مدیران خالص ساز جنگجو
یک زمانی در این سرزمین آن قدر شعور وجود داشت که در کنار مجله آدینه و دنیای سخن مجلاتی مثل ادبستان و سوره هم پا بگیرند تا هر سلیقه ای برای خودش پایگاه و جایگاهی داشته باشد. اگر یک طرف عمران صلاحی حالا حکایت ماست را می نوشت و گاهی حسابی روی اعصاب زمره عبوس زهد می رفت در طرف دیگر یوسفعلی میرشکاک هم دیپلمات نامه را می نوشت و اول تا آخر رئیس جمهور وقت را به صلابه می کشید. در عالی ترین سطوح مملکت بودند کسانی که عقلشان می رسید به جای اپوزسیون ساختن از عباس معروفی او را همین جا نگاه دارند و بگذارند کار خودش را بکند و بار خودش را ببرد اما نگذاشتند. آن هایی که زورشان بیشتر بود نگذاشتند. این یکدست کردن و خالص سازی از همان وقت ها شروع شده بود و آن چه هم اکنون ملاحظه می فرمایید از نتایج سحر است و بازی هنوز ادامه دارد و وای به روزی که صبح دولتش بدمد!
آن هایی که زیادی آرمانگرا بودند آن وضعیت را یک بام و دو هوا می دیدند اما یک بام و دو هوا نبود،بلکه چیزی بود به نام تعادل. چیزی که در همه ممالک توسعه یافته وجود دارد. به اندازه و حساب شده. حتی برای تندروها و بی کله ها و مخالفان آزادی هم تریبون وجود دار..