چرا عید نوروز باید بماند؟
در کوتاهه پیشین به اختصار، علاوه بر وجه انسجامبخشی و همگراسازی نوروز، بر سه پیام مهم آن انگشت نهاده شد با این تأکید که پیام ادیان آسمانی هر سه آنها را در سرلوحه آموزه های خود داشتهاند؛ مهرورزی، ایثارگری و صله رحم. هیچ دینی نمیتواند نسبت به این سه عنصر مهم اخلاقی انسانی بیتفاوت باشد تا چه رسد که بخواهد به رد و نفی آنها روی کند. مهرورزی و دوستی بنیان روابط انسانی و بالاترین سطح اخلاق و ایثار، تعاون و از خودگذشتگی والاترین فضیلت اخلاقی و روی دیگر مهر و محبت و در نهایت دید و بازدید از یکدیگر(صله رحم) تجلی آنهاست که در پوششهای نو، خانهتکانی و دورافکنی زشتیها و کدورتها دنبال میشود، اما بر رهاوردهای پیشین نوروزی، دو ارزش مهم دیگر باید مورد عنایت قرار گیرد که هر یک به تنهایی میتواند در ارجمندی پدیدهی اجتماعی به کار آید؛ لذت و شادی.
با همه پیچیدگی که در معنای لذت وجود دارد، دو نکته مورد قبول اهل اندیشه است؛ یکی آنکه لذت با طبع انسان و طبیعت هستی سازگارتر است، چنانکه درد و الم که در نقطه مقابل آن قرار دارد، با طبع و طبیعت در ستیز و ناسازگاری است. لذت خواستنیتر و مطلوبتر است،..
در کوتاهه پیشین به اختصار، علاوه بر وجه انسجامبخشی و همگراسازی نوروز، بر سه پیام مهم آن انگشت نهاده شد با این تأکید که پیام ادیان آسمانی هر سه آنها را در سرلوحه آموزه های خود داشتهاند؛ مهرورزی، ایثارگری و صله رحم. هیچ دینی نمیتواند نسبت به این سه عنصر مهم اخلاقی انسانی بیتفاوت باشد تا چه رسد که بخواهد به رد و نفی آنها روی کند. مهرورزی و دوستی بنیان روابط انسانی و بالاترین سطح اخلاق و ایثار، تعاون و از خودگذشتگی والاترین فضیلت اخلاقی و روی دیگر مهر و محبت و در نهایت دید و بازدید از یکدیگر(صله رحم) تجلی آنهاست که در پوششهای نو، خانهتکانی و دورافکنی زشتیها و کدورتها دنبال میشود، اما بر رهاوردهای پیشین نوروزی، دو ارزش مهم دیگر باید مورد عنایت قرار گیرد که هر یک به تنهایی میتواند در ارجمندی پدیدهی اجتماعی به کار آید؛ لذت و شادی.
با همه پیچیدگی که در معنای لذت وجود دارد، دو نکته مورد قبول اهل اندیشه است؛ یکی آنکه لذت با طبع انسان و طبیعت هستی سازگارتر است، چنانکه درد و الم که در نقطه مقابل آن قرار دارد، با طبع و طبیعت در ستیز و ناسازگاری است. لذت خواستنیتر و مطلوبتر است، مگر آن که انسانی از اعتدال جسمی و روحی بیرون باشد و خودخواسته خود را در درد و عذاب بیفکند، مثل ملامتیه در تاریخ که البته از غیر راه درست باز لذت را جستجو میکند. دوم آن که لذت غیر از هوسرانی و گناهآلودگی است و ملازمهای میان آنها وجود ندارد، هر چند برخی میکوشند تا آنها را یکی نشان دهند.
لذتبری صحیح از نیازهای زیستی آدمی است و اگر این احساس در او نباشد، همگرایی با دیگران و تداوم زندگی دچار اختلال میشود. نوروز و آیینهای آن بهترین لذتها را برای انسان به ارمغان میاورد؛ از لذت نوپوشی و نظیفی و خوشبویی تا باهمبودگی و گپ و گفتهای دوستانه و خوشایند تا شکرگزاریها و عبادتهای فردی و جمعی که آشکارا در این ایام دیده میشود. شاید از همین روست که در روایت آمده است در این روز غسل کنید، لباسهای زیبا بپوشید و با بهترین عطرها خود را خوشبو کنید و روزه بدارید.(۱)
کاموری از نعمتهای الهی خود شکرگزاری به درگاه اوست و نوروز بهترینفرصت را برای چنین پاسداری از دادههای الهی را فراهم میسازد و چنین لذتی ستودنی است و ارجمند، اما در کنار شادکامی و لذت، شادی و سرور دیگر چیزی است که در ایام نوروز عائد مردم میشود و باید آن را گرامی داشت. البته در نگاه کسانی که تفسیر غلطی از زندگی داشته و آن را با درد و رنج اختیاری تعریف میکنند، این سخن پذیرفتنی نخواهد شد، ولی در نگره اسلامی و انسانی که از خرد آدمی پشتیبانی میشود، شادی و نشاط اصل اولی و غم و درد امری عارضی است، از این رو باید برای داشتن شادیکوشید، اندوه بناچار و ناخواسته بر آدمیان عارض میشود. شاید روایتی از امام علی(ع) که میگوید هفت روز هر ماه نحس است و در آن ایام باید از سرور و سفر در آنها پرهیخت،(۲) اشارهای به همین نکته باشد که بیش از سهچهارم ایام مناسب شادیکردن است و نباید با بهانههایی عرصه شادی را تنگ کرد و آدمیان را از آن نعمت محروم کرد.
نوروز ایام شادی است، به همین سبب در متون مذهبی ما بر این رویه تأکیدی جدی رفته و حتی آیینهایی برای آن ذکر شده است. برآیند آنها، عید بودننوروز و شادیخواهی از آن است؛ نوروز، روز اخذ میثاق از بندگان برای یکتاپرستی و تدین به دیانت آسمانی،(۳) روز ساخته شدن کشتی نوح،(۴) روزشکستن بتها توسط حضرتابراهیم،(۵) روز شکستن بتهای کعبه به دست امامعلی(ع)،(۶) روز غدیرخم و بیعت با آنحضرت(۷) و حتی روز ظهورامامزمان(۸) و …دانسته شده که همگی مایه شادی و سرور انسانهای دیندار است.
عید نوروز گر چه ریشه در فرهنگ و تاریخ ایرانی دارد، ولی از سوی اسلام پذیرفته و در ظرف آن محتوای دینی ریخته شد و به بهترین گونه از آن بهرهبرداری گردید(آیینهای امضایی)، حتی در دورههایی تلاش شد تا آغاز ربیعالاولقمری با آن برابر شود.(۹) اهمیت این روز و ایام، تا بدانجاست که مجلسی بابی از کتاب روایی خود را به تعیین روز، آیینها و رخدادهای آن اختصاص داده و با تعظیم و تجلیل به آن میپردازد،(۱۰) حتی به بهانه آن، نام روزهای هر ماه را پیش کشیده و رویکرد دینمدارانه ایرانیان را در این نامگذاریها میستاید.(۱۱)
ستیز با نوروز، به رغم همه پیامهای بلند و انسانی آن، از سوی برخی از مدعیان، شاید ریشه در گزارشی داشته باشد که در برخی از منابع آمده، بیآنکه در چند و چون آن بحثی علمی صورت گرفته باشد. ذکر شده منصور عباسی از امام کاظم(ع) خواست تا در روز عید نوروز در مراسم تشریفات او شرکت کند. امام با ذکر این که من در سخنانپیامبر(ص) جستجو کردم و تأییدی برای عیدبودن این روز نیافتم، میگوید: عید مذکور از عیدهای فارسیان است که اسلام آن را محو کرده و من چیزی را که اسلام از بین برده، زنده نمیکنم!(۱۲) اما واقعیت آن است که اولا این سخن صرفا یک گزارش است نه روایت،(۱۳) دیگر آن که توضیح ذکر شده با خواسته منصور همساز نیست، چون خلیفه برای امر دیگری از امام طلب همراهی کرده بود، نه پاسداشت نوروز و از همه مهمتر آن چیزی است که مرحوم مجلسی پس از ذکر خبر به آن اشاره کرده و آن را در تعارض با روایتهای دیگر و برخاسته از تقیه، و غیرقابل استناد دانسته که در نهایت شرعی بودن نوروز را نفی میکند.(۱۴) صاحب جواهر نیز در باب استحباب اعمال نوروز، به صراحت گزارش مذکور را طرد میکند.(۱۵)
کوتاه سخن آنکه:
آن چه از روایات اصیل اسلامی برمیآید، مقبولیت و ارزشمندی اینعیدبزرگ است و لاجرم در پاسداشت آن بایدکوشید و بر دهان آنانی که به تعارض افکنی میان آن و دیانت سخن میرانند، خاک پاشید، چون قطعا مخالفت با چنین روزی نمیتواند زاده تشرع یا دینداری باشد.
توضیحات:
۱ .مجلسی، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۸۶.
۲ .گر چه برخی این ایام را به ایرانیان نسبت دادهاند، اما از کلام امام چنین چیزی برنمیآید. گفتهاند: هفت روزی نحس باشد در مهی ، زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج؛ سه و پنج و سیزده با شانزده، بیست و یک با بیست و چهار و بیست و پنج. بحار، ۵۶، ص۱۴۱.
۳٫مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۲۳۷ و ج۵۶، ص۹۱.
۴٫همان، ج۱۱، ص۳۴۲.
۵٫همان، ج۱۲، ص۴۳.
۶٫همان، ج۳۸، ص۸۶.
۷٫همان، ج۳۷، ص۱۰۷.
۸ .همان، ج۵۲، ص۲۷۶ و ص۳۰۸.
۹٫ همان، ج۵۶، ص۱۲۴.
۱۰٫رک: بحارالانوار، ج۵۶، باب بیست و دوم، ص۹۱ تا ۱۴۴.
۱۱٫همان، ج۵۶، ص۱۱۶-۱۱۸.
۱۲٫ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۳۳.
۱۳٫در پاورقی بحار آمده است که گزارش مذکور شرایط حجیت را ندارد. بحارالانوار، ج۵۶، ص۱۰۱.
۱۴٫ مجلسی، بحارالانوار، همان، ج۵۶، ص۱۰۰-۱۰۱.
۱۵٫رک: نجفی، جواهرالکلام، ج۵، ص۴۲.
* عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی