درسهایی برای مذاکره
چه از کیسینجر خوشمان بیاید یا نه، او یکی از بزرگترین مذاکرهگران است و از این رو لازم است با وجود همه خصومتها و رقابتها او و روشهایش را بخوبی فرا گیریم. او که اخیراً عمرش سه رقمی شده است شاید پر تاثیرترین سیاستورز آمریکایی باشد. در مذاکرات مهمی از جمله عادیسازی رابطه چین-آمریکا، مذاکرات دوره جنگ سرد، استقلال زیمباوه، جنگ ویتنام، محدودسازی سلاحهای استراتژیک (مشهور به پیمان سالت)، کمپ دیوید، مذاکرات دمشق- تلآویو نقشآفرین بوده است. این نظریهپرداز و کنشگر یهودی، مورد مشاوره تمام دولتهای بعدی هم بوده است و کادرهای تربیت یافته او در مناصب مهم حضور داشتهاند. درست است که خاستگاه او جمهوریخواه است اما همچنان که گفته شد حتی دمکراتها هم خود را بینیاز از رایزنی با او نمیدیدهاند. میدانیم جمهوریخواهان اصولاً شجاعتر و عملگراترند. دموکراتها مشغول سخنرانی و بیانیه و ارزشهای حقوق بشری!. عمده نقاط مثبت و منفی عطف آمریکا در دوره ابرقدرتی نیز در زمان حضور جمهوریخواهان در کاخ سفید رقم خورده است.
این کتاب توسط سه استاد دانشگاه هاروارد نوشته شده و از یک روشمندی علمی برخوردار است، به نح..
چه از کیسینجر خوشمان بیاید یا نه، او یکی از بزرگترین مذاکرهگران است و از این رو لازم است با وجود همه خصومتها و رقابتها او و روشهایش را بخوبی فرا گیریم. او که اخیراً عمرش سه رقمی شده است شاید پر تاثیرترین سیاستورز آمریکایی باشد. در مذاکرات مهمی از جمله عادیسازی رابطه چین-آمریکا، مذاکرات دوره جنگ سرد، استقلال زیمباوه، جنگ ویتنام، محدودسازی سلاحهای استراتژیک (مشهور به پیمان سالت)، کمپ دیوید، مذاکرات دمشق- تلآویو نقشآفرین بوده است. این نظریهپرداز و کنشگر یهودی، مورد مشاوره تمام دولتهای بعدی هم بوده است و کادرهای تربیت یافته او در مناصب مهم حضور داشتهاند. درست است که خاستگاه او جمهوریخواه است اما همچنان که گفته شد حتی دمکراتها هم خود را بینیاز از رایزنی با او نمیدیدهاند. میدانیم جمهوریخواهان اصولاً شجاعتر و عملگراترند. دموکراتها مشغول سخنرانی و بیانیه و ارزشهای حقوق بشری!. عمده نقاط مثبت و منفی عطف آمریکا در دوره ابرقدرتی نیز در زمان حضور جمهوریخواهان در کاخ سفید رقم خورده است.
این کتاب توسط سه استاد دانشگاه هاروارد نوشته شده و از یک روشمندی علمی برخوردار است، به نحوی که خود کیسینجر -که تاکنون چندین کتاب درباره او نوشته شده- اقرار میکند که شیوه پژوهشی و رویکرد این کتاب در بین همه آثار پیشین، منحصر به فرد است. این کتاب، خواندنی است؛ بویژه برای علاقمندان پشت صحنههای روابط بینالملل، دیپلماتها و مذاکرهگرها (چه در حوزه سیاسی و چه تجاری).
کیسینجر تا پیش از آن که در کسوت مامور دولت درآید، استاد دانشگاه هاروارد بوده است. سپس مشاور امنیت ملی نیکسون و سپس با حفظ سمت، وزیر خارجه او شده است. نحوه پیوستن او به نیکسون هم جالب است. کیسینجر در کمپین انتخاباتی نلسون راکفلر، رقیب قدرتمند نیکسون در مبارزات داخلی حزب جمهوریخواه حضور داشته است اما وقتی نیکسون نامزد نهایی حزب میشود و در انتخابات ۱۹۶۸ به ریاست جمهوری میرسد، از کیسینجر دعوت به همکاری میکند. او به قدری به رئیس جمهور نزدیک میشود که بسیاری از ایدهها (از جمله عادی سازی رابطه چین- آمریکا در سفر مخفیانه از اسلامآباد به پکن) در بیاطلاعی محض وزارت خارجه صورت میگیرد. بعدها با حفظ سمت، وزیرخارجه هم میشود و پس از رسوایی واترگیت که منجر به استعفای نیکسون در ۱۹۷۴ شد همکاری با فورد، معاون نیکسون را که اینک رئیس جمهور شده بود ادامه میدهد. پس از پایان جنگ ویتنام، در فرایندی پرچالش، جایزه صلح نوبل هم گرفت که با اعتراض و استعفای دو عضو ژوری مواجه بود!
درسهایی که میتوان از این مذاکرهگر آموخت به طور خلاصه به شرح زیر است:
- مذاکره استراتژیک دارای ۵ مولفه است: تمرکز طولانی مدت، دید زاویه باز، طرح دارای عناصر مستقیم و غیرمستقیم، طرح انطباقپذیر و شهرت برای اعتبار.
- او از هر دو رویکرد الهیاتی و روانپزشکانه فاصله میگیرد. رویکرد اول، مانع از مذاکره با روسها و چینیهای خدا نشناس بود و رویکرد دوم کاملاً آشتیجویانه است که میتواند مغایر منافع ملی باشد.
- او قواعد بازی در شطرنج پیچیده ژئوپلیتیک را بر دو بال میبیند: هم استراتژیک و هم واقعبینانه. ضمنا آشکارا از تمرکز بر پیشبرد اصول یا آرمانها با ابزارهای بِلاغی (سخنرانی و شعار) و تهی از یک استراتژی واقعبینانه فاصله میگیرد.
- او مذاکرهای را موفق میداند که همزمان از دو ابزار «دور از میز مذاکره» و «سر میز مذاکره» برخوردار باشد. همان که در ادبیات داخلی به «دیپلماسی و میدان» تأویل شده است. مثلا در گرماگرم مذاکرات با دولت ویتنام شمالی، بزرگترین عملیات بمباران هوایی جنگ ویتنام صورت میپذیرد تا طرف مقابل با همه سرسختی خود مجبور به بله گفتن در پای میز مذاکره شود.
- از رویکرد مذاکراتی بیسمارک صدراعظم اسطورهای امپراطوری پروس، درس گرفته است.
- برای او مهم بود که در مذاکرات، از آمریکا تصویری انعطافپذیر ارائه شود تا اگر بعداً لازم شد هرگونه پاسخ نظامی سخت آمریکا، مقبول و دلپذیر جلوه کند.
- در مذاکرات چند طرفه که به تسلط و هوشمندی بیشتری نیاز است، توفیق داشته است.
- مثالهای متعدد از رویکردهای بینافردی و انتخابهای تاکتیکی که رویکرد کیسینجر را تشکیل میدهد، در این کتاب میبینیم.
- او در مذاکرات، اولا با تیمی چابک ظاهر میشد تا بتواند محرمانگی را کنترل کند؛ ثانیا جزئیات موضوع را مطالعه میکرد و اطلاعات به روز داشت. به علاوه فضا را با تکنیکهای بین فردی از جمله صمیمیت، همدلی و مزاح میساخت.
- به دو رکن مذاکره توجه داشت: کوچکنمایی موضوع اصلی و بزرگنمایی طرف مذاکره. تا بتواند فضای مذاکرات مستمر را به نفع موضوع اصلی پیش ببرد.
- رویکردهای زیر در روش او برجسته است:
۱٫ پرورش بینشی عمیق نسبت به طرف مقابل به عنوان شخص حقیقی
۲٫ مناسبسازی و ایجاد روابط مهم.
۳٫ ارائه پیشنهادها و امتیازات
۴٫ درگیر شدن در سخن پردازی و ابهام سازنده
۵٫توافق ضمنی (بی سر و صدا)
۶٫ پافشاری و ایجاد نیروی پیشران
۷٫ استفاده از دیپلماسی رفت و برگشتی (سفرهای پی در پی)
۸٫ اتخاذ سیاستهای پنهانکاری، فرایند متمرکز و ایفای نقش شخص مسلط
- عظمت کار کیسینجر در ایجاد رابطه پکن-واشینگتن آنجا ظاهر میشود که تا پیش از ورود او مجموعا ۱۳۴ نشست بیحاصل بین طرفین و در ورشو تشکیل شده بود. به قول کیسینجر «هر جلسه نیازمند صدور بیانیهای بود که به طرز دردناکی توسط دیوانسالاری اداری دولتی و اشارات کشورهای دوست، خالی و بیاثر شده بود. سپس سفیر ما بیانیه خود را میخواند. او پاسخی دریافت میکرد که بیشک توسط رویههای مشابه تولید شده بود. صلاحدیدِ مُجاز سفرا فراتر از چند سوال و جواب مشخص نبود. در جلسه بعدی، آنها پاسخی را که در پایتختهای مربوطه از نو تهیه شده بود، میخواندند. همه چیز زمان میبرد و هیچ کاری پیش نمیرفت و هیچ کس به جایی نمیرسید».
او کنفراسها را هم عملا بیحاصل میداند. از دید او کنفرانسهای دیپلماتیک به نمایشنامههای پیچیدهای تبدیل میشوند که به دنبال تاثیرگذاری و جلب افکار عمومی در سایر کشورها هستند. آنها بیشتر به میز خطابه برای تبلیغات میمانند تا ابزاری برای مذاکره.
به رغم تصوری که از آمریکاییها در توجه یکپارچه به منافع ملی فارغ از رقابتهای حزبی وجود دارد اما در این کتاب، مثالهایی از ترجیح منافع حزبی و شخصی بر منافع ملی دیده میشود. از جمله: نیکسون در مذاکرات طرفین جنگ داخلی ویتنام، مقامات ویتنام جنوبی را متقاعد کرده بود که توافق را رد کنند زیرا در دولت او شرایط بهتری به دست میآورند و متقابلا سالها بعد سناتور دموکرات به وزیر خارجه ویتنام شمالی اطلاع داده بود که هر امتیازی را که بخواهد میتواند بگیرد، چرا که دولت نیکسون تحت فشار اپوزیسیون داخلی است.
چالشهای امروزی با چالشهای دوران جنگ سرد که در سایه رقابت دو قطبی، صورتبندی میشد به شدت متفاوت است. در آن یکی، تحلیلها سر راستتر بود. اما امروز با حضور قدرتهای نوظهور به ویژه چین، ائتلافهای منطقهای یا همسانان (نظیر بریکس)، بازیگران غیردولتی و مسائل فرامرزی (نظیر گرمایش کره زمین، ویروسهای شیوعپذیر و…) صفحه شطرنج ژئوپلیتیکی، آشفتگی بیشتری یافته است.
این ترجمه، تفاوت و برجستگی خود را در زمانهای نشان میدهد که موارد زیر در بازار ترجمه دیده میشود:
- اضافه کردن چند نکته ناقابل که روح نویسنده هم خبر ندارد (از جمله رسوایی اخیر درباره ترجمه خاطرات وندی شرمن)
- بهرهگیری از گوگل ترانسلیت که زحمت ترجمه را کم میکند!
- تبدیل یک کتاب ۸۰ صفحهای به ترجمهای۴۰۰ صفحهای (به سبک مرحوم ذبیحالله منصوری)
- مترجمانی که ممکن است به زبان مبدا مسلط باشند اما دایره واژگانی محدودی در زبان مادری دارند و از قواعد نحوی فارسی کم اطلاعند و عملا ترجمه تحت اللفظی میکنند.
اما دکتر نوروزپور، دقیق و مسئول و متفاوت است. او به اتکای سابقه بالغ بر دو دهه روزنامهنگاری، روان مینویسد و کتابی جذاب و پرنکته را فراهم آورده است.