ضرورت بازخوانی «اسلام ناب»

عنوان «اسلام» در ترکیب انقلاب اسلامی، بار معنایی بسیار مهمی دارد وانقلاب چالش های متعددی پشت سر گذاشت تا این وصف برای انقلاب اسلامی تثبیت شد، دراول انقلاب، بعضی از اعاظم اصرار داشتند که عنوان اسلام را در ترکیب جمهوری اسلامی به کار نبرید. امام هم اصرارش بر این بود که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» چون اصل ومحور این انقلاب اسلام است.
برای تیبین«اسلام ناب» باید پیشینه تاریخی آن را بررسی کرد. در صد سال گذشته شکاف فکری و هویتی ای که در ایران ایجاد شد هیچکدام از راه حل های مشروطه، شاهنشاهی نیمه مدرن، تجدّدگرایی، ناسیونالیسم، چپ‌گرایی و باستانگرایی، پاسخگوی رفع مشکل نبودند، تفکراسلام گرایی به مثابه راه حل، مورد استقبال ملت واقع شد و با توجه به تجربه های گذشته، این بار بسیار جدّی، پرکار، پرتلاش، با برنامه و آرام آرام، مبنا سازی و نظریه پردازی کرد و توانست همه رقبای خود را از صحنه خارج کند.
پیروزی انقلاب اسلامی، هم پیروزی بر دیدگاه های رقیب بود و هم راه حل برون رفت از شکاف و گسست تاریخی محسوب می شد و نظام برخاسته از آن، یعنی جمهوری اسلامی به عنوان مدل حکومتی، مدیریت زندگی امروز..

عنوان «اسلام» در ترکیب انقلاب اسلامی، بار معنایی بسیار مهمی دارد وانقلاب چالش های متعددی پشت سر گذاشت تا این وصف برای انقلاب اسلامی تثبیت شد، دراول انقلاب، بعضی از اعاظم اصرار داشتند که عنوان اسلام را در ترکیب جمهوری اسلامی به کار نبرید. امام هم اصرارش بر این بود که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» چون اصل ومحور این انقلاب اسلام است.

برای تیبین«اسلام ناب» باید پیشینه تاریخی آن را بررسی کرد. در صد سال گذشته شکاف فکری و هویتی ای که در ایران ایجاد شد هیچکدام از راه حل های مشروطه، شاهنشاهی نیمه مدرن، تجدّدگرایی، ناسیونالیسم، چپ‌گرایی و باستانگرایی، پاسخگوی رفع مشکل نبودند، تفکراسلام گرایی به مثابه راه حل، مورد استقبال ملت واقع شد و با توجه به تجربه های گذشته، این بار بسیار جدّی، پرکار، پرتلاش، با برنامه و آرام آرام، مبنا سازی و نظریه پردازی کرد و توانست همه رقبای خود را از صحنه خارج کند.

پیروزی انقلاب اسلامی، هم پیروزی بر دیدگاه های رقیب بود و هم راه حل برون رفت از شکاف و گسست تاریخی محسوب می شد و نظام برخاسته از آن، یعنی جمهوری اسلامی به عنوان مدل حکومتی، مدیریت زندگی امروزی را به دست گرفت.

امام راحل(ره) اسلام حقیقی را بازسازی کرد و در مقابل این اسلام حقیقی از یک گفتمان اسلام جعلی و بدلی با عنوان اسلام امویان نام برد. اسلام جعلی و بدلی امویان بر زندگی و سرنوشت مسلمانان حاکم شد، آن اسلام بدلی کارکردش این بود که ائمه(ع) را از میان برداشت، با حذف امام علی(ع)، امام حسن(ع) وامام حسین(ع) عملاً اسلام بدلی میدان دار مسلمین شد. انقلاب اسلامی ادعایش این بود که ما در مقابل این اسلام های بدلی انقلاب را ایجاد کردیم و اسمش را گذاشت«اسلام حقیقی» تا انقلاب پیروز شد.

بعد از انقلاب به ویژه در سال ۱۳۶۶ امام به صورت گسترده عنوان«اسلام ناب محمدی(ص)» را جایگزین «اسلام حقیقی» کرد. در ادبیات امام و در منشور روحانیت، امام بسیار گسترده روی این اصطلاح «اسلام ناب» مانور دادند و این کلیدواژه بسیار اساسی و دال مرکزی و نقطه کانونی برای توصیف حقیقت انقلاب، بازسازی و تعریف شد.

نکته بسیار مهم این است که در سده اخیر، راه حل های مختلفی برای اسلام حقیقی مطرح شده بود از جمله سید جمال الدین اسدآبادی با تفاوت گذاری میان اسلام و مسلمانان ایده اسلام واقعی را مطرح می کند. اسلام مشروطیت هم یک راه حل فقیهانه بود .دکتر شریعتی دنبال اسلام علوی و اسلام خون و حماسه در مقابل اسلام صفوی است. جمعی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری، به دنبال تفکیک میان قوانین ثابت از احکام متغیر بودند.آنها می خواستند با سازوکارهای متغییر مشکل انسداد و عقب ماندگی جامعه را حل کنند. می گفتند قوانین اصلی و مبانی و ارزش های بنیادین اسلام ثابت هستند. فرازمانی و کلی و غیر قابل تغییرند، ولی متغیرات بر اساس مصالح و متناسب با زمان و مکان قابلیت اصلاح و انتخاب دارند. در این میان جمعی هم راه حل را در تفکیک میان «اسلام حداکثری و «اسلام حداقلی» دیدند، با این بیان که در عصر حضور، اسلام حداکثری است و در عصر غیبت به حداقل ها اکتفا می شود.

امام راحل دارای شخصیت ذوابعادی است به لحاظ فقهی، فلسفی ،عرفانی، سیاسی و تاریخی صاحب نظر است، قبل از ورود به مبارزه رسمی با حاکمیت طاغوت، به فلسفه و عرفان تمرکز دارد، اما وقتی وارد مبارزه می شود تمرکزش را گذاشت روی فقه و حرف امام این است که مشکل اسلام با فقه حل می شود. باید فقه سیاسی، فقه حکومتی، فقه النظام و… را تقویت کرد و رفت در نجف به این موضوع متمرکز شد، ولایت فقیه را در قالب نظریه سیاسی جایگزین حکومت شاهنشاهی بازسازی کرد.

وقتی شما می گویید ما «انقلاب اسلامی»هستیم، قاعدتاً این «اسلام» را باید تعریف کنید، نمی شود مبهم بگذارید، یک نماد، یک دال، یک تابلو باید شفاف مسیر را نشان دهد تا بتواند شما را هدایت کند. ابعاد معنایی «اسلام» باید شفاف بیان شود. مرزهایش باید مشخص شود که منظور از این اسلام چیست؟

امام راحل مصداق های «آسلام امریکایی» را تعیین و نمادهای «اسلام ناب» در انقلاب اسلامی را هم مشخص کرده اند و ما امروز باید برای بازسازی گفتمان انقلاب اسلامی این نمادها را با شرایط امروز بازخوانی و بازسازی کنیم.

تعبیرهایی امام دارند که «اسلام ناب» را مقابل «اسلام امریکایی» قرار می دهند می گویند اسلام ناب یعنی اسلام اهل بیت(ع)، اسلام ائمه اطهار(ع)، در آغاز وصیت نامه اش هم می گوید ما افتخار می کنیم به اینکه مکتب اهل بیت(ع) هستیم، پیرو مکتب امام صادق(ع) و امام باقر(ع) هستیم، امام به رغم این که مهم ترین شخصیت وحدتگراست و دنبال احیای امت اسلام هست، اما اسلام نابش در درون اهل بیت(ع) هست و اسلام غیر اهل بیت(ع) را«ناب» نمی داند اگرچه در امت سازی دنبال وحدت با همه مسلمانان است.

تعبیرهای دیگری امام برای اسلام ناب دارد مثل «اسلام جهاد وشهادت»، «اسلام مبارز»، «اسلام انقلابی»، «اسلام شهادت در مقابل اسلام قعود، اسارت، ذلت و سازش» و«اسلام تعبّد و معنویت»، در مقابل «اسلام التقاطی و اسلام نفاق»، «اسلام تعقّل» در مقابل «اسلام جهالت».

این ویژگی ها کدها و نمادهای بسیار مهمی هستند. اسلامی که دنیا و آخرت را در کنار هم می خواهد، نه آخرت گرایی صوفیانه و رهبانیت را ترویج می کند و نه دنیاگرایی و دنیاپرستی را، دنیا و آخرت را در کنار هم و مکمّل هم مطرح می کند.

به تعبیر امام، اسلام همه اش سیاست است عبادتش هم سیاست است. خود احکام اسلام سیاسی هستند، اصلاً امامت یک مقوله سیاسی است جوهره سیاست شیعی است، رسالت هم یعنی سیاست، سیاست دین، مردم سالاری دینی که مظهر همین دین و سیاست هست یا جمهوری اسلامی که مصداق عینی دین و سیاست هست. این تعبیرها از انحصارات امام راحل بود، هیچ کس، قبل از امام این حرف ها را نگفته بود.

شما ببینید امام در گفتمان سازی، هر جا اسلام ناب را می گوید بلافاصله اسلام غیر ناب و اسلام امریکایی، اسلام اموی، اسلام انحرافی، اسلام مرفهین بی درد، اسلام آخوندهای درباری، اسلام شاهنشاهی، اسلام فهد و اسلام های دیگری که امام ذکر کردند، را هم یادآوری می کند چرا؟ چون هویت و زیبایی این «اسلام ناب» در کنار زشتی آن اسلام ها معلوم می شود.

امام سپس برای اسلام ناب یک سری ویژگی های دیگر مطرح می کند مثل «اسلام جامع وکامل» در مقابل «اسلام تشریفاتی» که فقط اسمش اسلام است و هیچ مشکلی از جامعه اسلامی را حل نمی کند، این اسلام جامع و کامل را امام در کتاب ولایت فقیه خود در نجف مطرح می کند یا «اسلام ساده زیستی»در مقابل «اسلام تجمل گرایی» و«اسلام مستضعفانِ مقابل استکبار و استثمار»، در مقابل «اسلام سازش کار» «اسلام عدالت خواه و اسلام حق طلب»، «اسلام اعتقاد به مسئولیت تاریخی انسان ها» و… اینها تعبیرهایی است که امام برای بازسازی پشتوانه اسلام ناب روی آن تأکید می کند و یک نمادی و یک دالی را به نام «اسلام ناب» بازسازی می کند.

امام راحل(ره) توجه به مباحث انسان شناسی در اسلام ناب را مطرح کرد و این که انسان می تواند تغییر ایجاد کند. در انقلاب اسلامی و اسلام نابی که امام راحل احیا کرد انسان خلیفه الله مطرح شد. انسانی که ابداع کرد، تغییر داد ،ایجاد کرد در مقابل همه کفر و شرک و نفاق ایستاد و مدعی بود ما می توانیم انسان ها و زیست جهان مدرن را مدیریت کنیم، با این ادبیات ما فهمیدیم خلیفه الله بودن انسان به چه معنی است.

در طول تاریخ فقهای بزرگ ما می گفتند برای اثبات نظام اسلامی و یک حکومت تمام عیار در قالب ولایت فقیه، روایات کم هستند، یا رسا نیستند، کشش ندارند. از نصوصش در نمی آید. ولی امام می گوید خوب کم باشد! پس عقل کجا رفته؟ منبع عقل کجاست؟ ضرورت های عقلانی کجاست؟ شما همین که اسلام را تصور کنید، این همه احکام و مسائل سیاسی دارد، جهاد و دیات دارد، حدود دارد، امر به معروف دارد، همه این چیزهایی که اسلام دارد، اینها را بدون حکومت، بدون تشکیلات مگر می شود اجرا کرد؟ اصلاً هیچ دلیلی برای حکومت اسلامی نمی خواهیم، همین ها را تصور کنید، ضرورت حکومت اسلامی بالبداهه قابل اثبات هست. اینجا امام «عقل اجتهادی» را به میدان آورد و این موضوع اولین بار است که مطرح می شود.

در اندیشه امام هیچ بن بستی وجود ندارد، وقتی وارد بحث های دینی می شود اینقدر شاداب بحث از توانمندی ها وقدرت اسلام می کند که واقعاً انسان به زندگی و به اسلام امید پیدا می کند، در حالیکه برخی از متون فقهی گذشته ما ،می گویند نمی شود در دوران غیبت، حکومت اسلامی داشت. گویا خداوند نمی خواسته. مصلحت های زیادی در عصر غیبت فوت شده است، حکومت هم یک مصلحت فوت شده است. دلیل آن را ما نمی دانیم، امام زمان(عج) خودش می آید توضیح می دهد. ببینید تفاوت آن اسلام با این اسلام که مقام معظم رهبری می گویند امروز گفتمان اسلام در مقابل گفتمان استکبار صف کشیده است. این اسلام، اسلام ناب است.

کار مهم دیگر رمزگشایی از نصوص است که در تفکر اسلام ناب مطرح شد واین که همه نصوص برای زندگی آمده، چرا باید اسطوره ای باشد، چرا باید حالت افسانه ای داشته، باید بیاید در میدان عمل و مشکلات زندگی ما را حل کند، دین برای حل مشکلات بشر آمده، دین در خدمت انسانیت هست و باید همه احکام مادی و معنوی دین کارآمد و اثر گذارباشند، این از آن کارهایی است که در انقلاب اسلامی و در تفکر امام مطرح شد.

فقهای گذشته ما فقهایی بودند بسیار بزرگ، علمایی بودند بی نظیر و تفکراتی داشتند، اما تفکر امام این طور نیست که دقیقاً هر آنچه دیگران در دوره خودشان انجام دادند امام دقیقاً بخواهد همان را انجام بدهد. امام مخصوصاً با فعال کردن بخش متغیرات دین، دنبال نوآوری است، دنبال حرف های جدید است، لذا نفی برخی تفکرات و نپذیرفتن مرجعیت سیاسی و رفتاری گذشته، نفی اسلام نیست، بلکه بازخوانی و بازسازی اسلام متناسب با شرایط امروز هست.

وقتی مقام معظم رهبری می گویند مردم سالاری دینی ما ریشه در غرب ندارد، ما دموکراسی را از غرب نگرفتیم و با اسلام سنجاق نکردیم، بلکه مردم سالاری دینی، جوهره دین ما است، از درون دین برخاسته، امر درون دینی است، حتی فرمودند حکومت امیرالمومنین(ع) هم مردم سالاری دینی بود، حکومت پیامبراسلام(ص) هم مردم سالاری بود، اینها تفکر است، اینها نظریه پردازی است، اینها ترجمان واژه اسلام و اسلام ناب است، وقتی ما می گوییم «اسلام ناب» همه اینها تفسیرش است و همه اینها را امام راحل زنده کردند و همه اینها باید بازخوانی شود.

*متن سخنرانی در سومین جلسه از نهمین دورۀ کرسی‌های آزاد اندیشی با عنوان «گفتمان انقلاب اسلامی» که به همت مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم و اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر در دانشگاه طلوع مهر قم به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

۶۵۶۵