ساکتترین و ناشناسترین اصلاحطلب
برخی از سخنرانیها و بیانیههای رئیسجمهور را ایشان مینوشت. از این بابت، سخنی بهاغراق نرفته اگر او را «دستِ راست» خاتمی بدانیم. در عین حال، بسیاری از باورهایشان مشابهِ یکدیگر بود. هر دو گریزان از انقلابیگری و شعارهای پرطمطراق؛ نداشتنِ آرزوی مرگ برای دیگران و برخوردِ تند با مخالفین؛ پرهیز از توهین، تحقیر، تهدید و تمسخرِ دیگران و برعکس، احترام به مخالف. بجای دُرُشتی و خشونت، لحنِ هر دو سرشار از متانت و احترام بهدیگران بود. دنیا متحیّر شده بود؛ چون بعد از دو دهه، که از ایران، یکسره شعارِ مرگ و نیستیِ دیگران بهگوش میرسید، حالا رئیسجمهوری ظاهر شده بود که در نخستین سخنرانیاش در دانشگاه، وقتی شماری از دانشجویان، شعارِ همیشگیِ «مرگ بر آمریکا» را سَر میدهند، او میگوید: «دوست دارم در گردِهمآییهایمان، مرگ و نیستیِ هیچکس را نخواهیم». خانیکی بجای صدورِ انقلاب، غربستیزی، نابودی اسرائیل و مرگ بر آمریکا، خواهانِ «گفتوگوی تمدنها» شده بود.
در عرصۀ داخلی هم خانیکی بهدنبالِ تغییر بود.«گفتوگو» بجای «برخورد»، «تعامل» بجای «تخاصم»، «حاکمیتِ قانون» بجای «حاکمیتِ اقتدار»، حضورِ «نمایند..