مامور کاشف مواد، چگونه به تبرئه متهم حملِ ۱۳۰۰ کیلو تریاک کمک کرد؟

پیرمردی شصت و شش ساله ای که به عنوان راننده کامیون حامل مواد موکل بنده به عنوان وکیل تسخیری بود همراه با سه جوان بیست و چند ساله در گاراژی حوالی ورودی شهر شیراز بازداشت شده بودند،هر چه پرونده را زیر و رو کردم هیچ نشانی از گزارش مستدل علیه موکل ندیدم، لازم بود ابتدا تمام پرونده را دقیق مطالعه کنم وطرح ایرادات پرونده را بگذارم برای روز دادگاه تا توجه مقام قضایی را شش دانگ به موکل جلب کنم،مطالعه پرونده که تمام شد هنگام خداحافظی رئیس دادگاه با ارائه برگ یاداشتی گفتند:شماره تماس فرزندان متهم است ، یکی معلم و دیگری کارمند هست و مدعی عدم اطلاع پدرشان از محموله ی کامیون هستند و عدم سوءسابقه پدر را دلیل اثبات این ادعا می دانند!! بی زحمت تماسی گرفته گزارشی از پرونده به ایشان دهید و حتی الامکان از شرایط زندگی متهم اطلاعاتی کسب کنید.
با فرزندان موکل تماس گرفته و نشانی دفتر را برایشان ارسال کردم ،هر دو فرزند موکل با سوغاتی های جنوب کشور وارد دفتر شدند ،بنا به گفته ایشان،رحیم آقا راننده ی ماشین سنگین هست وبرای هر مرتبه سفر صد هزار تومان دستمزد می گیرد،گفته ی فرزندان موکل با اظهارات پدرشان که در برگ..

پیرمردی شصت و شش ساله ای که به عنوان راننده کامیون حامل مواد موکل بنده به عنوان وکیل تسخیری بود همراه با سه جوان بیست و چند ساله در گاراژی حوالی ورودی شهر شیراز بازداشت شده بودند،هر چه پرونده را زیر و رو کردم هیچ نشانی از گزارش مستدل علیه موکل ندیدم، لازم بود ابتدا تمام پرونده را دقیق مطالعه کنم وطرح ایرادات پرونده را بگذارم برای روز دادگاه تا توجه مقام قضایی را شش دانگ به موکل جلب کنم،مطالعه پرونده که تمام شد هنگام خداحافظی رئیس دادگاه با ارائه برگ یاداشتی گفتند:شماره تماس فرزندان متهم است ، یکی معلم و دیگری کارمند هست و مدعی عدم اطلاع پدرشان از محموله ی کامیون هستند و عدم سوءسابقه پدر را دلیل اثبات این ادعا می دانند!! بی زحمت تماسی گرفته گزارشی از پرونده به ایشان دهید و حتی الامکان از شرایط زندگی متهم اطلاعاتی کسب کنید.

با فرزندان موکل تماس گرفته و نشانی دفتر را برایشان ارسال کردم ،هر دو فرزند موکل با سوغاتی های جنوب کشور وارد دفتر شدند ،بنا به گفته ایشان،رحیم آقا راننده ی ماشین سنگین هست وبرای هر مرتبه سفر صد هزار تومان دستمزد می گیرد،گفته ی فرزندان موکل با اظهارات پدرشان که در برگ بازجویی ثبت شده مطابقت داشت،تمام حرف و سخن ایشان بر این محور بود که محال است پدرشان با علم از محتویات کامیون حاضر به همکاری شده باشد اما اثبات این امر با توجه به میزان مواد مکشوفه،کار دشواری بود.

تا رسیدن وقت رسیدگی چندین نوبت پرونده را بازبینی ، خودم را برای یک دفاع جانانه آماده کردم ،در این مدت به قدر کفایت از کم و کیف قضیه مطلع شده و تا حدودی اطمینان قلبی پیدا کرده بودم که رحیم آقا بی گناه هست و حسب یک اعتماد ساده گرفتار شده لذا اعدام یا زندانی شدن چنین انسانی نهایت بی عدالتی است و تکلیف من وکیل ،دفاع از چنین متهمی و احقاق حقی است که در معرض تضییع قرار گرفته لذا مکلفم تمام هم و غمم را صرف اثبات بی گناهی رحیم آقا کنم که در همین راستا استعلام از حساب بانکی موکل و اعضاء خانواده ی وی با توجه به ارزش ریالی محموله،اخذ پرینت تماس های متهمین و موکل را درخواست کرده بودم تا در جلسه ی رسیدگی زمانی که نوبتِ دفاع به بنده می رسد در راستای بی گناهی رحیم آقا به این موارد در احراز عدم ارتباط محموله با موکل به این موارد اشاره کنم در این بین جاسازی خاص مواد که در گزارش مامورین به آن اشاره شده بود نیز کمک می کرد به اثبات عدم اطلاع موکل.

جلسه دادرسی؛همین که نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد و رئیس اذن دفاع دادند عرض کردم: ریاست محترم دادگاه،نماینده محترم دادستان لطف کرده اتهام موکل را فرمودند اما مستندات اتهام موکل را نگفتند!نگاه های من و نماینده دادستان و رئیس دادگاه به هم گره خورد و رئیس با لحن جدی و کمی ناراحت گفت:یعنی چی آقای وکیل؟مگر شما پرونده را نخوانده ای؟گفتم بله قربان در این صدو چند صفحه پرونده اگر یک گزارش مستدل علیه موکل بنده وجود داشته باشد بنده از موکل بنا بر آن گزارش، دفاع می کنم منتها در پرونده گزارشاتی است که بنا به استعلام های اخذ شده موید عدم انتساب اتهام به موکل بنده…

رئیس دادگاه کلامم را قطع کرد و مدیر دفترشعبه را صدا زدتا اوراق مربوط به گزارش مامورین کاشف مواد بررسی شود ،نتیجه ی بررسی تایید دفاع بنده بود،رئیس با لحنی جدی سر اکیپ مامورین کاشف را صدا کرد: شرایط برای رسیدگی مهیا نیست و علتش گزارش ناقص ماموران شماست، یک هفته وقت دارید پرونده را آماده ی رسیدگی کنید. نوبت بعدی دادگاه برای ده روز بعد تعیین شد،انتهای جلسه با اجازه رئیس دادگاه با رحیم آقا شروع به گفتگو کردم تا اتفاقات روز حادثه را از زبان وی بشنوم.

بغض رحیم آقا با شروع گفتگو و شنیدن نام فرزندانش ترکید و شروع کرد به گریه ،لابه لای اشک هایش مدام ازریختن آبروی فرزندانش اظهار ناراحتی می کرد،سعی کردم ضمن دلداری ،به وی اطمینان بدهم مشروط به اینکه با من صادقانه گفتگو کند مشکلی نخواهد بود،رحیم آقا با شنیدن "عبارت "صادقانه آهی از اعماق وجودش کشید و گفت:پسرم من پام لبه گور هست و نیازی به دروغ و دغل ندارم و اگر می خواستم از این کارها کنم الان شوفر مردم نبودم و آخر عمری برای یک قرون دوزار دنده ی صد من ی غاز عوض نمی کردم، من اصلا خبراز هیچ چیزی نداشتم قرار بود به شیراز که رسیدم کامیون را تحویل گاراژدار بدهم که نرسیده به ورودی شهر ، خودروی سواری که همین سه تا جوان داخلش بودند آمدند سرراهم و گفتند دنبال آنها بروم تا گاراژ،وارد گاراژ که شدم ،برای استراحت و دوش گرفتن وارد اتاق نگهبانی شدم هنوز حوله به سرم بود که صدای شلیک گلوله شنیدم …. بعد هم که خودتون خبر دارید.

تا رسیدن روز دادگاه چند مرتبه اوراق بازجویی آن سه جوان که بر خلاف اظهارات رحیم آقا مدعی بودند محموله متعلق به رحیم آقاست و آنها کارگر او هستند مطالعه کردم!! اظهارات سه جوان با گزارش مامورین کاشف که حکایت از فرار متهمین و شلیک گلوله بین ایشان داشت موید علم و اطلاع این سه و تعارض ادعاهای ایشان علیه رحیم آقا بود،خاصه اینکه پیام ها و تماس های این سه با هم و با نفر چهارمی که هنوز دستگیر نشده ، مهمترین دلیل بود بر کذب بودن اظهارات ایشان .

روز دادرسی مامورین همگی با روبنده و چهره ای پوشانده جدا جدا وارد جلسه شدند، اظهارات هرسه مامور در نحوه ی بازداشت رحیم آقا برخلاف مفاد پرونده و متناقض بود، سر اکیپ نیز درجلسه حاضر و راجع به نحوه دستگیری رحیم اقا اظهار بی اطلاعی کرد وگفت به همین دلیل من در مورد رحیم آقا گزارشی تنظیم نکرده ام ،بهترین فرصت بود تا از رحیم آقا بخواهم خودش نحوه ی بازداشتش را توضیح بدهد که بدون کم و کاست شبیه به آنچه که در اوراق بازجویی گفته بود تکرار کرد،بی آنکه واوی تغییر کند.(تطبیق اظهارات مامورین با محتویات پرونده، پاشنه آشیل پرونده و رد اتهام به رحیم اقا بود)

رئیس رو به رحیم آقا گفت:پدرجان کدام مامور به دست شما دستبند زد؟رحیم گفت:یادم نیست اما قد و هیکلش از اینها که اینجا هستند بزرگتر بود،حرف های رحیم که به اینجا رسید از قاضی اذن دفاع گرفته گفتم:جناب قاضی خودتان تعارض گزارشات مامورین را ملاحظه فرمودید؟پیش از آنکه قاضی حرفی بزند، سراکیپ از ایشان خواست تا چند دقیقه ای با وی تنها صحبت کند ،قاضی با نگاهی خواست که همه از اتاق خارج شویم.

جلسه ی آن روز نیز به جهت شناسایی ماموری که رحیم آقا را بازداشت کرده ، برای هفته ی بعد تجدید شد.پیش از سررسیدن جلسه ،ازدادگاه تماس گرفتند تا نزد قاضی بروم.تحقیات دادگاه بنا به اظهارات رحیم آقا و ایراداتی که بر نحوه ی گزارش بازداشت موکل تنظیم شده بود منجر به صدور دستور آزادی رحیم آقا به قید ضمانت شده،با راهنمایی رحیم اقا ،مالک کامیون، همان نفر چهارمی که آن سه جوان با وی تماس های مکرری داشتند بازداشت،ماموری که رحیم آقا را بازداشت کرده بودنیز با حضور در دادگاه ضمن تایید اظهارات موکل راجع به چگونگی بازداشت رحیم آقا نکاتی بیان کرده بود که تطبیق این مطالب با اظهارات سایر مامورین کاشف در جلسه ی پیشین اصلی ترین دلیل بر عدم اطلاع موکل از جاسازی مواد در کامیون بود که به انضمام متن پیام های ارسالی متهمین به مالک کامیون،اظهارات مامور،گردش مالی رحیم اقا و…منجر به برائت رحیم آقا شد.

* وکیل دادگستری