تجربههای هادی خانیکی از زیست سرطانی؛ وقت بیماری همه بیداری است
«پس بدان این اصل را ای اصل جو
هر که را درد است او بردهست بو
هر که او بیدارتر پردردتر
هر که او آگاهتر رخ زردتر»
۱) در جهان زیست سرطانی، همنشینی و ناهمنشینی بیمار و مهمان ناخواندهاش، یک روال و قاعده ندارد، وقتی، پزشک فرمان حملات شیمیایی را برای درمان میدهد، گویی ناخوشایندترین زمانهای مهمانی فرا میرسد و میزبان باید به رغم بیماری برای عبور از این لحظههای ناخرسندی در اندیشه و تدارک کشف و خلق فرصتهای قدیم و جدید باشد. من برای شیمی درمانی ششم، از یکشنبه ۱۱تیرماه دوباره در زیرزمین بیمارستان پارس بستری شدهام. با همان نمای دور و نزدیک استعاری که زیست جهانهای دیگرم برای آن ساختهاند، از شباهت به سلولهای بازداشت در سال ۵۰ و ماموران خشن و هراس افکن تا اتاقهای گفتوگو با پزشکان و پرستاران مهربان و امیدآفرین، هنوز هم ذهن ارتباط جو و زبان خراسانیام نمیگذارد که از این شباهتهای مکانی و زمانی و نحوه رویارویی و همزیستیام با سرطان به سادگی بگذرم و میان این دنیای نو، دنیای قدیم علمی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگیام فاصله بگذارم.
انگار محرکی پرتوان به ناگاه از راه رسیده و زندگی در همه آن جهانها..