جابلقا و جابلسا
با همه محاسن تئوری نمایندگی و نظریه تفکیک قوا اما نوعی پوپولیسم در تمامی مجالس دنیا وجود دارد. اساساً خصلت نمایندگی این است که فرد مجبور است کارهایی را بکند تا دوباره انتخاب شود و به همین جهت در عمده موارد، اولا به دام تودهگرایی و لازمه آن یعنی شوآف میافتد و ثانیا کارهایی میکند که موکلانش را خوش بیاید. قربانی کردن مصالح ملی در پای منافع منطقهای و بلکه محلی و وجود این همه پروژههای عمرانیِ آمایش نشده از بروندادهای این سامانه است.
این پدیده در مجالس دنیا به ویژه کشورهایی با پیشینه ممتد حزبی کمتر دیده میشود زیرا به جای شوی هزاران نامزد و صدها نماینده ، دو– سه کمپین اصلی برگزار میشود و کارهای اصلیِ جلب رأی را حزب به عهده میگیرد و نهایتا نامزدها در زمینی محدود به ابتکارات شخصی و خودنمایی و فریب مشغول میشوند!
واقعیت آن است که نماینده مجلس، در حوزه اجرا قدرتی ندارد و پس از فرو نشستِ هیجانهای اولیه، وقتی چند ماه از نمایندگیاش میگذرد تازه میفهمد اقتدار و دامنه اختیارات یک مدیر اجراییِ سطح پایین به مراتب بیشتر از اوست و لذا مجبور میشود در انتصابات، مداخله کند و مسئولان اجرایی را ..