دهه هشتادی ها از منظری دیگر

موارد پخش شده به حدی غیر جذاب بود که بزرگتر ها هم به تماشای برنامه کودک می نشستند تا شاید کمی تفریح کرده باشند. تلویزیون بود و اخبار جنگ و تشییع جنازه و ختم وعزاداری. سریالهایی مثل هزاردستان و اوشین و….شهر را به تعطیل می کشاند تا مردم زود تر به تماشا بنشینند.ولی تعداد سریال ها کم و محدود بود.
مردم آرام آرام به ویدئو روی آوردند که تحریم شد و حرام و قاچاق شد و بگیر وببند و…..ولی بی فایده بود. سال ها مردم فیلم شعله هندی و… را دیدند و وقتی مسئولین فرهنگی بیدار شدند که تا حد زیادی کار از کار گذشته بود! ولی آمدند و حمایت کردند و سریالهایی را ویدیویی ساختند و تا حدی عده ای را راضی کردند ولی ذائقه عده کثیری را نتوانستند تغییر دهند. تا این که داستان ماهواره به میان آمد . ماهواره ممنوع شد و دیش و رسیور قاچاق و انچه میدانید به پشت بام خانه های مردم رفتند و دیش و ابزار مصادره و معدوم شد تا این که دیدند گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آن که هست گیرند پس آرام آرام تسلیم شدند.
نسل دهه ۶۰ و ۷۰ از نظر تفریح و شادی رنج کشیدند و ما متوجه نشدیم. دختران به خاطر اصلاح ابرو و …از مدرسه اخراج شدند ..

موارد پخش شده به حدی غیر جذاب بود که بزرگتر ها هم به تماشای برنامه کودک می نشستند تا شاید کمی تفریح کرده باشند. تلویزیون بود و اخبار جنگ و تشییع جنازه و ختم وعزاداری. سریالهایی مثل هزاردستان و اوشین و….شهر را به تعطیل می کشاند تا مردم زود تر به تماشا بنشینند.ولی تعداد سریال ها کم و محدود بود.

مردم آرام آرام به ویدئو روی آوردند که تحریم شد و حرام و قاچاق شد و بگیر وببند و…..ولی بی فایده بود. سال ها مردم فیلم شعله هندی و… را دیدند و وقتی مسئولین فرهنگی بیدار شدند که تا حد زیادی کار از کار گذشته بود! ولی آمدند و حمایت کردند و سریالهایی را ویدیویی ساختند و تا حدی عده ای را راضی کردند ولی ذائقه عده کثیری را نتوانستند تغییر دهند. تا این که داستان ماهواره به میان آمد . ماهواره ممنوع شد و دیش و رسیور قاچاق و انچه میدانید به پشت بام خانه های مردم رفتند و دیش و ابزار مصادره و معدوم شد تا این که دیدند گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آن که هست گیرند پس آرام آرام تسلیم شدند.
نسل دهه ۶۰ و ۷۰ از نظر تفریح و شادی رنج کشیدند و ما متوجه نشدیم. دختران به خاطر اصلاح ابرو و …از مدرسه اخراج شدند و کیف هایشان بازرسی شد تا مبادا فیلم و سی دی و لوازم آرایش و عکس با خود داشته باشند. لباس های فرم مدارس با رنگهای سرمه ای و مشکی و قهوه ای و حداکثر طوسی الزام شد و جاسوس بازی در مدارس به اوج رسید.

که ما دخیل بودیم و متوجه نبودیم چه می کنیم و…. مجموعه این موارد متولدین دهه های ۵۰ به بالا را با خاطرات غم انگیز و زجر آوری همراه کرد که ما متوجه نبودیم و آنها را بیش از آنکه دلالت و هدایت و حمایت کنیم به علت ناتوانی اجبار کردیم .
این نسل در تربیت فرزندانش کوشید تا کمبود های زمان خود را جبران کند. نسبت به والدین خود کم تر به فرزندان سخت گرفت و به انها آزادی داد در حالی که درمواردی این آزادی ها به حق و در مواردی هم این آزادی ها بیش از حد معقول بود.
اینک عصیان جدیدی شکل گرفته و این عصیانگران نهایتا راه پدران و مادران خود را پیش خواهند برد یعنی بگیر و ببند های حجاب و لباس و…همانقدر موثر خواهد بود که مقابله با ویدیو و ماهواره موثر بود. به موازات مسائل فرهنگی بحث سیاسی نیز همین مسیر را طی کرد.

از برنده شدن انتخابات توسط اسامی لیست مشترک احزاب حزب اللهی شروع شد تا انشقاق و تبدیل به "یون" و " یت" شدن و عبور از حزب جمهوری و خط ۳ و….نهایتا اولین عصیان در ۲خرداد ۷۶ اتفاق افتاد و بعد در انتخابات مجلس ششم. آنگاه الک ریز شورای نگهبان و مداخلات بعضی نهاد ها به عصیان جدیدی در انتخابات۸۴ منتهی شد و نهایتا در ۹۲ به شیوه دیگری رخ نمود. البته مجال سخن نیست که تمام انتخابات های این سال ها موشکافی شود. دراین مرحله به جای اصلاح روش الک تنگ تری به کار گرفته شد تا فنر انرژی زای حرکات اجتماعی فشرده شود و جوانان تربیت شده در دامان مادران و پدران دهه ۶۰ و ۷۰ از همه عبور کنند و خواسته هایی داشته باشند که نظام فعلی به راحتی با آن نتواند بسازد.

ابزار به کارگیری برای مقابله با این حرکات و خواسته ها نه خشونت است و نه بگیر و ببند ونه جامعه را دوشقه کردن و روبروی یکدیگر قرار دادن که اگر هم موثر باشد مسکن‌موقتی است و حرکات بعدی دامنه دار تر خواهد بود. راه حل پذیرش اشتباهات گذشته و استدلال صحیح بودن بخشی از روش های های ماضی و مهربانی و عطوفت است. ( البته این نسل به سادگی اقناع نمی شود و با سخنرانی و خطابه های تکراری به نتیجه نمی رسد)

کوتاه سخن این که باید تدبیر جدیدی اندیشید تا آینده ایران تضمین شود. هر روز با خود تکرار کنیم که مرغ فقط یک پا ندارد.

۶۵۶۵