پسته و حکمرانیِ آسان
القصه … از اینجا می آغازم که اینجانب میرزا محمد علی فرزند پدر کوچ کرده ام محمد سعید، از سال ۷۹ به این سو، هیچ نوع گوشت سرخ و سپیدی تناول نکرده و گیاهخوار هستم. البته هرگز به خودم اجازه نداده ام گیاهخواری و پرهیز از گوشت را به دیگران نیز توصیه کنم. درباره فواید گیاهخواری هم تقریبا هیچگاه اظهار نظر نمی کنم و در پاسخ اغلب دوستانی که می پرسند: «چه جوری دلت میاد از کباب بگذری؟»، لبخند عارفانه ای می زنم و دیگر هیچ. خیلی گیر بدهند می گویم من کتابی از مهاتما گاندی خواندم که روی من اثر گذاشت و گیاهخوار شدم. (خوشبختانه خیلی گیر نمی دهند!)
ممکن است در همین سطور نخست بفرمایید؛ با این قیمت ها، ما هم خیلیییی گوشت خوار نیستیم. … بله. می فهمم. شاید فرقمان در این باشد که من گیاهخوار انتخابی هستم و شما گوشت نخوارِ انتصابی! یعنی این اقتصاد و تورم است که شما را واداشته که قدری کمتر برّه به سیخ بکشید! حالا البته نه فضیلتی هست در گیاهخواری و نه رذیلتی در گوشتخواری. اما همه این مقدمه را چیدم که بگویم، کنترل نفس، برای منِ گیاهخوار چندان دشوار نیست. چرا که ۲۲ سال است از کنار بساط کباب شمایان می گذرم و پر..