهی سیمان تهران از مهارگران آتشسوزی جنگل و مرتع، و فعالیت کافههای دوستدار محیط زیست (مانند «کافه فرش» در تهران) شنیدیم.
اعتراضها، کارزارها؛ آگاهی در زمینهی محیط زیست، طبعاً به مطالبهگری میانجامد؛ برگزاری تجمع و اعتراض به فعالیتهای «کوهبَری» (برداشت سنگ و شن و ماسه از کوهها) مانند آنچه که در سال گذشته در چلاو مازندران و کوه چرخهی نطنز و کلمرز شهرستان کهنوج شاهد بودیم، و انتشار دهها کارزار (کمپین) جمعآوری امضا، نشانگر این هستند که مردم عادی دیگر نسبت به تخریب محیط دور و بر خود بیاعتنا نیستند.
موضوع حیوانات ولگرد؛ در سال گذشته، جمعی از کنشگران محیط زیست به مقابلهی جدی با موضوعِ انحرافی غذارسانی به سگ و گربههای رهاشده در کوه و دشت و محیطهای مسکونی پرداختند. جریان مخرب غذارسانی که به غلط بهعنوان «حمایت از حیوانات» معرفی شده، عملی است غیراصولی و غیرقانونی که بهداشت مردم و سلامت حیات وحش را شدیداً به خطر میاندازد. روشنگریها و اقدامهای قانونی کنشگران محیط زیست در این زمینه، سبب چالاکسازی مسوولان در برخورد با قضیهی رهاسازی سگ در طبیعت و غذارسانیهای غلط شده است.
چند مورد دیگر؛ من در یادداشتی با عنوان «تقدیر از اقدامهای محیط زیستی مسوولان» در خبرآنلاین ۲۷/۱۱/۱۴۰۰ چند اقدام بسیار مهم دیگر در حفاظت از میراثهای طبیعی کشور (آزادسازی بخشهایی از حریم رودخانهها و ساحلها، لغو مجوز تلهکابین ناهارخوران، طرح ساماندهی ساختوساز در حریم روستاها و مقابله با زمینخواری) را که در سال ۱۴۰۰ انجام شده، یادآور شدهام.
و یکی دو موردِ شخصی؛ از آنجا که به قول معروف در هر تهدید، فرصتی هم هست، من در فراغتی که بهعلت همهگیری کرونا از گرفتاریهای معیشتی داشتم، توانستم مجموعهای از چند مقاله و یادداشتهای خودم با موضوعهای محیط زیست، محیطهای کوهستانی، و کوهنوردی را در قالب یک کتاب با عنوان «کوهنوشتهها» به چاپ برسانم. کتاب دیگری با عنوان «سرطناب» را که دوستم ابراهیم نوتاش ترجمه کرده بود و از رمانهای کوهنوردی پرفروش جهان است، در همین سال ویرایش کردم و به چاپ رساندیم. همچنین چاپ هشتم کتاب دیگرم با عنوان «طبیعتپیمایی بی ردپا» را که در اواخر سال ۹۹ از چاپخانه بیرون آمده بودم، کلاً به فروش رساندیم.