تعارض منافع و توجه به عمل‌گرایی

در تعریف تعارض منافع این چنین گفته اند: «تعارض منافع زمانی به وجود می‌آید که فرد به خاطر موقعیتش وادار شود از بین منافع خود، منافع سازمانش یا منافع گروه‌های دیگر، صرفاً یکی را انتخاب کند»، یا «تعارض منافع به این معناست که در یک موقعیت، منافع و ترجیحات فردی شخص با وظایف و تعهدات حرفه‌ای‌اش در تضاد و تعارض قرار بگیرد».
در مدیریت و به ویژه اداره کشور بسیاری از مشکلات مربوط به تعارض منافع و آنچه بیشتر مطرح است تعارض منافع مادی است.
اما تعارض منافعِ بالاتر از مادی آنجاست که فرد یا جمعی ممکن است دنبال تعارض منافع نباشد یا جمعی دیگر از وجود او یا آنها سوء استفاده کنند. در اینصورت او میل به قدرت و تمایل به شهرت و احترام دارد. بسیاری از افراد دوست دارند مورد توجه و آدمی باشند که مورد ستایش و احترام قرار گیرند.
حکومت و مدیریت گاهی برای قدرت طلبی، منفعت جویی و حتی ارضای خواهش نفسانی از قبیل جاه طلبی و احترام خواهی با این روایت که می گوید آخرین چیزی که از دل راستگویان بیرون می آید دوستی جاه و مقام است (آخر مایخرج من قلوب الصدیقین حب الجاه) هم می خواند. اینجاست که گفتار و رفتار علی درس آموز اس..

در تعریف تعارض منافع این چنین گفته اند: «تعارض منافع زمانی به وجود می‌آید که فرد به خاطر موقعیتش وادار شود از بین منافع خود، منافع سازمانش یا منافع گروه‌های دیگر، صرفاً یکی را انتخاب کند»، یا «تعارض منافع به این معناست که در یک موقعیت، منافع و ترجیحات فردی شخص با وظایف و تعهدات حرفه‌ای‌اش در تضاد و تعارض قرار بگیرد».

در مدیریت و به ویژه اداره کشور بسیاری از مشکلات مربوط به تعارض منافع و آنچه بیشتر مطرح است تعارض منافع مادی است.

اما تعارض منافعِ بالاتر از مادی آنجاست که فرد یا جمعی ممکن است دنبال تعارض منافع نباشد یا جمعی دیگر از وجود او یا آنها سوء استفاده کنند. در اینصورت او میل به قدرت و تمایل به شهرت و احترام دارد. بسیاری از افراد دوست دارند مورد توجه و آدمی باشند که مورد ستایش و احترام قرار گیرند.

حکومت و مدیریت گاهی برای قدرت طلبی، منفعت جویی و حتی ارضای خواهش نفسانی از قبیل جاه طلبی و احترام خواهی با این روایت که می گوید آخرین چیزی که از دل راستگویان بیرون می آید دوستی جاه و مقام است (آخر مایخرج من قلوب الصدیقین حب الجاه) هم می خواند. اینجاست که گفتار و رفتار علی درس آموز است:

او می گوید این حکومت شما که با اجماع مرا بر آن گمارده اید از کفش وصله پینه خورده ارزشش کمتر است مگر آنکه اقامه عدل کنم و حق مظلومی را بستانم و ظالم را بر سر جایش بنشانم.

بسیاری فقط بخش اول آن را می گیرند و اظهار می کنند علی دنبال حکومت نبود در حالیکه ادامه سخن ایشان به عملگرایی توجه دارد و نشان می دهد که او در عین حالیکه مخالفت با تعارض منافع را به اوج می رساند اما بر عملگرایی هم بسیار تأکید می کند. اصل روایت چنین است:

ابن عباس می گوید روزی ، امام علی “علیه السلام” در حالی که با دست خویش، کفش کهنه اش را پینه می زند پرسیدند که قیمت این کفش چقدر است؟ عرض کردم : هیچ! فرمودند : به خدای سوگند که ارزش این کفش کهنه در نظر من، از حکومت و امارت بر شما بیشتر است، مگر آنکه به وسیله ی آن، عدالتی را اجرا کنم یا حقی را به صاحب حقی برسانم، یا باطلی را از میان بردارم:’و الله لهی احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلاً

این نشان می دهد که حکومت ابزار است ابزار اقامه عدل. ظلم هم انواع و اقسامی دارد و نباید آن را به ستم های فردی محدود کرد هر عمل خلافی در هرسطحی و توسط هر فرد یا سازمانی که بر خلاف مصالح جمعی در کشور صورت گیرد ظلم و ناروا است. هر چه ظلم بزرگتر باشد دفعش هم اهمیت بیشتری دارد. با پیشوایان ظلم و ستم مبارزه کردن و سرچشمه آن را خشکاندن از اوجب واجبات است.

پس عدل اصل و خدمت به مردم و مبارزه با ستم در هر سطح آن مطلوب است به شرط آنکه توانایی آن باشد. آدم ناتوان باید جایش را به آدم توانا بدهد. هر کس بداند از او بهتر کسی برای انجام وظیفه هست باید صحنه را خالی کند. اما اگر نداند کسی هست یا خود را توانمند بداند ترک مسئولیت هم گناه بزرگی است و علی علیه السلام این چنین کرد و تا آخر عمر از کیان حکومت خویش دفاع کرد.

عدل اصل است و اقامه عدل باید خواست مردم باشد و توسط آنها تحقق پیدا کند. همچنانکه اسلحه ابزار است خود حکومت هم ابزار است و اگر کسی آن را طلب می کند باید برای اقدمه عدل باشد و این با آیه ۲۵ سوره حدید همخوان است که:

لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ وَأَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِیَعلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است

بنابراین مردم همه کاره اند و باید حکومتی را تعیین کنند تا با برنامة زماندار قسط و عدل برپا کند.

۶۵۶۵