خط و نشان برای کنشگران مدنی؛ بیعلاقگی سیاست به محیط زیست
نتیجهی این کمبود و البته نتیجهی بهروز نشدن شیوههای محیطبانی، و فساد اداری که در همهی عرصههای مدیریتی به چشم میخورد، این بوده که بیشتر منطقههای حفاظتشدهی کشور فقط روی کاغذ چنین عنوانی دارند و با استانداردهای حفاظت فاصلهی بسیار دارند. بسیاری از منطقههای “چهارگانه”ای که زیر مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست هستند، عرصهی چرای بیرویهی دام، معدنکاری، راهسازی، سد سازی، طرحهای نفت و گاز، شکار قاچاق، آمدورفت بیضابطهی مردم، علفچینی، چوببُری، و دیگر مداخلههای مخرباند.
نتیجهی دیگر کمبود محیطبان، افزایش آسیبپذیری این نیروهای تلاشگر بوده است. در همهی منطقهها، میتوان سیاههای از درگیریهای خونینِ محیطبانان و جنگلبانان با تجاوزگران فراهم ساخت. ضربوشتم و حتی کشتن محیطبانان، آتش زدن موتور یا خودروی آنان، و تهدید خانواده و خانه… اتفاقهای نادری برای حافظان طبیعت ایران نبوده است.
این که در چهل و چند سال گذشته، با وجود دو و نیم برابر شدن جمعیت کشور و افزایش سطح منطقههای حفاظتشده (هر چند که افزایشی بیپشتوانه و صرفا کمیتی بوده) شمار محیطبانان افزایش چندانی نداشته، نشانه..
نتیجهی این کمبود و البته نتیجهی بهروز نشدن شیوههای محیطبانی، و فساد اداری که در همهی عرصههای مدیریتی به چشم میخورد، این بوده که بیشتر منطقههای حفاظتشدهی کشور فقط روی کاغذ چنین عنوانی دارند و با استانداردهای حفاظت فاصلهی بسیار دارند. بسیاری از منطقههای "چهارگانه"ای که زیر مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست هستند، عرصهی چرای بیرویهی دام، معدنکاری، راهسازی، سد سازی، طرحهای نفت و گاز، شکار قاچاق، آمدورفت بیضابطهی مردم، علفچینی، چوببُری، و دیگر مداخلههای مخرباند.
نتیجهی دیگر کمبود محیطبان، افزایش آسیبپذیری این نیروهای تلاشگر بوده است. در همهی منطقهها، میتوان سیاههای از درگیریهای خونینِ محیطبانان و جنگلبانان با تجاوزگران فراهم ساخت. ضربوشتم و حتی کشتن محیطبانان، آتش زدن موتور یا خودروی آنان، و تهدید خانواده و خانه… اتفاقهای نادری برای حافظان طبیعت ایران نبوده است.
این که در چهل و چند سال گذشته، با وجود دو و نیم برابر شدن جمعیت کشور و افزایش سطح منطقههای حفاظتشده (هر چند که افزایشی بیپشتوانه و صرفا کمیتی بوده) شمار محیطبانان افزایش چندانی نداشته، نشانهای است بر بیعلاقگی درونیشدهی سیاستمداران کشور به امر محیط زیست. از اینرو ما به "سیاستبان"هایی از جنس کنشگران مدنی شامل مردمان ساده، روزنامهنگار، دانشگاهی، حقوقدان، و… نیاز داریم تا هم رفتارهای مردان و زنان سیاسی کشور را پایش کنند و هم به ایشان ضرورت حفظ آب و خاک و هوای سرزمین را گوشزد کنند و راه و چاه این کار را نشان دهند. اما تا کنون قضیه برعکس بوده و سیاسیکاران بودهاند که برای عموم مردم و ازجمله برای کنشگران مدنی تعیین تکلیف کردهاند و هر جا که خواستهاند، برایشان خطونشان هم کشیدهاند.
مردان سیاسی ما، در سیاست خارجی با پی گرفتن موهومات و در سیاست داخلی با مسأله کردن چیزهایی که اصلا مسأله نیستند (مانند موضوع حجاب) چنان خودشان و کشور را درگیر بحرانهای هر روزه کردهاند که نتوانستهاند به موضوع محیط زیست که امری بیننسلی است، بپردازند. بگذریم که محفلهای سوءاستفادهگر از این غفلت برای تاراج منابع ملی و ثروتاندوزی شخصی بهره میبرند و سیاستمداران را با دروغهایی همچون ضرورت توسعه و ایجاد اشتغال، در نابودسازی محیط زیست تشویق میکنند. طرحهایی مانند احداث پتروشیمی در نزدیکی ذخیرهگاه زیستکرهی میانکاله یا راهاندازی تلهکابین در ذخیرهگاه جنگلی امینآباد فیروزکوه و جنگلهای شمال، و یا غارت منابع آب زیرزمینی و روانابها با توسعهی کمیتی کشاورزی، فقط دو سه نمونه از این طرحهای بهاصطلاح توسعه و اشتغالاند.
اگر بخواهیم تمدن و فرهنگ ایرانزمین به شکل سرافرازانه ادامه یابد، و اگر بخواهیم شکوه و زیبایی چشماندازهای میهن که ضامن دلبسته شدن به این آب و خاک و جلوگیری از فرار مغزها و سرمایهها است حفظ شود، باید شمار محیطبانان و سیاستبانان افزایش یابد و شرایط کنشگری مقتدرانه و بیخطر آنان فراهم گردد.
*کنشگر محیط زیست
۲۳۳۲۳۳